ادبیات ارومیه و سلوک تاریخ محور آن
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: ادبیات با همه انواع خود از ادبیات داستانی تا ادبیات نمایشی، شعر و رمان نقد و ترجمه و… فاصلهای به اندازه هیچ با جامعه هدف و خواستگاه خود دارد. شعر، رمان و داستان کوتاه از نیاز یک جامعه برای اندیشیدن در حوزه زمانی خاص خود و زمان خود بر میخیزد. ادبیات و زیر مجموعههای مرتبط با آن در دوران معاصر (بی هیچ شک و شبههای) از روابط انسانی میان انسانها و جوامع مختلف که زیستگاه اجتماعی نوع انسان است برمیخیزد و تأکید شد این ادعا که ذات متبلور در ادبیات دوران معاصر همان ذات روابط انسانها است، پیش از پیش پذیرفتنی است. یعنی حداقل در زمان معاصر و در بازه زمانی که انسان معاصر با مفهوم ادبیات معاصر هم زمان هستند، این روابط انسان¬هاست که بر مفهوم عمیق ادبیات سایه گسترده است.
نویسنده متن حاضر به دلیل ارتباط نزدیکی که با محافل ادبی و هنری شهر داشته و این ارتباط از نظر حرفهای کاملا ً، هم به موضوع ادبیات و هم رویکرد این نوع محافل به موضوع ادبیات نزدیک و بلکه نزدیکتر است، از درون و بطن جریان ادبی حاکم بر شهر ارومیه به موضوع ادبیات نظر خواهد کرد. اما بیشترین توجه به برداشتی خواهد بود که این محافل مختلف از موضوع ادبیات خواه شعر باشد و خواه داستان و… داشته و دارند. در کنار این توجه، به رویکرد آسیب شناسانه این برداشتها نیز پرداخته خواهد شد.
قبل از پرداختن به اصل موضوع یادآوری چند نکته بسیار مهم مینماید. اول آنکه متن حاضر و نویسنده، قصد نظریه پردازی نداشته و در این راستا خیال صادر کردن هیچ حکمی را هم ندارد. دوم آنکه به هیچ وجه به دنبال تعریف ادبیات نبوده و در بند این گونه لفاظیهای محدود نیز نخواهد بود. سوم آنکه متن و نوشته حاضر در چند بخش جداگانه و مستقل از هم ارائه خواهد شد و در هر بخش به اقتضای ضرورتهای موجود، به تشریح ابعاد موضوع ادبیات پرداخته خواهد شد. در این بخش نیز سعی خواهد شد که به جریان جاری ادبیات شهر ارومیه از منظر سهمی که این شهر در ادبیات ایران دارد (چه ادبیات ترکی و چه ادبیات فارسی) پرداخته شود و بیشتر به تلقی عموم اهل ادب این شهر از شعر تا داستان، رمان و… علوم نظری مربوط به آن نقب زده خواهد شد.
در ادبیات ارومیه خصوصا ً شعر آن، به گواه جمع خوانیها و نشستهای هفتگی در مراکز فرهنگی آن و همچنین آثار منتشر شده (که بنده ادعای مطالعه همه این آثار را ندارم!) رویکرد تعلیمی وجود دارد. البته ادبیات کلاسیک و سنت محور در ایران و به طبَع آن شهر ارومیه چه در زبان ترکی و چه به زبان فارسی به اقتضای تاریخ پشت سر خود صورتی تعلیمی دارد که به استناد آثار موجود این صورت تعلیمی، نه صورت اندیشوی که صورت معنوی دارد. این صورت تعلیم معنوی بیشتر دنیای باقی را مینمایاند نه دنیایی فانی و پیرامونی انسان را! پیشتر در نوشتاری دیگر به عنوان »ادبیات مخاطب محور« به موضوع انسان گریزی ادبیات کلاسیک در برابر سنت گرایی آن به شکل مشخص و روشن به تحلیل پرداخته شده است. در آن نوشتار تأکید شده بود که در پهنای ادبیات کلاسیک و فاخر ایرانی، هیچ صورت معین و مشخصی از انسان و انسان گرایی به شکل اندیشوی موجود نیست و این ادبیات فقط گرد دنیای معنوی و فراغ از این دنیای فانی میگردد.
یکی از محورهای اصلی تعلیمی ادبیات در ادبیات فاخر ایرانی، همین رویکرد معناگرایانه آن است. تعلیمی که بیشتر به تجربه دیگران و بزرگان اهمیت میدهد تا تجربه شخصی و فرد انسانی! برای این مدعا صدها عنوان مثال وجود داد. بوستان و گلستان سعدی، مقامهها، رسالت اخلاقی و عرفانی که بدنه اصلی ادبیات فاخر و کلاسیک در ایران است و…
ادبیات امروزه شاید محتوای معنوی غزل قصیده و… را به ارث نبرده باشد اما صورت آن را به اشکال مختلف فردی، سلیقهای و حتی فنی در خود به یادگار نگه داشته است. امروزه هنوز در فراگیری ادبیات معاصر در داستان و شعر استادسازی و استادگرایی بیقاعده و بیاساس ذهنیتهای آموزشی خالی از بینش ادبی و… به وفور جریان دارد.
یکی دیگر از مهمترین معضلات حاکم بر ادبیات امروز ارومیه فراغ از ترکی بودن و یا فارسی بودن آن، سلیقه گرا بودن آن است. متأسفانه این سلیقه گرایی تا آنجا نمود دارد که در سطح کلان یعنی داوری جشنوارهها و مسابقات نیز به استاندارد تبدیل شده است. با آنکه در زمان برگزاری این جشنوارهها، گفته میشود که انتخاب و گزینش آثار بر اساس توجه به تکنیکهای داستان نویسی و میزان برخورداری متن داستانی از این فنون و تکنیکها بوده است. این سلیقه گرایی در افراد مختلف از استاد تا شاگرد، از مشهور تا گمنام، از متخصص تا عامی و… به یکسانی موج میزند. به عبارت سادهتر در تعیین ارزش ادبی و فنی یک شعر و یا داستان و… سلیقه شخصی فرد به شکل خودکار راه افتاده و تعیین تکلیف میکند. این سلیقه گرایی تا آنجا قدرت دارد که میتواند عناصر و نظریات مسلم ادبی و پذیرفته شده را هیچ فرض کرده و یا قلب نماید.
علت اصلی این سلیقه گرایی، به قاعده مطالعه ناقص و یا علاقهمندی شخص به مفاهیمی باشد که شخصیت اصلی فرد را میسازد. مطالعه ناقص و بی هدف را اقناع سریع و شفاهی از شنیدهها و یا خلاصه گوییهای وبلاگی و وب سایتی در فضای مجازی؛ و جمعهای ادبی ۲ یا ۳ ساعته بیشتر دامن میزند و از سویی، عدم توجه به بعد پیرامونی و اجتماعی ادبیات و غلبه حس بر فکر در افراد، بر اساس همان علاقه گرایی به مفاهیم شخصی نیز بعد دیگر ماجرا را میسازد. سخن آخر اینکه ادبیات ارومیه جدا و منفک از ادبیات ایران نیست که معضلات هرچه باشد در تمام کشور یکسان است فقط نمودهای مختلف دارد.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۶:۳۸ ق.ظ