احمدینژاد و زمین سوختهای به نام »دانشگاه«
حسین نقاشی
گروه سیاسی/ دو رئیس جمهور در دو ۱۶ آذر: دانشجویان و بالاخص فعالان دانشجویی در دهه ۸۰ به خوبی دو برهه آذرماه ۱۳۸۳ در دانشکده فنی دانشگاه تهران و آذرماه سال ۱۳۸۵ را به یاد داند.
در مراسم ۱۶ آذر ۸۳ سید محمد خاتمی برای آخرین بار در لوای ریاست جمهور پا به دانشگاه تهران نهاد و با برخورد عده ای از دانشجویان منتقد سیاستهای خویش مواجه شد. اگرچه در همان سالن کم نبودند دانشجویان اصلاح طلبی که ضمن داشتن انتقاداتی همچنان حامی رییس جمهور اصلاح طلب باقی مانده بودند.
در جریان فضای متشنج آن روز در سالن چمران دانشکده فنی وقتی خاتمی با شعارهای تند برخی از دانشجویان ناراضی و هو کردنهای مکرر آنها مواجه شد با ناراحتی آنها را به تحمل و صبر فراخواند و اندکی بعدتر گفت: »این خلاف دموکراسی است این چه وضعی است که ایجاد کردهاید، مگر شما چند نفر هستید که هو میکنید؟، کاری نکنید که بگویم بیرونتان کنند، آدم باشید، گوش بدهید و تحمل کنید« وی در ادامه اعتراضات تند و شعارهایی که وی را متهم به خیانت و عدم عمل به وعدهها میکرد، گفت: »انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که خوب عمل خواهند کرد«
دو سال بعد آنچه او سخنش را گفته بود، محقق شد. محمود احمدی نژاد که از بدو سکان داریش در ریاست جمهوری، روی خوشی به دانشگاهیان منتقد خود نشان نداده بود، به دانشگاه پلی تکنیک رفت.
یکی از مراکز دانشگاهی که در آن مخالفان بسیار داشت. در آنجا بر علیه او شعار داده شد و وی را به دیکتاتوری متهم نمودند و عکسش را آتش زدند. او با مقایسه خود با شهید رجایی گفت: پیشگامان ما در راه دفاع از آزادی حقیقی و عدالت مانند شهید رجایی جان و تنشان را سوزاندند و افتخار امثال بنده رسیدن به آن جایگاه و سوختن در راه تعالی این ملت است. آمریکاییها بدانند ما اگر هزار بار هم بسوزیم، یک سانتیمتر از آرمانهایمان عقبنشینی نمیکنیم سعی کرد با لبخندهای معروفش نشان دهد که از رفتار منتقدینش اصلا ناراحت نشده است.
تا چند سال بعد بُردهای تشکلهای دانشجویی در هر ۱۶ آذر محل پرداختن به این دو حادثه در زمان دو رئیس جمهور اصلاح طلب و محافظه کار بود. محور مشترک همه آنها در این جمله خلاصه میشد که خاتمی در آذرماه ۸۳ با پرخاش و عصبانیت دانشجویان منتقد خود را به اخراج از سالن تهدید کرد، در حالی که احمدی نژاد با لبخند و بدون اینکه آنان را به چیزی تهدید کند، با دانشجویان مخالفش برخورد کرد.
* »تلخند« خاتمی و »لبخند« احمدی نژاد
سید محمد خاتمی چند برهه مختلف در دیدار با دانشجویان در سالهای بعد و از جمله در سال ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ به دانشگاه تهران آمد. شور و حال و جمعیت فوقالعاده ای که به استقبال وی آمده بودند نشان از ان داشت که زخم احمدی نژاد کاری بوده است و آن روز بسیاری از منتقدین دیروز خاتمی نیز، وجود یک رییس جمهور اصلاح طلب که به راحتی به او بتازند و وی را به باد انتقاد بگیرند و از هر گونه محرومیت از تحصیل و تعلیق و تهدید مبرا باشند را درک نموده بودند.
آری خاتمی با عصبانیت برهم زنندگان جلسه سخنرانیاش را به اخراج از سالن رهمنون ساخت، ولی کسی به خاطر ندارد که معترضین از تحصیل در دانشگاه به واسطه عملکرد آن روزشان، تعلیق یا محروم شده باشند. اما دو سال بعد اگرچه احمدی نژاد به دانشجویان لبخند تحویل داد، اما روند برخورد با دانشجویان معترض و متتقد شدت یافت و با آنان برخوردهای انضباطی صورت گرفت. چندی بعد ماجرای مشکوک و پر ابهام نشریات موهوم در دانشگاه امیرکبیر کلید خورد و زمینه ساز برخوردهای سختی با دانشجویان ناراضی در دانشگاه امیرکبیر و سایر دانشگاههای کشور شد. دانشجویانی محروم از تحصیل و زندانی شدند و روند برخوردهای انضباطی و امنیتی با فعالان دانشجویی بالا گرفت و فرق آن »تلخند« بدون عوارض و آن »لبخند« پر عارضه به نیکی روشن شد!
*زمین سوخته ای که احمدی نژاد بر جای نهاد
پس از وقایع آذرماه ۱۳۸۵ در دانشگاه پلی تکنیک، روند برخورد با فعالان دانشجویی، تشکلها و اساتید منتقد و دگر اندیش بالا گرفت. تعلیق و تعطیل تشکلهای دانشجویی و در راس آن، انجمنهای اسلامی دانشجویان به عنوان مهمترین پایگاههای انتقادی و مخالف سیاستهای دولت احمدی نژاد روندی تصاعدی یافت.
کانونهای فرهنگی مانند کانونهای ادبی، تئاتر، موسیقی، اندیشه و…که زیر نظر امور فرهنگی دانشگاهها اداره میشد و در دوره وزارت علوم دولت اصلاحات رونق و هوادار بسیار داشت، مورد بی مهری و کم توجهی قرار گرفت و رفته رفته کم فروغ شد. اساتید برجسته و پر تجربه منتقد و غیر همراه به بهانه فرا رسیدن زمان بازنشستگی، از حضور در دانشگاه منع شدند و عده ای دیگر، علیالخصوص در سال ۸۸ و پس از وقایع آن سال اجبارا خانه نشین شدند.
در این میان رشته های علوم انسانی و اساتید آن با حربه »اسلامی کردن علوم انسانی« مورد بیشترین بی مهری قرار گرفتند و محدودیتهای گوناگونی برایشان به وجود آمد. از حذف برخی گرایشها در دانشگاهها و دانشکده های علوم انسانی گرفته تا تغییر سرفصلهای درس در جهت آنچه »اسلامی نمودن علوم انسانی« قلمداد میشد، اندکی از بسیار سیاستها و عملکرد وزارت علوم دوره احمدی نژاد بود.
در این میان در کنار ضربات سهمگینی که بر پیکره علم و دانش وارد شد، در عرصه فعالیتهای دانشجویی و تشکلهای دانشجویی وضعیت به مراتب ناگوار تر بود.
در این سالها ۴ تشکل سیاسی محافظه کار دانشجویی نزدیک به اصولگرایان که همگی از مویدان دولت احمدی نژاد نیز بودند، یکه تاز میدان شدند.
بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل و جنبش عدالت خواه دانشجویی، بدون هیچ اصطحاک هویتی و با کمترین تفاوت در خط مشی سیاسی، یکه تاز دانشگاههای کشور بودند و در مقابل جز محدودی از انجمنهای اسلامی دانشجویان و تشکلهای فرهنگی دیگر جان سالم بدر نبردند.
تشکلهایی که دارای بیشترین بدنه و هوادار در سطح دانشجویان بودند، به محاق رفتند و عملا امکان آموزش و عمل تشکیلاتی و انباشت تجربه برایشان محدود و یا نابود شد.
از این جهت شاید بتوان بدون اغماض گفت که پس از اقتصاد و سیاست خارجی در کشور، یکی از مهمترین آسیبهای دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، نصیب دانشگاهها و علیالخصوص تشکلهای دانشجویی شد. امکان سازمان یابی، یادگیری، آموزش و انباشت تجربه سیاسی و تشکیلاتی از جمع کثیری از دانشجویان ستانده شد و استعدادهای فراوانی هدر رفت. تشکلهایی که با همه کاستیهای موجودشان، در تربیت و آموزش سیاسی و یادگیری و یاددهی بسیاری از آموزشهای اداری، تشکیلاتی و مهمتر از همه فرایند »اجتماعی شدن« دانشجویان تاثیر بسزای داشتند، از دانشگاه و دانشجویان دریغ شد و امروز به واقع میتوان ادعا نمود دانشگاه تبدیل به زمین سوخته ای شده است که متولیان امروزین آن را با دهها مطالبه زمین مانده و سرکوب شده مواجه ساخته است.
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۶:۰۰ ق.ظ