آینه راست طنز و خودشکنی ما

آینه راست طنز و خودشکنی ما

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: در نوشتارهای پیشین نویسنده این نوشتار تحت عناوینی چون جمع¬اندیشی‌های ادبی و هنری، هویت ادبیات داستانی ارومیه، تاریخ ادبیات آذربایجان و… از دیدگاه‌های مختلف به موضوع ادبیات شهر ارومیه و استان آذربایجان غربی پرداخته شده است. در این سلسله نوشتارهای مقاله گونه سعی مؤلف بیشتر در کشف بزنگاه‌های تاریخی به عنوان سکوی پرتاب و پیشینه محکم جریان‌های فعلی و جریان¬مندی آن‌ها، معرفی آبشخورهای مختلف اجتماعی و فرهنگی ادبیات خاص ارومیه در چهارچوب زبان ترکی آذربایجانی، شناسایی وجود و مسیر انواع ادبی در شهر ارومیه و استان از ادبیات کودک تا شناخت طنز خاص ادبیات ارومیه (نظم و نثر) و ادبیات دفاع مقدس و… بوده است.یکی از مهم‌ترین جلوه‌های مورد تاکید در نوشتارهای پیشین، جمع اندیشی و مسیر فکری ادبیات در جامعه فرهنگی شهر ارومیه بوده است. به عبارتی کشف و شناخت علل عدم جریان سازی و جریان مداری در ادبیات ارومیه و استان از منظرهای مختلف.همچنانی که در نوشتارهای مذکور و به شکلی گذرا ولی تفضیلی به علل این عدم جریان¬سازی در ادبیات اشارتی از سوی مؤلف شده است، در نوشتار حاضر نیز به یکی دیگر از جلوه¬های ژرف و بسیار مؤثر در مراودات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و…که ریشه در قرون بعید تاریخ ادبیات ایران دارد و در عصر معاصر نیز در نمایه¬های مختلف در حال عرضه اندام است؛ طنز و ادبیات طنز…! پرداخته خواهد شد.بگذارید اصل ماجرا را با چند سؤال ناقابل آغاز کنم. ادبیات طنز ارومیه را با چه معیاری می‌شناسیم؟ اصولا ً ادبیات طنز این دیار از کجای تاریخ و با کمی تخفیف تاریخ معاصر شروع می‌شود؟ ره‌یافت طنز به زبان‌های ترکی و فارسی و کردی در این شهر هفتاد رنگ نسبت به گذر زمان، تغییرات و اتفاقات مختلف اجتماعی سیاسی و… چگونه بوده است؟ تا چه اندازه وضعیت بن بست زبان و ادبیات ترکی در دوران طاغوت قبل از انقلاب، گونه‌های متفاوت ادبی و هنری این زبان و ادبیات و از آن جمله طنز آن را عمیقاً ً متأثر کرده است؟ آیا فقدان یک جریان طنز روشن در ادبیات شهر ارومیه ارتباط مستقیمی با روحیات اجتماعی و سیاسی مردم منطقه دارد؟ و یا احیانا ً با نگاه دولتی و نوع مدیریتی حاکم بر آن؟ طنز ژورنالیستی در کنار طنز ادبی از چه نوع تعریف روشن و مشخصی در مطبوعات این شهر برخوردار است؟ و…شاید تحلیل و پاسخ گویی به همه این سؤالات و یا سؤالاتی از این دست در مورد ادبیات طنز و فقط ادبیات طنز شهر ارومیه، به یک طرح مطالعاتی از نوع فرهنگی و ادبی نیاز داشته باشد تا در کنار مواد و منابع تاریخی به استخراج همه گوشه‌های مربوط به طنز آن، از ترکی تا فارسی، از کوشش و ظرافت‌های فردی تا حرکت‌های جسته و گریخته‌ای هفتگی و یا ماهیانه و… پرداخت.می‌توان از نام‌هایی گفت که یک یا چند قطعه شعر در گذشته دور یا بسیار دور و یا گذشته نزدیک تا معاصر و حتی الان شهر ارومیه به زبان‌های ترکی و فارسی گفته باشند. همه هم شعر یا نظم؛ شاید در حد قناعت هم نثری یافت نشود. البته این رویه تا پایان جنگ و ۸ سال دفاع مقدس در شهر ارومیه که خود بخش پر رمز و راز این ۸ سال جنگ بوده و هست، ادامه داشته.البته به روایاتی در سال‌های ابتدایی انقلاب کبیر ۵۷، شاید حول و حوش سال‌های ۵۸ تا ۶۰ و حتی ۶۱ به بعد چند فقره کتاب و… در حد ترجمه و چاپ در ادبیات طنز ارومیه خودنمایی کرده باشد. باز هم به استناد همین روایات در دهه ۵۰ خورشیدی به دلیل همان بن‌بست بزرگ در ادبیات و زبان ترکی در دوران طاغوت قبل از انقلاب، شماری آثار که به زبان ترکی آذربایجانی تولید شده بوده، از انتشار به شکل کتاب و یا هر مطبوعه دیگر بازمانده و اکنون باید در آرشیو این و یا آن فعال سیاسی و مبارزاتی و… آن دوران در حال خاک خوردن باشد!؟
با این احوال است که باید گفت وادی طنز شاید غریب‌ترین و در عین حال عجیب‌ترین، نوع ادبی باشد که در ارومیه ۱۳۹۱ هنوز طعم معاصرت به معنای حرفه‌ای و جدی خود را نچشیده است. اینکه غریب‌ترین گفته شد از این است که تاریخ و تباری در بزرگ شهر ارومیه برای آن به درستی معلوم نشده و معلوم هم نیست که باید کار در این باره از کجا آغاز شود!؟ عجیب‌تر به این دلیل که هنوز هم جای این زبان‌دار از بی‌زبان (طنز) در اطراف و اکناف فرهنگی، هنری، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی شهر ابوالعجایب ارومیه و استان آذربایجان غربی (شاید هم به واسطه همین غربی بودنش به معنای از غرب آمده، هنوز این منطقه آماده بودن نیست!) خالی است.
ادبیات طنز را محور اصل ماجرا هنر طنز در کلانشهر ارومیه گرفتم تا به دیگر صور آن هم برسم. اینکه کاریکاتور و کاریکاتوریست در این شهر معنای عام و حتی خاص ندارد، اینکه کارتون ژورنالیستی، طنز گروتسک (سیاه) کاریکلماتور و… در زندگی حرفه‌ای اهالی فرهنگ و هنر و یا مطبوعات این شهر جایی برای حتی دیده شدن خلاء شان ندارند، همه از بد‌ریخت بودن زندگی و نوع زندگی کردن در این شهر پیر است. طنز جدا از گونه و انواع مختلف ادبی و هنری خود و حتی جایگاه و عملکرد رسانه‌ای و ژورنالیستی خود، یک روش است. روش نشان دادن و روشن کردن! به طریقی که هم هشدار است و هم مزه. طنز مثل نیش عقرب است یعنی از بهر کینه نیست اقتضای طبیعتش این است! اقتضای طبیعی طنز به آسیب‌شناسی و انتقاد است حتی سرخوشانه و توأم با تلخی!طنز حتی با خود و اصل خود یعنی ادبیات و هنر شوخی می‌کند، ساختن نقیضه و نظیره برای بزرگان شعر و ادب و اشعار و آثار مشهورشان! در اینجا طنز به عنوان یک روش پالایش به نقد افق دید و فاصله زمان حال با آن می‌پردازد. یکی از اقوال مهم و بسیار مهم در مورد طنز این قول مشهور است که طنز بی‌رحم است! حتی بی‌رحم‌تر از نقد! طنز موفق، طنزی است که بی‌رحمانه اشخاص یا حوادث را بتاراند و زیر باد تازیانه نیشخند و زهرخند خود بگیرد. طنز در معنای روش، چنین رویکردی دارد.اما ادبیات طنز و هنر طنز لایه‌های مختلفی هم دارد و هر لایه برای خود دارای مفهوم خاص است. این مفهوم خاص فقط با موقعیت شخص طنز نویس و هنرمند طنز، و یا مخاطب او قابل لمس است. این فرم چند لایه طنز شاید به تنهایی بتواند جای بزرگ‌ترین تحلیل‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را و… در موقعیت و جای خود بگیرد.شهر ارومیه و استان آذربایجان غربی مطبوعاتی زمخت و خشن دارد، چون طنز و ادبیات طنز در این مطبوعات غایب ممتد است.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۳:۲۳ ق.ظ

دیدگاه


چهار × 6 =