آقایان نماینده عاجزانه استدعامندیم رأی‌های ما را پس بدهید …

آقایان نماینده عاجزانه  استدعامندیم رأی‌های  ما را پس بدهید …

سنبله برنجی شاهین‌دژ
جهان را بدون اینکه رنگی در آن وجود داشته باشد تصور کنید! ما باشیم و اشیا شناور در جهانی مغروق تاریکی و فاقد روشنایی و … آیا ابداً حتی به مخیله‌ی کسی خطور می‌کند در این جهان بی رنگ پیشرفتی حاصل شود!؟ در دنیای امروز اما، رنگ‌ها چه کاربردها و چه معنایی دارند!؟ چه کسانی ما را رنگ می‌کنند یا برعکس!؟ در این برهه وانفسا برای نیازمندان شغل و افرادی که از سن ازدواجشان گذشته، فقرا، نخبگان، قشر تحصیل کرده اجتماع بدبختانه یا خوشبختانه نمی‌دانم! و هزاران نفری که با میلیون‌ها بدبختی رنگی والدین و مرارت‌هایی بی پایان شبانه روز درس خوانده و خود را بالا کشیده‌اند؛ با این اقتصاد مقاومتی آیا رنگی باقی مانده است؟ آیا مطالبات بر حق و رنگی مردم از دولتمردان، نمایندگان و مسئولین جایی از اعراب دارد؟ آیا در این برهه نفس گیر که شیب ملایم افزایش قیمت‌ها ناگهان ترمز برید و در سراشیبی سقوط مرگبار افتاد جوابگویی به آراء مردم معنایی رنگی دارد؟ عملکرد نمایندگان در قبال مردم چگونه بوده است!؟ آیا جز رنگ خاکستری بوده و بس …! در مقوله زیر بر آنیم این معضل رنگی پیچیده را در عین بی رنگی بغرنج کالبد شکافی کنیم و پرده از اسرار این جسد متعفن هزاران رنگ برداریم. برای پیگیری برخی از معضلات منطقه چندین و چند بار با نمایندگان مربوطه تماس حاصل شد که وقتی برای مصاحبه در نظر گرفته شود اما آقایان یا همراهشان را از دسترس خارج کرده بودند یا جوابگو نبودند؛ یا وعد? سرخرمن محقق نشدنی دادند، همان شگرد معمول! بعداً تماس بگیرید و در تماس بعدی یا پاسخگو نبودند یا خــــــــــامــــــــوش تشریف داشتند (!)، حتی پاسخ و واکنش یکی از این عزیزان بسیار تند، آتشین و آزار دهنده بود و از برگزاری نشستی صمیمی طفره رفتند. بالاجبار نهایتاً تصمیم گرفتیم این مطالبات بر حق را از طریق رسانه مطرح کنیم. هر چند آگاه هستیم، رسانه‌ای شدن یک مطلب یا مطرح شدن چند معضل برای مسئولین ذی‌ربط خالی از تبعات نیست؛ اما گویا مدیران روابط عمومی افراد یاد شده دارای عملکردی بسیار ضعیف هستند و چند مقاله تحریر شده را نیز به سمع و نظر ایشان نرسانیده‌اند؛ شاید هم حضرات دریافت کرده‌اند و خود را ملزم به پاسخگویی و واکنش نمی‌دانند چرا که “مردم را به حساب نمی‌آورند” چون فعلاً تا انتخابات بعدی فاصله باقی مانده است. کسی چه می‌داند!؟ لازم به ذکر نیست که راقم با هیچ احد و ناسی خصومت شخصی یا پدرکشتگی ندارد و تنها بر اساس وظیفه رسانه‌ای روشنگری و تنویر عمومی و بی ادعا و بدون چشم داشت و تنها به دلیل روشن نمایی از عملکرد نمایندگان بزرگوار قدم در این گود خطرناک و نفس گیر گذاشته است.در اینجا از نمایندگان منتخب می‌پرسیم: چرا از نشست و مصاحبه و شفاف نمایی از عملکردتان واهمه دارید و از آن فراری هستید!؟ آیا جواب فداکاری‌ها و از جان گذشتگی ها و شأن و شئون مردم انقلابی و رنج کشید? حوزه‌های انتخابیه‌تان که اوایل انقلاب گروهک‌های منحله در هر دم بازدم در کوی برزن از پیکرهای مثله شده‌ی نوجوانان و جوانان نورس این شهرها حمام خون به راه می‌انداختند این است که رأی بدهند و صدقه پس بگیرند!؟ آیا تاکنون شنیده‌اید دنیایی با صدقه پیشرفت کرده باشد!؟ چرا از جواب دادن به مردم و شفاف نمایی از عملکردتان در این مدت طولانی طفره می‌روید!؟ آقایان نماینده! مگر نشنیده‌اید: »آنکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است!؟« بله! همین شمایی که روی سخنم با شماست! چرا قبل از انتخابات خود را چهره‌ای خالص و مردمی نشان می‌دهید و در مبارزات انتخاباتی به شدت جوگیر شده و یوسف وار شماره‌ی تان را در “اختیار همگان” قرار می‌دهید! اما وقتی کف کفش‌هایتان با زمین مجلس آشنا گشت و جا پایتان سفت و محکم شد، خود را آخناتون فضانوردی فرض می‌کنید که بر اریکه قدرت قالیچ? پرند? “حضرت سلیمان” نشسته و از آن بالا دیگر مردم حتی قد یک ارزن هم به نظر نمی‌رسند و جماعت را دیگــــر حتی لایق یک پاسخگویی ناقابل تلفنی یا دلگرمی و دلداری اندکی نمی‌دانید!؟ هرچند ده‌ها پیامک و صدها ایمیل به صندوق‌هایتان ارسال گردد اما مگر گوش بدهکاری برای شنیدن این درد نامه‌ها و چشم بینایی برای این استغاثه‌های جانسوز وجود دارد؟ آقایان! شماها که خود را جزو طلایه‌داران دفاع مقدس می‌دانید شما دیگر چرا …؟ آقایان! افکار عمومی و مردم را دست کم نگیرید. شاید عده‌ای از مردم دانشگاه دیده نباشند؛ اما قاضی‌های بسیار منصفی اند، حتی منصف‌تر از هیئت‌منصفه های اروپایی دکترا (!)، هر چند کم نیستند افرادی که ایمان و اذعان دارند عدالت در تقسیم بسیاری از موارد ناگفتنی موقعیت‌های رؤیایی اجتماعی و امکانات رفاهی و شغلی در بره? کنونی به یغمای روزگار رفته و در کمال تأسف شاهد قوانین دست‌وپا‌گیر بسیاری هستیم که توسط بعضی‌های ذی‌نفع ساخته شده‌اند! اگر در اداره‌ای آشنا و پارتی درشتی داشته باشید هر چند کارتان غیر قانونی و خارج از عرف باشد در کسری از ثانیه رفع و رجوع خواهد شد اما اگر فاقد دست آویزی قوی و قدرتمند باشید کارتان هر چند قانونی و عام‌المنفعه باشد پرونده‌ی واماندی تان بــــــاید ماه‌ها خاک بخورد و کفش‌های آهنینتان در رفت آمده‌ای پیچ و خم ادارات زنگ زده گردد و سال‌ها ول معطل یک امضای ناقابل باقی بماند؛ همین تبعیضات آشکار و پنهان موجب شده علاقه‌مندان بی شماری از ایفای وظایف اصلی و نقشی پررنگ باز بمانند و نتوانند مجالی برای عرض اندام و پرداختن به موضوعات اجتماعی مورد علاق? رنگی داشته باشند؛ به همین دلیل به پس زمینه‌ی محو بی رنگ رانده شده و به صورت سربازهایی سفالین در آمده‌اند که حتی در عین بی جانی دست و پایشان به غل و زنجیر سکوت و سانسور ظاهری کشیده شده و بردگانشان برچسب ظالمانه‌ای از ضربدر خشونت زهرآگین و آهنین خورده است. اگر کسی چشم بصیرت داشته باشد خواهد دید فقر مفرط، بیکاری، اعتیاد و عدم درآمد کافی روح و روان ساکنان محترم شاهین دژ و تکاب را می‌آزارد و بر اثر فرآیند موجود کم کم ناخواسته و بالاجبار خشونت و سرقت و انواع ناهنجاری‌های اجتماعی در جامعه ترویج می‌شود. فردی که ردای مقدس نمایندگی را برازنده‌ی خود می‌داند و با شعارهایی دلخوش کننده وارد گود مبارزه می‌گردد نماینده جمهور و در حکم رئیس‌جمهوری محلی است و لاجرم باید برای آراء مردم قایل به ارزش شود و به این امر مهم اهتمام ورزد که ساختارهایی جدید خلق کند و نه شعارهایی فریبنده که ابداً واقعی نیستند و تعریفی عملی، علمی، درست و جامعی از فرآیندها در نهادینه کردن گفت‌وگو میان مردم و مسئولین به دست دهد نه فقط شعاری و نمایشی کلیشه‌ای و رسانه‌ای، تا به این ترتیب مطالبات جامعه و مردم آزمند و آرزومند که حقوق طبیعی و مسلم شهروندی خویش را مطالبه می‌کنند و نه صدقه را (!) محقق گردد و این عقده‌های فرو خورده بعدها تبدیل به بغض چرکین و متعفنی نگردد که از جای دیگری انفجاری سرباز کند و تمیز و پلشت را با “عدالتی کور” یکسان سازی نماید (!).آقایان نماینده! شمایی که از جامه عمل پوشاندن به کم‌ترین مطالبات مردم محروم شاهین دژ و تکاب عاجز بوده‌اید چرا در مبارزات انتخاباتی با شعارهایی رنگین وعده‌ی دنیایی رؤیایی و الدورادویی دست نیافتنی به مردم دادید!؟ شمایی که خودتان به خوبی آگاه بودید این سخنان مصارف انتخاباتی و پیروزی در مبارزه را دارند چرا آن‌ها بر لب راندید!؟ یا شاید از این طریق خواستید آراء اقشار مختلف را تصاحب کنید که در کمال مسرت (!) به این مهم نایل شدید! اکنون پاسخ شما به عملکرد نه چندان رضایت بخش و نه چندان درخشانتان در این پروسه که بیش از نیمی از عمر سکانداری کشتی طوفان زده‌ی نمایندگی‌تان سپری شده است، چیست!؟ آقایان نماینده! لطـــــفاً اگر وقت کــــــــردید و ارزشی به جراید قائل شدید (که بعید می‌دانم) این مقاله را مطالعه بفرمایید و به چند سوال ساده پاسخ دهید: (! ).
آقایان نماینده! یکی از شعارهای انتخاباتی هردوی شما بزرگواران تفکیک حوزه‌های انتخابیه بود؛ اکنون پس از سپری شدن دو سال و اندی که از مدت نمایندگی شما سپری شده، چندین هزار قدم از این شعار رؤیایی فاصله‌ی معنادار گرفته و آن را مسکوت گذاشته‌اید!؟ چرا که حداقل‌ترین تلاش مثمری در این رابطه از شما مشاهده نشده است!؟ چرا احداث جاده تکاب به شاهین دژ که پروژه‌ای ملی و حیاتی اما بی رونق! است پس از سپری شدن ۴ الی ۵ سال با پیشرفت ۵۰ درصدی متوقف شده است!؟ آیا جز این است که پیگیری مستمری بر روی آن متمرکز نبوده؟ چرا برای بازسازی جاده‌ی حادثه خیز و تأسف برانگیز شاهین دژ به بوکان اقدام درخوری نکرده‌اید؟ جاده‌ای که به حق باید آن را قتلگاه و میدان رزم نامید؛ چرا که مسافران با قدم گذاشتن در این جاده که در قلب آن چاه‌های فضایی ایجاد شده و جولانگاه فرشته مرگ است مرگ را به چشم می ببینند؛ چرا برای احیا و مرمت این جاده که یادگار اوایل انقلاب است و از آن به عنوان جاده‌ای فرعی و تدارکاتی استفاده می‌شد کمر همتی نبسته‌اید؟ هفته یا ماهی نیست این جاده قربانی نگیرد و نان آور و سرپرست و عزیزانی را از خانواده‌ای نستاند و مردم شهر را سیاه‌پوش نکند. آقای نماینده! چرا کارخانه تصفیه شکر که آن را یکی از مفاخر خود می‌دانستید هنوز اندر خم یک کوچه ول معطل اعتبار و … است؟ چرا برای ثبت و احیای ابنیه‌های باشکوه و بی شمار در حال زوال شهرهای حوزه‌های انتخابیه کوچک‌ترین قدمی بر نداشته‌اید …؟ چرا بر روی پروژه‌ای که قادر است شاهین دژ و تکاب را که از لحاظ دارا بودن فراوانی اقلیم طبیعت گردی و مناطق ییلاقی بهشت گون بی شمار و بناهای باستانی باشکوه و پر تعداد به منطق? نمونه گردشگری و پول‌ساز در استان تبدیل کند کم‌ترین مانوری نداده‌اید …؟
شنیده‌ها حاکیست حضرات به جای باز کردن قفل معضلات و مشکلات جانکاه مردم محرومی که بر روی مخازن و معادن خانه دارند و مقابل چشم‌های ناباورشان در سکوت و انزوا معدنشان به غارت و چپاول قانونی می‌روند و اینان مانند مردم آفریقا روزگار می‌گذرانند و شما مسئول رمزگشایی مشکلات عدیده و لاینحل آن‌ها هستید به برجک‌های هم شلیک صامت می‌کنید و گرد و خاک حاصله از این تنش‌ها چشم‌های دردمند مردم را کور کرده است؛ اما به حول و قوه‌ی الهی هنـــــــوز گوش‌ها کر نشده است.در انتها به اطلاع مسئولین محترم می‌رسانیم؛ صرفاً جهت اطلاع (!) تعداد مشاهیر و مفاخر بلندآوازه و فرهیختگان برخاسته از این شهرهای مظلوم اما دلاورپرور که شهرتی کشوری و مناصب دولتی بزرگ، مهم و تأثیرگذار دارند کم نیستند … فقط نیازمند تحقیقی اندک و بازشناسی مختصر و تفحصی منصفانه و اعترافی جوانمردانه است.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۷ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۳:۵۰ ق.ظ

دیدگاه


× نُه = 72