آشیق‌‌ محبوبترین هنرمند مردمی

آشیق‌‌ محبوبترین هنرمند مردمی

میرهدایت حصاری
قسمت اول
گروه فرهنگی:بدون شک فولکلور آذربایجان یکی از غنی‌ترین ادبیات شفاهی (عامیانه) در بین همه ملل جهان است. فولکلور آذربایجان علاوه بر انواعی که مشابه آنها در بین سایر ملل دنیا نیز رایج است, دو شاخه عمده ویژه‌ا نیز دارد که دریایی بی‌کران از ادبیات مردمی, معدنی سرشار از زیبایی و ظرافت است که جنبه‌های گوناگونی از پروسه‌های اجتماعی از قبیل رویدادهای تاریخی و آداب و رسوم و عادات و عنعنه‌جات و مبارزات و قهرمانی‌ها و رنج‌ها و شادی‌ها و ناکامیها و کامیابی‌های مردم آذربایجان را در خود منعکس می‌سازد که نظیر آن, در بین ملل دیگر بجز بعضی از ملت‌های ترک زبان آنهم نه به این وسعت, مشاهده نمی‌شود.
یکی از آن دو شاخه مهم فولکلوریک مورد بحث هنر (عاشیقی) است که خود جامع چندین هنر مهم از جمله شاعری, آهنگسازی, داستانگوی, نوازندگی, خوانندگی, اکتوری و دیگلماسیون و لطیفه‌گویی و غیره می‌باشد. آشیق‌‌ها محبوبترین هنرمندان مردمی هستند و با مردم رابطه بسیار نزدیکی دارند زیرا آشیقی خود زاییده از بطن اجتماع بوده و پدیده ایست که از داخل زندگی مردم جوشیده و موجودت یافته و با آن‌ها رشد و نمو کرده و متبلور شده است, آشیق کس است که در روستاها و کشتزارها و در شهرها و در میان مردم زندگ می‌کند. یک آشیق، مداح و ستایشگر اجتماع خویش است که در دردها و رنج‌ها و آرزوها و شادی‌ها و سرگذشت‌های قومی آنها را با نوای ساز و صدای ملکوتی و ترانه‌های ملکوتی و ترانه‌های دلنواز خویش در مجالس و محافل بازگویی می‌کند و افتخارات و قهرمانی‌های آنها را به وصف کشیده و برمی‌شمارد.
در اغلب اشعار و تصانیف آشیقی طبیعت زیبای آذربایجان, کوههای بنام, جنگل‌های سرسبز, چمن‌ها و مرعزارهای پرعلف و ییلاقها و قشلاقها و رودخانه و حتی شعرها و روستاها با نامشان, مضمون اشعار آشیقها قرار گرفته و توصیف و ستایش می‌گردد. آشیق در حقیقت نماینده و سخنگوی اجتماع است و هر چه می‌گوید از جانب »او« و درباره »او« می‌گوید داستانهای آشیقی, تبلوری است از آرزوها و آرمانهای مردم و ملهم از رنج‌ها و شادیهای آنان, سخن آشیق سخنی است که از دل سرچشمه می‌گیرد و لاجرم بر دل نیز می‌نشیند. در قدیمی‌ترین اثر کتبی ماند هبه زبان آذربایجانی (اوغوزی) موسوم به کتاب »دده قورقود علی لسان‌العز« که در تمام دنیا دو نسخه بیشتر (در آلمان و واتیکان) از آن در دست نیست, برای آشیق در آنزمان »اوزان« بر وزن مغان خوانده می‌شدند مقامی بس بلند و ارجمند قائل شده است. اوزانها ریش سفید قوم و مورد مشورت مردم هستند و هر جا که مشکلی پیش می‌آید و گرهی در کار باشد بسراغ آنها می‌روند تا بر سر انگشتان تدبیرشان گشوده شود. »او« در میان مردم مقام مقدسی دارد, همه از او حرف‌شنوی دارند هر جا حادثه‌ای وحدت ملی و قومی را تهدید می‌کند اوست که با پا در میانی خود غائله را ختم و از بروز کینه و نفاق در میان ایل خود جلوگیری می‌کند.
اوزان‌ها سازی داشته‌اند که »قوپوز« نامیده می‌شده است. هنر آشیقی پدیده و صورتی ویژه و استثنائی از اشکال فولکلوریک است که به تنهایی دنیایی از ادبیات شفاهی مردم و نمایشگر پروسه‌های متنوع و متعددی از حالات اجتماعی و مراحل مختلف معیشت و فعالیت‌ها و مبارزات مردم برای رهایی از قید ستم خودکامگان تاریخ و منعکس کننده حوادث خوب و بدی است که بر مردم گذاشته است, به عبارتی خود یک فولکلور کامل است. یک نفر آشیق, داستانگوی دوره گرد است که سازی سنتی به همراه دارد. این ساز در آذربایجان معمولا ۷ سیم دارد و در بین ترکمانها ۲ تار می‌باشد. در میان ترکان قشقایی که زمانی از ترکان آذری جدا شد هو در ایالت فارس و قسمت‌های شمالی خلیج فارس توطن اختیار کرده‌اند نیز آشیقهایی هستند که با ساز یا »چگور«های خود در ییلاق و قشلاق ایل خود را همراهی می‌کنند.
این سازها برای آشیق اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارند, در حکم سلاح است برای یک مرد جنگی به تعبیری دیگز ساز ناموس آشیق است و معمولا با قطعات صدف و نقره و نگین‌ها و تصویر خود آشیق و غیره مزین و آراسته گردیده است. پوشش مخصوصی دارد که موقع غیر کار درون آن گذاشته و معمولا از میخی بر دیوار آویزان می‌کنند.
آشیق هنرمندی است که همراه با ساز خود در جشن‌ها و عروسی‌ها و مجالس دیگر و در بعضی قهوه‌خانه‌ها (در گذشته) داستانهای فولکلوریک مخصوصی را با لحن دل‌انگیزی نقل می‌کند و اشعار مخصوص هر داستان را با آهنگ آن که غالبا آن نیز مخصوص است و در جای خود در داستان, از زبان قهرمانان داستان و همراه با ترنم دلنواز ساز و با صوت داودی خویش می‌خواند.
این داستان‌ها مانند »کوراوغلی«, »اصلی و کرم«, »شاه اسماعیل«, »شاه عباس و زهره خان«, »عاشیق غریب و صنم« و غیره که از وراء قرنها سینه به سینه نقل و تا به امروز رسیده است و امروز اپراهایی برای بعضی از آنها تصنیف شده است از کثرت تکرار, ازبر یکایک روستائیان و مردم عادی دیگری هست. با همه اینها هیچ آذربایجانی از شنیدن مجدد آنها نه تنها دلگیر نمی‌شود بلکه هر بار لذت بیشتری نیز از شنیدن آن احساس می‌کند و از فریاد آشیق همراه با طنین سیم‌های سازش بجوش و خروش درمی‌آید.
اشعار آشیقی و بطور کلی تمام انواع منظوم فولکلور آذربایجان در قالب هجا هستند و همین امر مؤید این است که قاعده شعری آذربایجان هجا است و نه قواعد عروضی, زبان‌شناسان می‌دانند که این مساله در باره زبان فارسی نیز کاملا صدق می‌کند, منته پشتوانه هزار و اندی سال شعر فارسی (دری) در قالب اوزان و بحور عروضی و آثار بی‌شمار مانده از اساتید سخن و شعرای گذشته (و حال) که افکار و اندیشه خود را عموما در این قالب ریخته‌اند, امروز مانع از این است که مشکلی از این بابت احساس شود.
پرواضح است که »خلیل بن احمد« واضع قواعد عروضی در اختراع خویش تنها زبان خود یعنی زبان عربی را مد نظر داشته است, نه زبانهای دیگر را.
شعرای آذری گوی آذربایجان نیز در گذشته اشعار خود را عموماُّ در قالب, اوزان عروضی عرضه کرده‌اند ولی ادبیات شفاهی که از ذهن مردم تراوش می‌یابد بدون هیچ قانونی مطابق خصوصیات زبانی خویش بدون استثناء در قالب هجا سروده شده‌اند. و این خود دلیل کافی برای مناسب بودن قواعد هجائی با شعر آذربایجانی است به همان دلیل بیش از نیم قرن است اکثر شعرای معاصر آذربایجانی اشعار خود را در قالب هجا می‌ریزند حتی اوزان عروض را نیز در شعر فعلی با قوانین هجا می‌سنجد.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۳۰ ق.ظ

دیدگاه


× 9 = هشتاد یک