پروژه نجات دریاچه ارومیه؛ الگویی برای توسعه پایدار کشور
هوشنگ عطاپور
گروه اجتماعی: در»علم مدیریت بحران« به سوانح و بلایای طبیعی، همیشه به عنوان تهدید نگریسته نمیشود؛ بلکه به بحرانها و بلایای طبیعی به عنوان فرصتهای توسعهای هم نگاه میشود. به ویژه در کشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه، چنین نگاه و رویکردی مصادیق عینی فراوانی دارد.
»بحرانهای زیستمحیطی« اکنون بخشی از واقعیت انکارناپذیر عوارض مداخلهی بیمحابای بشر در کرهی زمین هستند که با تغییرات اقلیمی تشدید میشوند و پیامدهای حاصله از این تغییرات نیز باعث تشدید شرایط نامطلوب اقلیمی جدید میشود (به شکل چرخهای). »بحران دریاچهی ارومیه« حاصل ترکیب مداخلهی بیمحابای بشر در محیطزیست و تاثیرات منفی تغییرات اقلیمی است که در نهایت نه تنها منجر به خشکی دریاچهی ارومیه شده، بلکه بحران بیآبی را در منطقهی بزرگ آذربایجان در پی داشته است. البته اکنون بحران خشکسالی و کمآبی بخشهای زیادی از کشور را تهدید میکند و اگر از کنار شرایط فعلی، بیتفاوت گذر شود، برای نسلهای آتی آبی نخواهد ماند!
اگرچه در پیدایش بحران دریاچهی ارومیه خشکسالی و مداخلهی بیبرنامهی مسئولین در حوزههای آب ریز دریاچهی ارومیه به شکل سدسازیهای متعدد نقش داشته است، ولی برداشت بیرویهی آب توسط کشاورزان و باغداران و تبدیل ارضی با قطعات بزرگ به قطعات کوچکتر و حفر چاههای غیرمجاز هم نقش جدی و اساسی داشته و به همین دلیل باید در اینجا تاکید نمود که همه در ایجاد این بحران نقش داشتهایم و نباید مسئولیت خشک شدن دریاچهی ارومیه را متوجه یک وجه غالب کرده و از سایر وجوه غفلت نمود.
در هر حال، اکنون »دولت تدبیر و امید«با کار علمی و کارشناسی، کمر همت به نجات این دریاچهی بسیار مهم بسته است. مطالعات کارشناسانهی خوبی انجام شده و قرار است که در یک »دورهی ده ساله«، تراز آب دریاچهی ارومیه به یک سطح منطقی و قابلقبول از نظر اکولوژبکی برسد تا اکوسیستم منطقه به یک پایداری زیستمحیطی دست یابد. ویژگیهای پروژهی نجات دریاچهی ارومیه را میتوان در خصلتهای علمی زیر خلاصه کرد:
۱) واجد ابعاد ملی است
۲) بر توسعهی پایدار تاکید دارد
۳) به دنبال تغییر سبک زندگی است
۴) هم خویش با اقتصاد مقاومتی است
۵) به دنبال افزایش بهرهوری و راندمان مصرف منابع آب است
۶) الگوی مدیریتی قابل تعمیم برای حل مشکل خشکسالی سایر مناطق کشور است
خوشبختانه دولت با اتخاذ رویکردی کاملاً علمی، به دنبال رهیافتی کاربردی و آزمون پس داده برای مدیریت بحران کاهش منابع آب در سراسر کشور است. به همین دلیل اگر دولت تدبیر و امید، بتواند این بحران را با تدبیر علمی و همکاری مسئولین، جوامع ملی و محلی و سازمانهای مردمنهاد حل بکند، بدون تردید میتواند از دانش و تجارب حاصله برای حل بحران خشکسالی و مدیریت مصرف آب در دیگر نواحی کشور نیز گامهای مطمئن و جدی بردارد. همه میدانیم که ما کشور کمآبی هستیم. در عین حال در دهههای اخیر سیاستهای اقتصادی کشور معطوف به توسعهی بخش کشاورزی و صنعتی بود که نیاز به مصرف آب بالایی داشتند. در طی این سالها اقدامات جدی در تغییر سبک آبیاری سنتی با راندمان بسیار پایین (۲۲ درصد) به آبیاری قطرهای با راندمان بالا (حداقل بالای ۵۵ درصد) انجام نشد و سیستم آبیاری غرقابی، هزینههای تولید فراوردههای کشاورزی و تخریب زیستمحیطی را بالا برد. از طرفی کاشت محصولات با مصرف آب بالا و فراوردههای کشاورزی و باغی با محتوای آب مجازی بسیار بالا و صادرات محصولات فوق به کشورهای دیگر، عملاً بخشی از منابع آبی را از کشور خارج ساخت (در صورتی که باید عکس آن اتفاق میافتاد.)
اکنون الگوی مدیریت آبی که دولت در حوزهی آبریز دریاچهی ارومیه به دنبال آن است دقیقاً به دنبال تغییر سبک و نوع کشت در زمینهای منطقه، تغییر الگوی آبیاری و افزایش راندمان آب و حفظ منابع و ذخایر زیرزمینی آب برای نسلهای آتی است. در همین بخش به نوعی دولت به دنبال آمایش سرزمینی است که توجیهگر سرمایهگذاریهای اقتصادی با پیوستهای زیستمحیطی باشد.
از طرفی در طرح دولت برای نجات دریاچهی ارومیه، برنامهی توسعهی منطقهای نیز مستتر است که اگر مدیران محترم استان از این فرصت استفاده بکنند، میتوان به توسعهی پایدار منطقهی آذربایجان به ویژه آذربایجان غربی امیدوار شد. واقعیت آن است که این استان علیرغم داشتن ظرفیتهای فراوان اقتصادی، اجتماعی، سرزمینی و مرزی، در رتبههای پایین توسعهیافتگی قرار دارد و مورد بیمهریهای فراوان قرار گرفته است. ولی عدد و ارقامهای بودجهای که برای احیای دریاچهی ارومیه از سوی دولت دیده شده است، اگر به درستی و با محوریت توسعهی پایدار استان مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، مطمئناً میتواند بخشی از بیمهریهای گذشته را جبران کند. انشاءالله.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۴:۱۳ ق.ظ