تشابه فرهنگی نقش مهمی در موفقیت ازدواج دارد
گروه خانواده وسلامت: هیچ کس ازدواج نمیکند که بدبخت شود. هیچکس ازدواج نمیکند که محیطی پر از تشنج و درگیری برای خود به وجود آورد. اصلا ازدواج برای خوشبخت شدن است و آرامش یافتن. اما همین اکسیر خوشبختی و آرامش، اگر در چارچوب درست و با معیارهای صحیح صورت نگیرد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد مخل آرامش خواهد بود. زندگی در این صورت به یک میدان مبارزه تبدیل میشود و به یک جهنم دائمی.
اگرچه فرهنگ به تنهایی نمیتواند در اختلاف سطح طبقات تاثیرگذار باشد و نمیتوان با قاطعیت گفت که افراد از فرهنگهای مختلف نمیتوانند با هم ازدواج کنند، اما بیتردید تشابه فرهنگی میتواند نقش مهمی در موفقیت یک ازدواج داشته باشد. فراموش نکنیم شخصیت فرد در محیط خانواده شکل میگیرد، بنابراین هر خانواده با توجه به زمینههای فرهنگی و تربیتی خود تاثیر متفاوتی روی فرزندان و در نتیجه چهارچوب شخصیتی آنها میگذارد. علاوه بر این، محیط زندگی، قوم و قبیله، عقاید و باورها، آداب و رسوم و توقعات و انتظارات فرد از مسائلی است که میتواند زندگی مشترک هر عروس و دامادی را با مشکل روبهرو کند. بنابراین یکی از موضوعاتی که در انتخاب همسر باید به آن توجه کرد، هم سطح بودن فرهنگ است. ویژگیهای فرهنگی در تمام مراحل اجرا و برگزاری مراسم ازدواج و آداب و رسوم مربوط به آن تاثیرگذار است؛ اما نقش آن در طول زندگی بیشتر نمایان میشود و اختلافات موجود هر روز بیش از پیش باعث درگیری و بحث در مورد مسائل مختلف زندگی میشود.
قبل از هر چیز اولویت را به جهانبینی و سیستم ارزشی افراد میدهیم. به این دلیل که جهانبینی سبک و شیوه زندگی و راه کارها و راهبردهایی را که افراد در زندگی به کار میبرند، تعیین میکند. به این ترتیب که اگر برای مثال جهانبینی فردی صرفا مادی باشد، یا زندگی را صرفا در این دنیا خلاصه کند، طبیعی است که به مسائل دنیوی بیشتر اهمیت میدهد.
جدی گرفتن خیلی چیرها و چسبیدن به ظواهر زندگی و مادیات برای او تعیینکننده است و در مقابل، اگر جهانبینی کسی مذهبی و الهی باشد و اعتقاد داشته باشد در دنیا همه چیز حساب و کتاب دارد، نظمی حاکم است، هیچ چیز پیش خدا گم نمیشود و هر عملی بازتابی دارد، سبک زندگی او متفاوت خواهد بود. دختر و پسری که با اعتقادات دینی و اختلاف در نوع اعتقادات ازدواج میکنند، حتی اگر قبل از ازدواج به این توافق رسیده باشند که به مسائل مربوط به مذهب کاری نداشته باشند و خلاصه عیسی به دین خود و موسی به دین خود، پس از احساسات پرشور جوانی، در زمینههای مختلف اختلاف نظر و احتمالا ناسازگاری خواهند داشت.
برای مثال، عدم هماهنگی در انجام فرایض و مراسم دینی میتواند زمینهای برای ناسازگاری باشد. نوع تفریحات و سرگرمیها، نحوه حضور در میهمانیها، مسائل مربوط به طهارت و سایر احکام از مسائلی است که زندگی زوج جوان ما را دچار چالش میکند. تصور کنید در چنین خانوادهای، پای یک کودک نیز به میان آید. تربیت و پرورش کودک یکی از زمینههای مهم برای ناسازگاریهای دایمی زن و شوهر خواهد بود. چنین مشکلاتی برای دختر و پسری با ایمان مذهبی مشابه ولی با درجات اعتقادی متفاوت نیز بروز خواهد کرد. برای مثال، دختر و پسر مسلمانی را در نظر بگیرید که یکی خود را ملزم به رعایت اصول عملی دین میداند و دیگری چندان در قید و بند انجام فرایض دینی نیست. در این شرایط هر یک از عروس و داماد از رفتار همسر خود رنج میبرد. آنها در نوع پوشش، نوع برخورد با افراد نامحرم، انجام سفرهای تفریحی و زیارتی و همه آنچه که فکرش را بکنید، اختلاف نظر و سلیقه خواهند داشت. به نظر شما آیا چنین زوجی میتوانند از ازدواج خود انتظار آرامش داشته باشند؟ و آیا این زندگی مشترک در زیر یک سقف به سرانجام خواهد رسید؟
چهارچوب اعتقادات تا ۲۰ سالگی و تا پایان دوره نوجوانی در فرد شکل میگیرد و در سنین ۳۰ تا ۴۰ سالگی به اوج میرسد. بنابراین حتی اگر دختر و پسری در حال حاضر از نظر ظاهری تشابهاتی با هم دارند، نمیتوان مطمئن بود که تفاوتهای اعتقادی آنها در آینده بروز نکند و موجبات ناسازگاری و اختلاف را فراهم نکند. بنابراین در انتخاب همسر باید به خانواده و محیطی که فرد در آن پرورش یافته است توجه کرد.
بسیار دیده و شنیده ایم که افراد با ملیتهای مختلف ازدواج کردهاند. شاید در میان این زوجها استثنائاتی باشد که به خوبی و خوشی زندگی را ادامه داده و از انتخاب خود راضیاند؛ اما زندگی ۲ فرد با ۲ ملیت متفاوت و حتی زوجهایی با ملیت مشترک ولی از شهرهای متفاوت نیز به دلیل اختلافاتی که در آداب و سنن وجود دارد، با مشکلاتی همراه است. این که یک خانواده چقدر سنتی یا مدرن باشد، از موارد دیگری است که میتواند زندگی یک زوج جوان را تحتتاثیر قرار دهد. بسیاری از خانوادههای سنتی اجازه نمیدهند که فرزند در حضور آنها آزادانه عمل کند. داماد یا عروس خانواده، چنانچه در حضور مادر شوهر یا پدرشوهر یا پدر زن و مادر زن نسنجیده سخن گوید، یا حتی کودک خود را بغل کند و ببوسد، ناراحت میشوند و گاه اینگونه رفتار به اختلاف و گلهگذاری منجر میشود. بسیاری از خانوادههای مدرن نمیتوانند خود را با خانوادههای سنتی وفق دهند. همچنین افراد از طبقات اجتماعی متفاوت در روابط خود دچار مشکل خواهند شد. برای بسیاری از خانوادهها ۴ زانو نشستن، استفاده از کلمات خاص، لم دادن در مجالس و مانند آن از آداب رایج است، برای این گروه چندان مهم نیست که با صدا غذا بخورند، یکدیگر را با لقبهای غیر متعارف صدا بزنند و مانند آن. حال آن که گروهی دیگر این رفتار را نمیپذیرند، در نتیجه ازدواجهایی که در چنین خانوادههایی با آداب و رسوم معاشرتی متفاوت صورت میگیرد، برای زوجین و خانوادههای آنها خوشایند نیست و گاه به صورت مشکل حادی خودنمایی میکند که حلاوت زندگی را از زن و شوهر میگیرد و خانوادههای وابسته را نیز ناراحت میکند و به عکسالعملهای ناخوشایند وا میدارد. به همین ترتیب در نظر بگیرید زوجی را که یکی از آنها اهل مطالعه و تحقیق است، و دیگری گردش و تفریح و تماشای فیلم و سینما را ترجیح میدهد، یا فردی که بسیار برون گرا و اجتماعی است و همسری که علاقه چندانی به معاشرتهای دوستانه و خانوادگی ندارد و ترجیح میدهد تنها باشد؛ فردی که به تیپ و ظاهر خود اهمیت میدهد و همسری که در زمینه وضعیت ظاهری چندان به خود زحمت نمیدهد؛ همه اینها از مواردی است که میتواند زندگی را که با هزاران امید و آرزو آغاز شده با ناکامی و تلخی مواجه کند.در مجموع، در زندگی هر فرد ارزشها و ضد ارزشهای فرهنگی نقش مهمی دارد. باید توجه داشت که کدام ارزش و عقیده خوب یا بد است. در اینجا آنچه مطرح است، اختلاف اعتقادات و باورها و آداب و رسوم و نقش آنها در زندگی خانوادگی است. این موضوع باید قبل از ازدواج مورد توجه قرار گیرد و فرد همسری انتخاب کند که اعتقادات و باورها و سبک زندگی او به اعتقادات و باورهای او نزدیک باشد. در این صورت آنها خواهند توانست با روشهای منطقی بر اعتقادات و باورهای یکدیگر تأثیر بگذارند و اختلافهای جزیی را حل کنند.
این روزها موضوع آموزشهای قبل از ازدواج نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کرده است. مشاوران و روانشناسان در اغلب دانشگاهها و مراکز آموزشی و نیز در کلینیکهای روانشناسی آموزشهای لازم را به جوانان در آستانه ازدواج ارائه میدهند. با این وجود به نظر میرسد این آموزشها آنطور که شایسته و لازم است فراگیر نشدهاند.
دکتر قهاری که اعتقاد دارد آموزش باید از دبیرستانها و دانشگاهها شروع و فرهنگسازی شود، و جوانان باید تفاوتهای فردی و فرهنگی و اجتماعی را بشناسند، میگوید: جوانان بویژه در سنین زیر ۲۰ سال تا حدود ۲۵ سال بیشتر به تیپ و قیافه و تحصیلات و مسائل اقتصادی اهمیت میدهند. اگرچه اینها مهم است ولی کافی نیست. ما باید در مشاوره قبل از ازدواج و آموزش جوانان در مدارس و دانشگاهها این مساله را مورد توجه قرار دهیم که سکه ۲ رو دارد. یک روی سکه میتواند همینها باشد، اما روی دیگر سکه این است که سیستم ارزشی او چقدر به تو شبیه است یا چقدر تفاوت دارد. او دنیا را چگونه میبیند و جهانبینی او راجع به دنیا و انسانها و خودش چیست؟ اینها مسائل تعیینکننده هستند.»
در این که تفاوتها و تشابهات فرهنگی در تشکیل زندگی مشترک باید به صورت کلاسیک و در مدرسه و دانشگاه به جوانان آموزش داده شود، شکی نیست. اما اگر شما زوج جوان در آستانه ازدواجی هستید که میخواهید پیش از این که در شناسنامه تان نام دیگری نقش ببندد و زندگی مشترکی را در زیر یک سقف شروع کنید، با یک مشاور مجرب گفتگویی داشته باشید و همه جوانب کار را در نظر بگیرید؛ بد نیست بدانید یک مشاور خوب باید در چه زمینههایی شما را راهنمایی کند.
پایگاه اطلاعرسانی تنظیم خانواده فهرستی از این وظایف را ارائه داده است:در مواردی که پسر و دختر از نظر ایمانی و اعتقادی اختلاف دارند، مثلا یکی متدین و مومن و دیگری بیبندوبار است، وظیفه مشاور آگاهی دادن به آنها درباره مشکلات بعد از ازدواج است. این امر اگر کاملا توجیه و تفهیم شود، مطمئنا در تصمیمگیری آنها برای همسر گزینی تاثیر خواهد گذاشت.
در مورد اختلاف آداب و رسوم اعم از این که در ۲ جامعه یا در طبقات اجتماعی یک جامعه یا مربوط به ساکنان قسمتهای مختلف یک کشور باشد، مشاور باید دختر و پسر را از نظر آداب و رسوم رایج آگاهی دهد و اختلاف آداب و رسوم جامعه یا طبقه اجتماعی هر یک از طرفین را مقایسه کند. در صورتی که در این مقایسه اختلاف جدی و مشکلزا وجود داشت؛ باید طرفین را به اهمیت موضوع توجه دهد. تغییر ویژگیهای فرهنگی در بعضی از جوامع به دلیل ریشهدار بودن آنها بسیار مشکل است. گاه این موضوع در مسائل زناشویی زوجین که از ۲ جامعه یا ۲ طبقه اجتماعی متفاوت هستند، مشکلات جدی ایجاد میکند.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۴:۳۸ ق.ظ