وجب به وجب این خاک مالامال از روایت و حکایت است

وجب به وجب این خاک مالامال از روایت  و حکایت است

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: کامران داوری نیکو، از پدری فرزانه و فرهمند و مادری فهیم و فروتن در اورمیه متولد شد. مراحل تحصیل را با مدارج عالی طی نمود. همزمان با تحصیل، ادبیات و موسیقی را فرا گرفت. پس از تحصیل در رشته مهندسی برق موفق به اخذ دانشنامه کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک با رتبه ممتاز گردید وی از بنیان_گذاران شهرک فن‌آوری ارومیه، خانه صنعت و معدن استان و فعالان انجمن خیریه حمایت از بیماران مبتلا به سرطان و از مدرسان مدیریت و مهندسی است. تسلط به روش‌های نوین علمی در کنار دقت و باریک بینی از او جستجوگری و پژوهشگری دقیق ساخته و گذرهای سخت زندگی او را جوانی خودساخته و پیری مجرّب بارآورده است. وی اکنون مشغول ادامه تحصیل در مقطع دکترا می‌باشد. از کارنامه‌اش هویداست که چندین ساعت در چندین ساحت می‌کوشد بی آن که مفهوم خستگی را بداند. در دنیای او هندسه و هنجار به هم می‌آمیزد و تفکّر با تخیّل. دنیایی که علم و هنر متنافر نیستند و متمم همدیگرند. دنیایی از جنس آرمان‌شهر افلاطون که عاملان عالمند و عالمان عامل و هر دو عاشق! کاش بشنوی صدای سازش را و بنوازد و بخواند با آن صدای گرم و گیرا.
افتخارات
نامزد جایزه کتاب فصل برای رمان »غزال رمیده از غزل« از بین ۴۰۳۴ کتاب منتشره در تابستان ۱۳۹۱
برگزیده نخستین جشنواره دانشجویی اردیبهشت مهر، بخش متن ادبی (نثر)، ۱۳۹۱
تندیس و لوح زرّین ششمین سمپوزیوم برترین‌های ایران، ۱۳۸۹، تهران
رتبه یک آزمون کتبی دکترا در رشته مدیریت تکنولوژی، ۱۳۸۹، تهران
منتخب اولین جشنواره ملّی پژوهش‌های تجربی ابوریحان (از بین ۷۳۳ اثر پژوهشی)، ۱۳۸۸، تهران
فینالیست سومین جشنواره فن آفرینی شیخ بهایی، ۱۳۸۵، اصفهان
برگزیده پنجمین جشنواره شهید رجایی ۱۳۸۱، تهران
گروه منتخب موسیقی همایش جهانی موسیقی و گفتگوی تمدن‌ها،۱۳۸۰، اصفهان
رتبه دوم مسابقه کتابخوانی، ۱۳۷۸
برگزیده دومین همایش فرهنگی ادبی دانشجویان سراسر کشور ۱۳۷۳، رشت
رتبه اول استانی مسابقات فرهنگی ادبی دانش آموزی سه سال پیاپی، ۷۱-۱۳۶۹
رتبه ممتاز مسابقات قرآن در سطح شهرستان ۱۳۶۶، اورمیه
آثار منتشره
غزال رمیده از غزل، انتشارات نیستان، ۱۳۹۱
کوراوغلو داستانی (مجموعه شش لوح فشرده تصویری)، ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۶
تولید بدون کارخانه؛ پارادیم نوین کارآفرینی در هزاره سوم، نشر فرسار، ۱۳۹۰
راهنمای سرمایه گذاری صنعتی و معدنی، نشر فرسار، ۱۳۸۹
بیش از ۳۰ مقاله علمی در نشریات و مجموعه مقالات سمینارهای ملّی و بین‌المللی
آثار زیر چاپ
اورمودان قالان آدلار (شعر به زبان ترکی)
خودآموز مدیریت بهره‌وری در صنعت
سودای توسعه (مجموعه مقالات دهه ۸۰ در خصوص الگوها و انگاره های توسعه محلی)
*خلاء زمینه ادبی را در چهارچوب فعالیت‌های فرهنگی در خصوص بازشناسی توان بومی منطقه ارومیه و آذربایجان غربی را چگونه می‌بینید؟
اینجا جای خوبیست؛ مردم خوبی دارد؛ شریف و شکیبا. خاک و آب و اقلیمش نمونه ای بارز از سخاوتمندی خداست. اما … عادت ندارم از نداشتن‌ها بگویم. آن چه که داریم در مقابل آن چه که شایسته داشتنش هستیم؛ اندک و ناچیز است. ادبیات و به ویژه ادبیات داستانی ما هم مشمول همین حکم است. اینجا جاییست که وفور نعمت است. طبیعت و جامعه و تاریخ تو را به اندیشیدن وا می‌دارد. طبیعت چهار فصل، تاریخ کهن و پر از راز و فراز، فرهنگ شفاهی (و نه مکتوب) غنی، جامعه و انسان‌هایی که هر کدام سرشار حکایتند و در ستیز و سازش با خویشتن و جهان در مرز افسانه و واقعیت راه می‌پویند. چشم بصیرت که بگشایی؛ سوژه های بسیاری را می‌بینی که زیر دست و پا ریخته و کافیست نگاهی تیزبین و مدادی تیز داشته باشی تا از رمز و راز این سرزمین بنویسی و پاک کنی.
اما در پاسخ به سوال شما در مقیاس کلان راهبرد ادبیات مکتوب را در سه ضلع می‌توان خلاصه کرد: نگارش، نشر و نقد. این سه ضلع متمم همدیگرند. ضعف در هر ضلع موجب گسیخته شدن این پیوند می‌شود. حال به اجمال به آسیب شناسی و عارضه یابی این بخش می‌پردازیم:
در بخش نگارش فقدان انگیزه کافی برای نوشتن، کمبود یا نبود کارگاه های آموزشی در سطوح مختلف، چربش ملاحظات اقتصادی بر ملاحظات فرهنگی
در حوزه نشر کمبود مشوق‌های مالی و اجرایی، ضعف‌های ساختاری در تبدیل آثار به کتاب، فیلم، تئاتر، آلبوم موسیقی و … گرانی کاغذ و چاپ و در راس همه قلّت جمعیت کتابخوان
در حوزه نقد، روحیه ضعیف انتقاد پذیری ضعف بنیه علمی ناقدان، خلط تالیف و مولف زوایای فردی
آن چه که ذکر شد؛ عمده عارضه‌هایی ست که با پرهیز از آن‌ها می‌توان به توسعه کمّی و کیفی ادبیات امیدوار بود.
* آیا رمان غزال رمیده از غزل دست مایه فکر شخصی شماست و یا نه تأثیر و تأثرات خاص و غیر شخصی نیز در ترکیب و شکل آن دخیل بوده است؟
بله دست مایه فکر شخصی است که مطالعات و تجربیات پیشین در خلق آن موثر بوده است. »غزال رمیده از غزل« برگ سبزیست پیشکش اهالی ایران و کره زمین. عاشقانه ای در بستر تاریخ، نگاره ای بومی برای آن‌ها که مبتلای دولت عشقند. مینیاتوری از نظم و نسق و هندسه و هنجار ایرانی و سوادی که به بیاض ختم می‌شود. درددلی به زبان مردم کوچه و بازار که خرده نان از زمین برمی‌دارند و می‌بوسند و کنج دیواری می‌نهند تا روزیِ پرنده ای باشد
* بازتاب انتشار و چاپ این اثر در منطقه آذربایجان غربی و شهر ارومیه به نسبت دیگر نقاط کشور چگونه بوده است؟
بازتاب انتشار بسیار مثبت بود و همه کتب ارسالی در مراسم رونمایی به اتمام رسید. در بیست و دومین دوره جایزه کتاب فصل، از بین ۴۰۳۴ کتاب منتشره در سال ۱۳۹۱، جزو هشت اثر برتر انتخاب گردید. همچنین صدا و سیما به معرفی، خوانش و نقد این کتاب همت گماشت. رسانه‌ها و مطبوعات و سایت‌های مرتبط با انتشار خبر، معرفی کتاب و درج فرازهایی از این رمان اطلاع رسانی به هنگام و مناسبی را داشتند. خبرگزاری‌های ایرنا، ایبنا، ایسنا، ایلنا، تبیان، مهر و روزنامه های همشهری، شرق، جوان، عصر مردم، رسالت و … پوشش خبری مناسب داشتند. بسیاری از خوانندگان کتاب در داخل و خارج کشور اذعان داشتند که عطر وطن را از برگ برگ این کتاب استشمام کرده‌اند و به عزیزترین نزدیکانشان هدیه داده‌اند اما از بین مطبوعات محلی شما دومین نشریه ای هستید که به معرفی این کتاب پرداخته‌اید.
از قرار معلوم درآمد حاصل از فروش کتاب به بیماران سرطانی اختصاص یافت.
بله. هدیه کوچک و اندکی بود به پیشگاه این عزیزان. به امید تندرستی و شفای عاجل همه بیماران.
* تا چه اندازه این اثر را اثری تحقیقی می‌دانید و دست مایه های شما در مسیر تحقیقی این اثر چه بوده است؟ اصولا ً تحقیقات و پژوهش در کجای کار نوشتن به خصوص در رمان نویسی، قرار می‌گیرد؟
همان طور که در صفحات نخست کتاب نوشته شده است: »این داستان تخیلی است؛ باورش کنید.« اما اشارات، اماکن، برخی شخصیت‌ها اسامی خاص و برخی وقایع واقعی هستند. به همین دلیل پشتوانه ای مستند و مستدل طلب می‌کرد تا باورپذیر باشد. برای آفریدن برخی صحنه‌ها، به محل مورد نظر می‌رفتم. در هوای آنجا نفس می‌کشیدم. پلک می‌بستم و تجسم می‌کردم تا شاید الهه الهام به گوشم راز بخواند. بارها و بارها به لوکیشن های اشاره شده رفتم تا زیستن در آنجا را تجربه کنم زیرا مشتاقم که اگر روایتی می‌کنم؛ شرح زندگی نباشد؛ خودِ زندگی باشد. به عنوان مثال هفت بار به تخت سلیمان و قره کلیسا رفتم و حتی شبی را در تخت سلیمان تا سحر به ماه پاره پاره در آب دریاچه خیره شدم تا بتوانم سطری بنگارم. چندین بار تا مراغه رفتم که بویوک آقا را ببینم و صدای سازش را بشنوم. برای بازشناسی موسیقی و ترانه های فولکلوریک سال‌ها زمان صرف شد.
برای این که ساختار معماری و شیوه طراحی خانه های قدیمی اورمیه را به طور غیر مستقیم در فضاسازی داستان بکار برم کوچه به کوچه این شهر کهن را گشتم و برای یافتن یک سند یا یک نقشه، تصویر و… موزه‌ها و کتابخانه های داخل و حتی چندین کتابخانه خارج کشور را جستجو کردم. برای دانستن فرهنگ و آداب خوراک و تغذیه این منطقه با چندین پزشک گفتگو کردم و سعادتی بود که پای صحبت معمرین و افراد کهنسال بنشینم و خوشه چین خرمن فضل و فرزانگی ایشان باشم.
*تا چه اندازه تخصص و دانش آکادمیک شما در شکل بندی این اثر و لایه‌های مختلف آن دخیل بوده است؟
همیشه و همواره یک دانشجو بوده‌ام و انشالله خواهم بود. ولی به دور از ادا و ادعا آشنایی با روش‌های علمی، متدولوژی تحقیق، سبک‌های نوشتاری، راست آزمایی، روش‌های خلاقیت و نوآوری، شیوه های رفرنس دهی، مستندسازی و … راه را برای خلق اثری چندلایه و چندوجهی هموار کرد. شاید انتشار چندین مقاله و چند کتاب علمی و فنی قبل از اولین رمان اتفاق مبارکی بود که به انسجام محتوایی و نظم ساختاری این رمان کمک کرد.
*صفحات سفید پایان کتاب آیا حامل مفهومی ویژه هستند؟
به نکته بسیار ظریفی اشاره فرمودید. هر سیستم و هر پروژه ای برای به کمال رسیدن نیازمند بازآرایی و بهبود مستمر است. برگ‌های سپید پایان کتاب نماد و نمود حرف‌های ناگفته و جملات نانوشته است و به خاطر اینست که هر کسی به وسعت درک و استنباطش بر این دفتر بیفزاید. اگر کتاب نقصی دارد –که به یقین دارد. مخاطبان عزیز کامل‌ترش کنند. با این ترفند کتاب به دفتر تبدیل می‌شود. (خنده) وگرنه با این گرانی کاغذ افزایش صفحات توجیه ندارد!
*ادبیات داستانی ارومیه و آذربایجان غربی را چگونه کالبد شکافی می‌کنید؟
آذربایجان غربی، علیرغم داشتن پیشینه ای کهن و پر بار در مطبوعات و صنعت چاپ، آثار معدودی در ادبیات داستانی دارد که اکثر آن‌ها هم متعلق به دو دهه اخیر هستند. در حالی که وجب به وجب این خاک مالامال از روایت و حکایت است و هر کسی که لب به سخن می‌گشاید؛ حال و حکایتی شنیدنی دارد. هندسه و هنجار این سرزمین همیشه دوست داشتنی مانند قالی دستباف یگانه و خاص است. ویترینی از ظرافت و زیبایی زندگی است. در تار و پودش تغزل و حماسه، آزرم و آذر، غیرت و غرور در هم تنیده‌اند. اما غیر از چند اثر انگشت شمار حق مطلب ادا نشده است. بومی گریزی و تکنیک محوری درد اپیدمیک جامعه روشن فکر و تحصیل کرده ماست. نوگرایی، رعایت قالب و ساختار تکنیکی در ذات خود ارزشمند است اما رجحان تکنیک بر جولان اندیشه و سیلان احساس آفتی جدّی است. هر چه که رنگ و بوی بومی و محلی دارد ارج و اجرش کمتر از گزینه های دیگر است.
ادامه در صفحه۸

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۷ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۹:۰۰ ق.ظ

دیدگاه


6 × = بیست چهار