اختصاصي آراز آذربايجان//

مومنی که جان برسرعهد الست نهاد

مومنی که جان برسرعهد الست نهاد

قسمت چهارم
زهرا فروتن
گروه ایثاروشهادت: این موارد و بسیاری از موارد دیگر از کارهای خیرخواهانه دادستان شهید ، تنها نمونه هایی است که بعد از شهادت ایشان ، ذکر می شود و در واقع مشتی از خروارها و اندکی از بسیار هاست .
خود این موارد نیز چون فقط برای رضای خدا بوده و به صورت پنهانی انجام شده ، بعد از شهادت آن مرد خدا از زبان اهالی شنیده می_شود و نشان می دهد که واقعا الگو و سرمشق این مرد الهی ، مراد و مقتدایش مولا علی ( ع ) بوده است و بس .
چه بسیار آبرومندانی که آبروی آن ها با یاری آن مرد حق و عدالت حفظ شده و چه بسیار خانواده هایی که با کمک او از متلاشی شدن نجات یافته اند و چه بسیار افرادی که با دست توانای این مرد خدا سر و سامان گرفته و صاحب کار و زندگی و خانواده شده اند .
مطلب در این مورد زیاد است ولی قلم از نوشتن عاجز و زبان از گفتن قاصر است .
شخصیت و منش و رفتار منحصر به فرد و کم نظیر این شهید بزرگوار چنان بود که هر چه تلاش کنیم ، نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم.
یکی از دوستان شهید نقل کردند : با مرحوم آقای حاجی قلیزاده در سفر سوریه ، همسفر بودیم .
در حرم مطهر حضرت زینب (س) ، متوجه شدم که وی با حالی بسیار منقلب در حال راز و نیازاست و… بعدها از سرکنجکاوی از ایشان پرسیدم ، از حضرت زینب (س) چه درخواستی داشتید که چنان حالتی به شما دست داده بود؟
در جواب گفت : ” تو خود می دانی که من اهل دنیاطلبی نیستم و خدا را برای داده ها و نداده_هایش شاکرم ؛ تنها خواسته ام از خدا این بود که به حرمت بانوی قهرمان کربلا توفیقم دهد تا بتوانم گرفتاری های مردم را حل کنم وگرهی از مشکلاتشان باز کنم “.
آری او واقعا عاشق خدمت به خلق خدا بود … دریغا حاجی قلیزاده و دریغا خوی!
اکنون که قریب به سه سال ، از تاریخ شهادت جانسوز این ابر مرد عرصه عدالت و تقوا و سپری شده است ، داغ از دست دادنش کاملا تازه است .
این عزیز سفر کرده فقط دادستان نبود ، بلکه مشاور ، همدل و خیر خواه همه بود و تمام هم و غم ایشان این بود که مشکلی را از بندگان خدا حل کند ، راه حلی را نشان دهد ، راهی پیش پای دیگران بگذارد و زخم دلی را التیام بخشد .
او واقعا خیرخواه بود و برای خدمت به خلق سر از پا نمی شناخت . فردی کم حرف ولی مدیر ، مدبر ، پرکار ، پر تلاش و پرتوان بود . خدوم و دلسوز ولی بی مدعا بود .
شجاع و قاطع در عین حال رئوف و مهربان بود . نقل می کنند بار ها اتفاق افتاده بود که برای نجات محکومین به قصاص ، جهت جلب رضایت اولیای دم ، خود ایشان شخصا برای التماس به خانواده مقتول مراجعه می کرد تا فردی را از مرگ نجات دهد و رضایت اولیای دم را بگیرد و اغلب نیز موفق می شد ، این رافت و رحمت در کنار قاطعیت و صلابت ، حاکی از رفتار علی گونه این پاسدار حق و عدالت بود .
او پاک بود ، پاک زیست و پاک رفت و همه بر پاکی او خون گریستند ؛ بر پاکی قلمش ، بر پاکی قدمش ، بر پاکی قلبش ، بر پاکی کلامش بر پاکی زندگیش ، بر پاکی راهش و بر پاکی خونش ؛ ضجه زدند و ناله سر دادند و هنوز با یاد این نازنین مرد ، بغض ها ، گلوها را می_فشارد و قلب_ها خون چکان است . نازنین مردی محجوب که محبوب دل ها بود . به بندگان خدا عشق می ورزید و بر دل ها حکومت می کرد .
تاثیر کلامش و رفتار انسانی اش تا عمق جان آدمی نفوذ می کرد . در رفتارش و کلامش نجابت و صداقت موج می زد و به همین دلیل نیز بر دل می نشست . او مردمی و مردم دار بود .
همیشه در میان مردم بود و خود را متعلق به مردم و مدعی العموم آن ها می دانست . این رابطه دو طرفه و واقعا عاطفی بود . چنان که مردم نیز از صمیم قلب آن عزیز را دوست داشتند .
وی به تمام معنای کلمه ، محبوب قلوب بود و هنوز هم هست و خواهد بود .
دشمن نامرد با حذف فیزیکی و ترور کور و ناجوانمردانه وی ، نمی تواند یاد و نفوذ شخصیت کم نظیر او را از دل ها بزداید .
سعدیا ! مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
او با نثار خون پاکش ، الگویی شد برای جوانان و مردمش و دشمن خدا نشناس بداند که از این جنایت و خیانت ننگین خود طرفی نمی_بندد ، بلکه این سینه های گداخته از داغ این عزیز ، همه خود را برای تداوم راه آن شهید مظلوم که حقانیت و مظلومیتش را از سرور و سالار خود ، سید الشهدا (ع) به ارث برده بود آماده ساخته اند و قطعا این از خدا بی خبران را از کرده خود پشیمان خواهند ساخت .
آن ها با جنایت خود فردی پاک ، خدوم شایسته ، سخت کوش و تشنه خدمت را از این مردم گرفتند ، مردی وارسته و ولایت مدار ، که شبانه روز خود را وقف خدمت به کشور و مردم خود کرده بود و بدون هیچ ادعایی از جان و زندگی خود برای خدمت بیش تر به نظام اسلامی و خلق خدا ، مایه می گذاشت .
آری ! او خود را وقف کشور و مردمش کرده بود ؛ هیچ گاه راضی نمی شد کسی از او رنجیده خاطر شود و همیشه اهل مدارا بود ؛ با هر کسی با زبان خودش حرف می زد و دل همه را به دست می آورد . هر کسی که برای کاری به وی مراجعه می کرد حتی اگر مشکلش نیز حل نمی_شد ، قانع می شد و راضی بر می گشت .
چون مطمئن بود دادستان خیرخواه و مردمی و دلسوز ، تمام تلاش خود را به کار بسته است تا گره از کار او بگشاید .
روحیه ای فعال و پر تلاش داشت و دائم در حال کار بود و از کار و خدمت خسته نمی شد . او واقعا خستگی ناپذیر بود . تا پاسی از شب کار می کرد ، تا دیروقت در جلسات متعدد شرکت می کرد ، در زمان خواب و استراحت نیز همیشه گوشی اش روشن بود تا جوابگوی مردم و مسئولین باشد .
به گفته همسر محترم شهید ، دادستان متعهد و خدوم طبق برنامه همیشگی ساعت پنج صبح از خواب بیدار می شد و بعد از انجام کار های شخصی و اقامه نماز صبح ، راهی محل کار می_شد و حاضر نبود تا زمان وقت اداری صبر کند و به استراحت بپردازد .
نقل می کنند بارها اتفاق افتاده بود سر سفره با وی تماس تلفنی می گرفتند ، برای این که طرف متوجه نشود ایشان مشغول غذا خوردن هستند و راحت به مکالمه اش ادامه دهد ، بلافاصله از سر سفره بلند می شدند و به اتاقی دیگر می_رفتند .
او در کار خود یک امانتدار واقعی بود و برای حفظ آبروی مراجعین در موارد خاص بارها رسیدگی به پرونده ها را در غیر وقت اداری انجام می داد و همه جوانب امر را برای آبرو داری بیش تر لحاظ می کرد .
با داشتن چنان مقام و موقعیت و جایگاه مردمی و محبوبیت کم نظیر و با وجود این که هم قاضی نمونه و هم دادستان نمونه کشوری بود ، کاملا افتاده ، خاکی ، متواضع و محجوب بود .
این ویژگی ها در کنار ویژگی های خاص و استثنایی وی نظیر ایمان ، ایثار، تقوا ، شجاعت صداقت ، پاکی ، مردمی بودن ، غیرت ، شهامت و عدالت ؛ از او انسانی کامل ، شخصیتی چند بعدی و مردی کم نظیر و علی گونه ساخته بود .
از بستگان شهید شنیدم که می گفتند تا حالا ما موفق نشدیم قبل ازآقای دادستان ، برای دید و بازدید عید به منزل ایشان برویم و با وجود این که ما کوچک تر فامیل بودیم ولی همواره آن عزیز بر ما پیشی می گرفت و طی سه روز اول عید به همه فامیل سر می زد .
مادر همسر گرامی اش که در سوگ این عزیز سفر کرده داغدار بود ، از سوز دل می گریست و می گفت در طی ۱۳ سال زندگی مشترک با دخترم ، ذره ای از وی نرنجیدم و او از هر لحاظ سرآمد همه بود .
همسر بزرگوار شهید می گفت : ” آن عزیز با وجود مسئولیت و مشغله بسیار ، سعی می کرد برای خانواده خود نیز کم نگذارد و از هر فرصت و تعطیلی ولو اندک ، برای گردش و تفریح بچه ها استفاده می کرد و در مدتی کوتاه آن ها را از لحاظ عاطفی ، از مهر پدری لبریز و سیراب می نمود .” همین احساس و عاطفه را در مورد دانشجویانش نیز داشت .
سعی می کرد از هر لحاظ برای آن ها الگو سازی کند ، تشویق می کرد ، انگیزه می داد ، به تحرک و تلاش وا می داشت ، راه را از چاه می_شناساند ، مشاوره و رهنمود می داد .
بعد از شهادتش به خواب یکی از دانشجویانش آمده و گفته بود ، فلانی ، من دیگر در بین شما نیستم ، شما باید الآن بیش تر تلاش کنید .
خود ، اهل اندیشه و تفکر و تعقل بود و دیگران را نیز به تفکر وا می داشت. عجیب دلسوز همه و تشنه خدمت به همگان بود .
به همکارش گفته بود من هر چه بیش تر به مردمم خدمت می کنم ، بیش تر از زندگی لذت می برم .
در یک جمله باید گفت که او واقعا “عبد صالح” خدا بود و شهادت برازنده او و بلکه حق او بود . زیرا : ” هل جزاء الاحسان الّا الاحسان ” (الرحمن / ۶۰ ) آری ” شهادت هنر مردان خداست ” . او الگوی بارزی از یک مدیر مسلمان متعهد و ولایی بود .
او دانش آموخته مکتب غنی اسلام ، فرزند برومند انقلاب ، سرباز واقعی نظام اسلامی و ولایت بود و با تمام وجود ، خود و زندگی اش را وقف مردم ، انقلاب و نظام و ولایت کرده بود لحظه لحظه عمر شریف ولی کوتاه این بزرگمرد با برکت بود و مبارک .
چه بسیار دردمندانی که به او پناه آوردند و مرهم زخمشان بود و سنگ صبورشان ، چه بسیار مجرمانی که با رافت و کرامت آن عزیز توبه کردند و از بیراهه برگشتند ، چه بسیار معتادانی که با دست مهربان او درمرکز” عین الحیات” ترک اعتیاد کردند و به آغوش گرم خانواده بازگشتند و چه بسیار محرومانی که گره مشکلات زندگی شان به دست توانای او گشوده شد و چه بسیار نامردانی که با دست توانمند او به سزای اعمال ننگین خود رسیدند تا امنیت و آرامش روانی و اجتماعی و اخلاقی بر جامعه حکمفرما گردد و این چنین بود که مهر و محبت آن عزیز سفر کرده نه تنها بر قلم ها و زبان ها ، بلکه بر دل های این مردم قدرشناس نقش بر بسته و داغ دلشان را گداخته تر ساخته است .
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۰ ق.ظ

دیدگاه


یک + 8 =