شوک‌تراپی اقتصادی دولت طبقات_کارگری و فرودست‌ جامعه را نابود_کرد

شوک‌تراپی اقتصادی دولت طبقات_کارگری و فرودست‌  جامعه را نابود_کرد

گروه اقتصادی:»گران شدن ناگهانی بنزین« و »شوک‌تراپی اقتصادی« به نگرانی‌های بسیاری در بین گروه‌های مردم به خصوص طبقات فرودست‌تر دامن زد؛ در این بین، کارگران، بیکاران و نیروی تحصیل‌کرده و جوانِ جوایای کار در صفوف اول اعتراض به گرانی بنزین قرار دارند.
حسن صادقی (رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری و معاون دبیرکل خانه کارگر) قبل از هرچیز به تاریخچه تصمیماتی می‌پردازد که با گران شدن حامل‌های انرژی، قصدِ اعمال سیاست‌های انقباضی دارند: در بحث افزایش قیمت حامل‌های انرژی از بدو پیدایش در دولت‌های قبل هم کمتر شاهد یک عقل‌گراییِ مبتنی بر شناخت جامعه‌ی هدف بودیم؛ در دولت آقای هاشمی، در مقطعی که موضوع افزایش نرخ حامل‌های انرژی و به موازات آن پرداخت یارانه به کالاهای اساسی مطرح شد، یک جامعیتی در بین علمای اقتصاد در دولت آن زمان را شاهد بودیم که عوارضش را سنجیدند و بعد عقب‌نشینی تاکتیکی کردند و پس از آن هم به صورت پلکانی عمل کردند؛ حاصل آن عملکرد، گرچه تنش مقطعی بود اما گستردگی آن تنش به میزانی که امروز شاهد هستیم، نبود.وی جلوتر می‌آید: در دولت آقای خاتمی با همین روند با موضوع حذف یارانه‌ها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی برخورد شد و حتی تدبیر بهتری بر موضوع مستولی شد و کار بر یک جریان اصولی و توام با عقلانیت حرکت کرد که آثار مثبت آن را دیدیم که در نتیجه‌ی آن، مردم به مراتب راضی‌تر بودند؛ اگر بخواهیم رتبه‌بندی کنیم، به جز دولت زمان جنگ، دولت آقای خاتمی، رتبه اول و دولت آقای هاشمی، رتبه‌ی دوم عقلانیت را دارا بودند. این دولت‌ها علیرغم گرایش به توسعه اقتصادی، جامعه هدف و ضعفا را مورد نظر قرار دادند و عدالت را قربانی توسعه نکردند؛ متاسفانه در دولت آقای احمدی‌نژاد، در ایشان و مجالس وقت همراه ایشان، ما شاهد یک گسسست فکری میان کارشناسان اقتصاد و مدیران اجرایی کشور بودیم.این گسست فکری به گرفتن تصمیمی منتج شد که شاید نیم قرن دیگر اگر ما به عقلانیت برنگردیم، باید همچنان هزینه آن را پرداخت کنیم. وقتی عقلای قوم و کارشناسان اقتصاد را کنار گذاشتند و یک تصمیمِ فی‌البداهه، ذوقی و خرق‌الساعه گرفتند که برای مردم، آن زمان پولی که گرفتند، مزیت بود اما پیامدهای وخیم آن دیده نشده بود، آغازگر تحولی منفی شد که نتایج بسیار بدی داشت؛ اولین پیامد، این بود که حوزه اشتغال مولد که همان صنعت و تولید است، رنگ باخت و اشتغال غیرمولد رواج پیدا کند.
صادقی با بیان اینکه این تحول منفی قابل پیش‌بینی بود و همان زمان در مجلس شورای اسلامی، نمایندگانی مانند علیرضا محجوب پیرامون پیامدهای منفی این ماجرا بسیار سخن گفتند، ادامه می‌دهد: آمار و اطلاعاتی که همان زمان منتشر شد، نشان می‌داد که این تصمیم، شکاف اجتماعی را بیشتر می‌کند، فقرا را فقیرتر و اغنیا را غنی‌تر می‌سازد و در بلندمدت، کفه ترازو را از اشتغال مولد به سمت اشتغال غیرمولد سوق خواهد داد. منتها در آن زمان گوش شنوایی نبود و شاهد این بودیم که تئوری‌هایی که آقای احمدی‌نژاد در بدو حذف یارانه‌ها و افزایش نرخ حامل‌های انرژی سر می‌داد، مبتنی بر این بود که قرار است ۳۰ درصد پول به صنعت و تولید برگردد که عملاً این وعده، اجرا نشد و همین باعث شد که پیچ و مهره‌های اشتغال مولد در کشور سست شود.به گفته‌ی او، در استمرار این حرکت، ما شاهد برهم‌خوردن تمام معادلات اقتصاد سالم و اشتغال مولد بودیم تا زمان دولت آقای روحانی و این توقع را داشتیم که دولت روحانی با تدبیر، موضوع را اداره کند که در دولت اول ایشان، این تدبیر قابل مشاهده بود.این فعال کارگری اضافه می‌کند: در تداوم عملکرد دولت روحانی، معادلات و توقعات ما درست از آب درنیامد و مواردی دست به دست هم داد که همان راه آقای احمدی‌نژاد را با بی‌تدبیری بیشتری شاهد باشیم. طبیعی‌ست جامعه‌ای که بر مبنای اشتغال غیرمولد اداره می‌شود، گران شدنِ بنزین را برنمی‌تابد.اکثر نیروی جوان تحصیلکرده که پول و عمر برای گرفتن مدرک دکترا و فوق لیسانس و لیسانس هزینه کرده، امروز وقتی می‌بیند که موتور اشتغال مولد از تب‌وتاب افتاده و لنگ می‌زند، به سوی اشتغال غیرمولد روی می‌آورد تا چرخ زندگی را بچرخاند؛ می‌رود اسنپ کار می‌کند، می‌رود پیک موتوری می‌شود؛ یک موتور می‌خرد تا مواد غذایی توزیع کند و خلاصه به سمت اشتغالی می‌رود که زمینه‌اش بیشتر فراهم است. در چنین بازار اشتغالی که سرو کارش بیشتر با خودرو و وسایل نقلیه‌ی بنزین‌سوز است، ما یک تصمیمی می‌گیریم تحت عنوانِ افزایش قیمت بنزین که بیشترین تاثیر را در زندگی این گروه‌های شغلی دارد؛ آن هم تصمیمی که پیامدهای منفی آن واضح و مبرهن است و در طول سه دوره که این تصمیم در دستور کار دولت‌ها قرار گرفته، همین آقایان واکنش جامعه را شاهد بوده‌اند؛ صادقی به عملکرد صداوسیما یا رسانه ملی نقد دارد: صداوسیما باید برنامه می‌گذاشت؛ کارشناسان و دغدغه‌مندان را دعوت می‌کرد و به عمق موضوع ورود می‌کرد و جوانب کار را به بحث می‌گذاشت؛ تا مشخص شود چه چیزی باعث شده موضوعی که قبلاً پیامدهای منفی آن را دیده بودیم، مجدداً در دستور کار قرار بگیرد و درنهایت، یک فرمولی ارائه می‌دادند برای آینده تا دیگر این اتفاقات نیفتد؛ اینها درس عبرت است، نمی‌دانم چرا مسئولان از همین تاریخ بعد از انقلاب درس نمی‌گیرند؛ چرا قبول نمی‌کنند در هر مقطعی که حامل‌های انرژی دستکاری شده، مردم عکس‌العمل نشان داده‌اند؟ ساده است، اینها سگ تورم را رها کردند و سنگ دستمزد و افزایش درآمد را چهارمیخه بستند؛ معلوم است که مردم دنبال این می‌افتند که زنجیرها را پاره کنند و سنگ دستمزد را مانند تورم رها کنند!به گفته‌ی این فعال کارگری، فضای موجود در کشور نیاز به نقد دارد و صداوسیما به عنوان یک رسانه ملی باید پیشگام این نقد شود، نمایندگان اقشار مختلف را دعوت کند که هر کدام از نگاه خودشان به موضوع نگاه کنند.او یک مثال از این نوع هم‌اندیشی‌ها می‌زند: ترامپ وقتی قصد داشت ایران را تحریم کند، از کنفدراسیون عالی کارفرمایان، از کنفدراسیون عالی کارگران، از مجامع دانشگاهی، از حوزه سیاسیون، از کنفدراسیون معلمان و از همه گروه‌ها دعوت کرد و با حضور۲۰۰ ،۳۰۰ نفر، تبعات تحریم ایران را در حوزه درآمد و معیشت این گروه‌ها سنجید و بعد تصمیم گرفت. اینجوری منافع ملی خود را رصد می‌کنند و به جامعه بها می‌دهند.اما در تصمیم گرانی بنزین هرگز از حوزه کارگری نپرسیدند که پیامد این تصمیم روی کارگران چیست؛ اینها آیا واقعاً فکر می‌کنند وزرا نمایندگان جامعه‌ی هدف هستند؟! خیر وزرا، فقط نماینده دولت برای اجرای اوامر دولت هستند؛ باید به گروه‌های اجتماعی که با درد جامعه آشنا هستند، برگردند؛ قطعاً اگر از بنده دعوت می‌کردند، می‌گفتم این کار را نکنید؛ می‌گفتم اگر این کار را می‌خواهید بکنید، بنزین را بکنید لیتری ۱۵۰۰ تومان اما دونرخه نکنید.
به اعتقاد صادقی، دولت دو اشتباه بزرگ داشت؛ یکی دستکاری نرخ ارز و دیگر، دستکاری نرخ بنزین اما ادامه می‌دهد: دست و پای دولت را بستند، دولت نمی‌تواند به جامعه‌ی جهانی واقتصاد بین‌الملل متصل باشد، اما ما که مثل کره شمالی، یک پادگان نیستیم، ملت ما هم ملت کره شمالی نیست.اگر با فرمان قبل از جنگ حرکت می‌کردیم و با همان فرمان کوپنی و اقتصاد جنگی ادامه می‌دادیم، خیلی چیزها هموارتر می‌شد و مردم هم تحمل می‌کردند اما وقتی ما در مقطعی به اقتصاد آزاد وصل شدیم و چند سال، توسعه را دنبال کردیم و با نفت ۱۵۰ دلاری اقتصاد را بستیم، دیگر امکان بازگشت به عقب وجود ندارد. در هرحال، باید دولت پیامدهای اجتماعی موضوع را مدیریت می‌کرد حتی دولتی که میلیاردها ریال کسری بودجه دارد و درآمد نفتی ندارد، باید پیامدهای اجتماعی تصمیمات اقتصادی خود را درنظر بگیرد؛ هیچ کدام از این مشکلات نباید به فقیرسازی اجتماعی بیانجامد.به گفته‌ی او، دولتی که به دنبال تامین کسر بودجه و درآمدزایی بود، درنهایت باز ناچار به توزیع یارانه شد؛ این روش، با هیچ منطق اقتصادی همخوانی ندارد؛ هیچ اقتصاددانی چنین رویکردهایی را نمی‌پسندد و توجیه نمی‌کند!صادقی تاکید می‌کند: دولت از اقتصاددانان و شرکای اجتماعی کارگری و کارفرمایی، نظرخواهی نکرده است؛ ابتدا باید کار را به شور می‌گذاشتند و بعد هم، بنزین را تک‌نرخی می‌کردند، لیتری ۱۵۰۰ تومان. همه هم بنزین آزاد بزنند؛ آن وقت نیازی به توزیع درآمد حاصل، میان مردم نبود؛ متاسفانه ما به یک عملکرد غلط به نامِ »یارانه« مرتب پروبال می‌دهیم و این ما را به سمت ناکجاآباد هدایت می‌کند؛ من به عنوان یک فعال حوزه‌ی کارگری می‌دانم که دستکاری نرخ حامل‌های انرژی که با زندگی روزمزه مردم سروکار دارد، علی‌الخصوص در کشوری که سهم اشتغال مولدش، ۶۷ درصد است، می‌تواند بحرانِ اجتماعی گسترده به وجود بیاورد. به همین دلیل هم اعتقاد دارم که علیرغم اینکه این دولت را دولت تدبیر می‌دانستیم (حالا امیدش را مدتهاست که رها کرده‌ایم و به امیدش دیگر امید نبسته‌ایم) در این کار، بی‌تدبیری کرد و تصمیمات فعلی این دولت با شعارهایی که ابتدا در مورد تدبیر می‌داد، قابل جمع کردن نیست.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایلنا ، حالا توپ را در زمین یکدیگر می‌اندازند؛ این انتقاد دیگری‌ست که صادقی به عملکرد مسئولان دارد: «خیلی جالب است قوه قضاییه می‌گوید من مخالف بودم، رئیس جمهور می‌گوید قوای سه‌گانه موافق بودند منتها اجرا را سپردیم دست امنیتی‌ها! آخر این حرف است که رئیس اجرایی یک کشور بزند! این نوع گفتمان‌ها خنده‌دار است! تصمیمات، ذوقی و توجیهات، همه غیرکارشناسانه و اظهارات، همگی متناقض و ناسازگار. کجا داریم می‌رویم؟!»
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۹ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱:۱۲ ب.ظ

دیدگاه


پنج − = 3