شبکههای اجتماعی به روانشناسی عامیانه دامن میزند
گروه تحلیل: اغلبِ مردم معتقدند که »مرتکبانِ جرائم خشنْ بیمار روانی هستند« یا »اگر از طریق سبک یادگیریِ موردعلاق? افراد به آنها آموزش داده شود، یادگیری موثرتری خواهند داشت«. امروزه هم? ما برای خودمان روانشناسیم. مشاهد? تجریبات دیگران در شبکههای اجتماعی و خیابانها هم به این »روانشناسی عامیانه« دامن میزند. البته که این یافتههای مندرآوردی گاهی با دستاوردهای روانشناسی علمی سازگار است اما در اغلب موارد اینگونه نیست. این اطلاعاتِ نادرست زمانی خطرناک میشوند که تبدیل به سیاستهای عمومی شوند.
ما همه بهنوعی روانشناسانی غیرحرفهای هستیم. ما خود تجربهای دستاول از بشربودن داریم و سالها عمر خود را صرف ملاحظ? رفتار خود و دیگران در موقعیتهای مختلف کردهایم. این درونیابی به »روانشناسی عامیانه« دامن میزند و این نوع روانشناسی گاه با یافتههای روانشناسی علمی همپوشانی دارد، اما اغلب اینگونه نیست. برخی درونیابیهای روانشناختیِ غلط بهشدت در میان مردم رواج دارند و اعتقادی دیرپا به آنها دیده میشود. در این مطلب به ده نمونه از این افسانهها یا بدفهمیها میپردازیم. بهچالشکشیدن این افسانهها اهمیت دارد، نهتنها بدین خاطر که واقعیتها را به اطلاع عموم میرساند، بلکه به این دلیل که این افسانهها، با وجود خود، به بدنامی و شکلگیری قالبگونهها و به سیاستهای عمومی ناشی از اطلاعات نادرست در حوزههایی چون تعلیم و تربیت و نظم عمومی میانجامد.
عقیدهای است مبنی بر اینکه هر یک از ما زمانی بهتر یاد میگیریم که از طریق حس مورد علاقهمان به ما آموزش داده شود، مثلاً از طریق دیدنیها، شنیدنیها یا انجامدادنیها. اخیراً مطالعهای در میان معلمهای بریتانیایی انجام شد که نشان داد بیش از ۹۶درصد آنها به این اصل معتقد بودند. در واقع، تحقیقات روانشناسی همواره نشان دادهاند که افراد وقتی از طریق حس مورد پسندشان آموزش ببینند، بهتر یاد نمیگیرند و اینکه موثرترین حس در یادگیری اغلب، بسته به طبیعت چیزی که مطالعه میشود، متفاوت است. همچنین دربار? چگونگی تعریف سبکهای یادگیری و ارزیابی آنها اختلاف نظرهایی وجود دارد. بیشتر مقیاسهای منتشرشده برای ارزیابی سبکهای یادگیری قابل اعتماد نیستند (در هر آزمون، نتایج متفاوتی از آنها حاصل میشود) و اغلب با عملکرد یادگیری واقعی افراد ارتباطی ندارند.استعار? ضبط برای حافظه مناسب نیست زیرا نشانگر سطحی غیرواقعگرایانه از دقت و پایندگی است.
در واقع، ذهن ما نسخهای مخدوش از آن چیزی است که اتفاق افتاده و در طول زمان دستخوش تغییر میشود. بااینحال چند سال پیش، در بررسی حدود ۲۰۰۰ نفر، مشخص شد که ۶۳درصد این افراد بر این باور بودند که »ذهن مانند دوربین فیلمبرداری عمل میکند«. این بدفهمی به بدفهمیهای دیگر مثلاً دربار? قابلیت اعتماد به شهادت شاهدانِ عینی دامن میزند. برای نمونه، بسیاری از قضات و نیروهای پلیس معتقدند که هرچه یک شاهد به حافظ? خود اعتماد بیشتری داشته باشد، احتمال دقت او بالاتر است اما تحقیقات روانشناسی نشان میدهند که اعتماد و دقت رابط? متقابلی ندارند و یا رابط? متقابل ضعیفی دارند.وقتی افرادِ دارای مشکلات سلامت روان دست به جرائم خشونتبار میزنند رسانهها به شکلی نامناسب به این موضوع میپردازند. تعجبی ندارد که ارزیابیها نشان میدهند بیشتر مردم معتقدند افرادی با بیماری روانی ذاتاً خشن هستند. در واقع، بنا به نظر اسکات لیلیِنفلد و همکارانش، در ۵۰ افسان? مهم روانشناسی عامیانه، شواهد نشان میدهند که دستکم ۹۰درصد از افرادی که دچار بیماری روانی هستند مرتکب جرائم خشونتبار نمیشوند و اکثریت قاطع بزهکارانِ خشن از نظر روانی بیمار نیستند.
در بعضی بیماران با وضعیت خاص (مثل توهمهای دستورمحور که »به آنها میگوید« دست به اقداماتی بزنند)، احتمال زیادی وجود دارد، اما این افراد بهندرت در واقعیت به خشونت دست میزنند. در یک فراتحلیل مهم در ۲۰۱۱ اینطور نتیجهگیری شد که لازم است ۳۵٫۰۰۰ بیمار پرخطرِ دچارِ اسکیزوفرنی تحت مراقبت دائم یا حبس باشند تا تنها از یک مورد قتل بیگانه توسط بیمار جلوگیری شود. مرسوم است، پس از حادثهای اضطراری ناشی از ازدحام جمعیت گزارشهایی نوشته شوند که طبق آنها جمعیت با وحشتی کورکورانه »فرار میکردند«. این برداشت حاصل میشود که وقتی در گروهی انبوه هستیم، عقلمان را از دست میدهیم و هر کس تنها به فکر خود است. تحقیقات روانشناسی دربار? رفتار جمعیت این ویژگی را رد میکنند و نشان میدهند که وحشت بهندرت اتفاق میافتد و اغلب افراد به یکدیگر کمک میکنند.
بهطور خاص، وقتی افراد نوعی هویت مشترک را حس میکنند، احتمال همکاری بالا میرود. این یافته را روانشناسی به نام جان دروری به دست آورد که تا حدی مبتنی بر مصاحبههای وی با افرادی بود که در واقعیت در موقعیتهای اضطراری قرار گرفته بودند، مثلاً در ازدحام جمعیت کنسرت فتبوی اسلیم در ساحل برایتن در سال ۲۰۰۲٫ دروری و همکارانش استدلال میکنند این مسئله ضرورتهایی را درخود دارد که منجر میشود مقامات مسئول موقعیتهای اضطراری را کنترل کنند. آنها نوشتند: »میتوان اطمینان داشت که جمعیتها اجتماعیتر از آن چیزی رفتار میکنند که افرادِ دخیل در برنامهریزی بحران تصورشان را میکنند«.عصبپژوه مشهور کالیفرنیایی رمچندران، در ۲۰۱۱ نوشت: »علت اصلی اوتیسم آسیب نظام نورونهای آیینهای است.« نورونهای آیینهای سلولهایی هستند که وقتی خود کاری را انجام میدهیم یا دیگری را در حال انجام آن کار میبینیم، واکنش نشان میدهند.
فرضی? اوتیسمِ »آیین? شکسته« نظر جذابی است که خیلی خوب پوشش داده شده است و هر از گاهی نویسندگان دانش عمومی آن را بازیابی میکنند (برای نمونه، ریتا کارر که در روزنام? دیلی میل نوشت: »افراد مبتلا به اوتیسم اغلب فاقد حس همدردی هستند و فعالیت نورونهای آیینهایشان کمتر است.اما در بررسی ۲۵ مطالع? مرتبط، که در ۲۰۱۳ منتشر شد، شاهدی برای اثبات این فرضیه یافت نشد و مطالعهای دیگر در همین ماه شواهد متضاد بیشتری عرضه کرد. این تنها یکی از بدفهمیها دربار? اوتیسم است ازجمله دیگر بدفهمیها دربار? این بیماری این است که علت این بیماری واکسن است و هم? بیماران اوتیسمی نوعی استعداد کمیاب دارند.
در واقعیت، بینایی انسان به شعاعهای نوری وابسته است که به شبکی? چشم برخورد میکنند. اما دستکم، براساس بررسیهای انجامشده در ده? ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، هنوز بسیاری عقیدهای باستانی و اشتباه را باور دارند مبنی بر اینکه بینایی حاصل عملکردی متضاد است، این عقیده که بینایی حاصل شعاعهایی است که از چشم خارج میشوند. برای مثال، حدود یکسوم دانشجویان معتقد بودند وقتی میبینیم، چیزی از چشمانمان بیرون میآید. نمیدانیم دقیقاً چرا این بدفهمی سرسختانه ادامه یافته، اما میتوان حدس زد بهخاطر اینکه، از دیدگاه تفکر شخصی، همهچیز در »بیرون« ظاهر میشود و همچنین بهخاطر تجرب? رایج در میان افراد که »حس میکنند« کسی به آنها خیره شده است. آزمایشهای کنترلشده نشان دادهاند درحالیکه بسیاری از افراد فکر میکنند نگاه خیر? دیگری را حس کردهاند، در واقعیت، قادر نیستند تشخیص دهند کسی از پشت سر به آنها خیره نگاه میکند یا خیر.
یکی از مفتضحترین مطالعات در روانشناسی یعنی آزمایش زندان استنفورد در ۱۹۷۱، بدین شکل بود که دانشجویان در نقش زندانی یا نگهبان مشارکت میکردند و وقتی نگهبانان به سوءاستفاده پرداختند، ناچار به توقف این مطالعه شدند. فیلیپ زیمباردو که سرپرست این مطالعه بود گفت این مطالعه نشان داد محرکهای موقعیتی خاص میتوانند هر یک از ما را بد کنند و تکپار? فرهنگیِ۵ »گل? گَر« بهجای »بزِ گر« وارد آگاهی مردمی شد. زیمباردو حتی بهعنوان کارشناس شاهد برای دفاع از یکی از نگهبانانِ سوءاستفادهگر در ابوغریب در محاکم? واقعیِ او حاضر شد.
اما آزمایش استنفورد کاستیهای زیادی داشت و درست تفسیر نشده است. تحقیقات بعدی، مثلاً آزمایش زندان بی.بی.سی، نشان دادهاند که همان موقعیت میتواند به رفتار همکارانه بهجای ستمگری بینجامد و به این بستگی دارد که افراد مختلف با هم احساس یگانگی میکنند یا خیر و این حس چگونه است. متأسفانه، بسیاری از متون درسی روانشناسی مدرن همچنان توصیف سادهانگارانه و غیرمنتقدان? آزمایش استنفورد را گسترش میدهند.طی یک بررسی در بریتانیا که در ۲۰۱۴ منتشر شد، دریافتند که بیش از ??درصد افراد معتقدند که احتمالاً یا قطعاً خشونت خانگی را اغلب مردان مرتکب میشوند. علت واضح است، مردان جثهای بزرگتر و قویتر دارند و عموماً تهدیدآمیزتر تلقی میشوند.
بااینحال آمار رسمی (که امسال اسکاردوزیو و همکاران منتشر کردند) نشان میدهد که خشونت زنان علیه مردان نیز مشکلی اساسی است. برای مثال، در بررسی ملی خشونت همسر و شریک جنسی در ایالات متحده دریافتند که از هر چهار مرد، یک نفر خشونت جسمی، تجاوز و/یا تعقیب را از سوی شریک خود تجربه کرده است (که این آمار در زنان یک نفر از هر سه نفر است) و اینکه ۸۳درصد خشونت علیه مردان توسط شریکانشان از سوی زنان اِعمال شده است. هدف از ارائ? این آمار کاستن از اهمیت یا گستر? مشکل سوءاستفاده از شریک توسط مردان نیست، بلکه برای درک این موضوع است که مسئل? مهم و کمترشناختهشدهای هم وجود دارد و آن خشونت زنان علیه مردان است.
درست است که معدودی از روانشناسان در برنامهریزی عصبی-کلامی (ان.ال.پی)۶ تعلیم دیدهاند و کاربرد آن را توصیه میکنند اما جداً خطاست که فکر کنیم ان.ال.پی در یافتههای علمیِ روانشناسی یا عصبشناسی ریشه دارد. در واقع این نظام، که اغلب بهعنوان روشی برای دستیابی به موفقیت شخصی بالاتر عرضه میشود، در ده? ۱۹۷۰ به دست دو معلم مذهبی خودیاریگر ایجاد شد. آن دو، پس از مشاهد? رواندرمانگرانی که با مراجعان خود کار میکردند، اصول روانشناختی خود را شکل دادند . ان.ال.پی سرشار از ادعاهای اشتباه است که علمی مینمایانند، مثل اینکه هر یک از ما یک »نظام بازنمودی«۷ ترجیحی برای تفکر دربار? جهان داریم و اینکه بهترین راه برای تأثیرگذاری بر یک فرد این است که نظام ترجیحی وی را منعکس کنید. ارزیابی جدلی تمامی ادعاهای برنامههای ان.ال.پی نشان داد که اکثریت قاطع آنها مهمل هستند. در بسیاری مواقع، این مسئله ضرری نمیرساند، اما در ۲۰۱۳ یک خیریه برای توقیف فراخوانده شد، زیرا برای کهنهسربازانِ جنگ، که دچار آسیب روانی شده بودند، درمانی مبتنی بر ان.ال.پی عرضه میکرد.
چند سال پیش در یک بررسی در ایالات متحده دریافتند که بیش از ۸۰درصد افراد معتقد بودند که بیماری روانی حاصل عدم توازن شیمیایی در مغز است. در واقع اگر از هر روانپزشک یا عصبشناسی بپرسید و آنها صادق باشند، به شما میگویند هیچکس نمیداند توازن شیمیایی »درست« در مغز چگونه است. عقید? عدم توازن تا حدی به پشتوان? این حقیقت مطرح میشود که داروهای ضدافسردگی سطح مواد شیمیاییعصبی را در مغز تغییر میدهند، اما این بدان معنا نیست که در وهل? اول نیز نوعی عدم توازن شیمیایی این مشکلات را به وجود آورده است (همانطور که علت سردرد فقدان استامینوفن نیست).
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۶ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۶:۰۰ ق.ظ