زنگ خطر تغییر ماهیت و فرهنگ دانشجویی

زنگ خطر تغییر ماهیت و فرهنگ دانشجویی

اعظم حمیدپور
گروه فرهنگی : چندسالی می شود که مفهوم »دانشگاه« و »دانشجو« دچار تغییراتی شده است. آنچه امروز از شنیدن این واژه ها به ذهن متبادر می شود با آنچه در گذشته بر آن دلالت می کرد، فاصله زیادی دارد.
در دهه های گذشته دانشگاه ها قطب تولید علم و قلب تحولات سیاسی و اجتماعی بودند و دانشجویان عنصری تعیین کننده در آفریدن این دگرگونی ها. اما امروز بیشتر دانشگاه ها نه تنها در تولید علم وزنه ای قابل توجه به شمار نمی آیند، بلکه در تحول های روز جامعه هم نقشی ندارند. علاقه ها و تمایل های دانشجویان هم تغییر کرده است؛ دیگر کمتر دانشجویی برای یافتن علم، سختی فراز و فرودهای راهِ تجربه نشده را به جان می خرد و کمتر دانشجویی سَرَش برای مسایل سیاسی- اجتماعی درد می کند. امروزه شاهد ظهور نسل تازه ای از دانشجویانی هستیم که دغدغه سیاسی- اجتماعی چندانی ندارند و در گوشه تنهایی خود حتی به درس خواندن جدی هم نمی پردازند، بلکه فقط سپری کردنِ به سلامتِ دوره دانشگاه و گرفتن مدرک، ملاک کنش آنان شده است. زنگ خطر تغییر تدریجی ماهیت و رنگ باختن نقش و جایگاه دانشجویان مدتی است به صدا درآمده است؛ مساله ای که اگر به حال آن چاره یی نیاندیشیم، دانشگاه ها و دانشجویان ما را از درون تهی و جامعه را به رخوتی فراگیر دچار خواهد کرد. در خصوص لزوم احیای جایگاه و نقش دانشگاه و دانشجو چند نکته لازم به یادآوری است:
بازاندیشی در مورد علت نام گذاری یک روز در تقویم ملی به نام روز دانشجو خود، دربردارنده نکته های جالب توجهی است. شانزدهمین روز از آخرین ماه فصل طلایی برگریزان بیش از نیم قرن است با نام دانشجو قرین شده است؛ ۶۲ سال می_گذرد از ۱۶ آذری که سه تن از دانشجویان استبدادستیز دانشگاه تهران، جان خود را در برابر گلوله تفنگ های مزدوران شاه سپر کردند تا فریاد بزنند آزادی را و استقلال را؛ دو بذری که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی به ثمر نشست. دانشگاه به عنوان نهادی اجتماعی همواره از ظرفیت های بالایی برای جریان سازی برخوردار بوده است. تفکر و ایده ای که از دانشگاه سرچشمه می گیرد، به دلیل گذر موفق از فضای تضارب آرا درون دانشگاه، از تعادل، منطق و قدرت اقناع بالایی برخوردار بوده و در صورت فراهم بودن شرایط می تواند به جریانی فکری در حوزه های گوناگون اجتماعی و سیاسی تبدیل شود. نقش تعیین کننده و جریان ساز دانشگاه ها در آگاه سازی و همراه کردن مردم با انقلاب اسلامی شاهدی بر این نظر است. فضای چندصدایی، بستر مناسبی را برای حفظ و تقویت قدرت تعیین کننده این نهادهای علمی در جهت دهی به دگرگونی های سیاسی- اجتماعی ایجاد خواهد کرد و به تقویت فضای تضارب آرا و شکل گیری جریان های واقعی (نه جریان نماها) منجر می_شود که شایستگی هدایت تحول ها را دارد. تشکل های دانشجویی، الفبای کنشگری سیاسی- اجتماعی رهپویان علم و دانش در دانشگاه ها هستند. رونق و رکود این تشکل ها که پایگاه فعالیت های دانشجویی به شمار می روند، تابعی از رویکردها و سیاست های سهل گیرانه و سختگیرانه مردان سیاست بر دانشگاه ها است. دوره اوج رکود فعالیت های دانشجویی به دولت_های نهم و دهم برمی گردد که تشکل های دانشجویی به لطف سیاست های کلان دولت و عملکرد رییسان تنگ نظرِ بسیاری از دانشگاه ها، یا منحل شدند یا چنان محدودیت هایی بر سر راه فعالیتشان اعمال شد که ترجیح دادند سیاست صبر و انتظار درپیش بگیرند تا بگذرد این دوره تنگنا. نتیجه سختگیری ها و هزینه های بسیار بالای فعالیت سیاسی در این سال ها به ویژه در سال های پس از ۱۳۸۸، چنان واهمه و رخوتی میان دانشجویان و خانواده هایشان ایجاد کرد که این تشکل ها هنوز با گذشت بیش از ۲ سال از برگشتن ورق و روی کار آمدن دولت تدبیر و امید هم به فضای فعالیت کمال مطلوب خود بازنگشته_اند. بی اطمینانی از آینده تحول های سیاسی (دولت های بعدی)، تغییر رییسان دانشگاه ها و در نتیجه تغییر قوانین حاکم بر فعالیت های دانشجویی به ناامیدی و دلسردی دانشجویان برای فعالیت های سیاسی- اجتماعی دامن زده است. به طور طبیعی از چنین تشکل_های بی رمقی نمی_توان انتظار تاثیرگذاری را بر تحول_های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشت. مهمترین پیامد این تحول تغییرکانون تغییرهای اجتماعی و سیاسی از نهاد فرهیخته یی چون دانشگاه به نهادهای دیگری است که شاید برای این مهم چندان مهیا نباشند و کنشگری ناپخته شان جامعه را با پیامدهای نامطلوب فراوانی مواجه کنند. ایجاد بستر مناسب برای تاسیس تشکل های متنوع، بازنگری قانون و آیین نامه_های مرتبط با تشکل های دانشجویی، حمایت از تشکل ها و حتی اعمال سیاست های تشویقی و حمایت محور از فعالان دانشجویی و … می تواند در احیای جایگاه این نهادهای مهم در جامعه موثر باشد. استفاده ابزاری از ظرفیت های سیاسی دانشگاه ها در سال های گذشته، دانشجویان را نسبت به فعالیت های سیاسی یا حتی اجتماعی و فرهنگی بدبین کرده است. انتخاب مدیرانی از جنس سیاست و نه علم و دانش برای مدیریت و اداره این نهادهای علمی در دولت پیشین، چنان فضای امنیتی در دانشگاه ها ایجاد کرد که بسیاری از دانشجویان عطای فعالیت های غیر درسی را به لقایش بخشیدند. دولت یازدهم اما با انتخاب رییسان فن سالار و مستقل از جنس دانشجویان برای بسیاری از دانشگاه های کشور، فضای امنیتی حاکم بر آنها را به کمترین میزان رساند و تلاش کرد دانشگاه ها را از نگاه های تقلیل گرایانه سیاسی و جناحی دور نگه دارد. با این حال فشارهای فراقانونی بر برخی دانشگاه ها هنوز ادامه دارد؛ فشارهایی که شاید علت اصلی بی_میلی دانشجویان به فعالیت های فرادرسی باشد، فشارهایی با منبع غیررسمی و غیرقابل کنترل که اگر دولت به درستی در برابرش مقابله نکند، به دلسردی و انزوای بیشتر دانشجویان خواهد انجامید. تولید علم و ایجاد توسعه علمی به عنوان یکی دیگر از کارویژه های دانشگاه این روزها با چالش هایی جدی مواجه است. مدرک گرایی از مهمترین و بزرگترین آفت هایی است که این روزها دامن علم آموزی را گرفته است.
کاستی های نظام نظارت بر تولیدهای علمی، نظام ناکارآمد ترازدهی علمی در دانشگاه ها، معیارهای نادرست در تعیین سطح علمی دانشجویان و دانش آموختگان و حتی استادان، نظام غیراصولی اشتغال و … به مدرک گرایی دامن زده است؛ پدیده ای که نه تنها به رشد و توسعه علم منجر نمی شود بلکه خود پیامدهای نامطلوبی چون بداخلاقی علمی را هم به همراه دارد.مساله_ی فساد علمی که این روزها حتی با قدم زدن چند دقیقه ای جلوی یکی از دانشگاه_های مادر کشور به چشم بیننده می آید، زاییده همین مدرک گرایی است.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۱۲ ق.ظ

دیدگاه


هشت − 6 =