روز دانشجو یادآورمسئولیتی که تمام نشده است
گروه تاریخ: سالروز ۱۶ آذر که در فرهنگ عمومی ما به نام “روز دانشجو” نامگذاری شده را شاید بایست یکی از منحصر به فردترین مناسبتهای تاریخی کشور بهشمار آورد. شاید ۱۶ آذر را باید مناسبتی دانست که همواره سعی در عریض کردن دایره نقادی در ضیافت خردورزی را داشته و روز رسمی که به ایدئولوژی وارونه و بازنمایی کاذب از جامعه بدل نشده است.
از این جهت حفظ و حراست از این روز بسیار مهم مینماید؛ ۱۶آذری که نه چشم به رسانههای داخلی و خارجی داشته و نه تدارکات و بسیج عمومی جمعیت جهت راهپیمایی و نه بوردها و بنرهای آنچنانی و نه حرافیهای اینچنینی نه در مدح یکی و نه در ذم دیگری.
تنها خواسته جنبش دانشجویی در این روز فریاد هستههای اصیل “رخداد” ۱۶ آذر ۳۲ است که در کنار نقد ساز و کارهای قدرت و کژرویهای اصحاب آن، چشمی هم به منافع صنفی و گروهی خود دارد.
واقعه ۱۶ آذر را نباید به عنوان یک حادثه صرفا تاریخی قلمداد کرد و آن را اعتراض جمعی از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران به ورود نظامیان مسلح که خود برامده از کودتای ۲۸ مرداد بودند، دانست؛ که قصد هموار کردن ورود نیکسون – از بانیان کودتا علیه دولت ملی مصدق را داشتند. به باور بنده ۱۶ آذر را باید به عنوان یک دال در نظرداشت که همواره توانسته در پاسخ به شرایط و اوضاع و احوال زمانه تاریخی اجتماعی، سیاسی کشور مدلولها و مصداقهای خاص خود را پیدا کند. از این رو اطلاق یک مسیر و یک هدف خاص و انتظارات آنچنانی تجویزی به این جریان کاری بیهوده و غرضورزانه مینماید.
این جریان که در بدو امر در اعتراض به ورود نیکسون به دانشگاه – به جهت همراهی دولت وقت ایالات متحده با کودتا علیه دولت مردمی مصدق – مانع ورود نیکسون شد، اندکی بعد و با مشتعل شدن فضای سیاسی ایران در کوران انقلاب قرار میگیرد و از بانیان اصلی و اضلاع اعتراضات مردمی میشود. همین جریانات در ۱۳ آبان ۵۸ سفارت امریکا را به تصرف خود در میآورد و نیبز انقلاب فرهنگی را رقم میزند. و سپس دوم خرداد ۷۶ را به عنوان فرصتی برای خود به شمار میآورد تا یک بار دیگر قدرت و نفوذ جنبش دانشجویی و اهمیت دانشجویان به عنوان گروه مرجع را به رخ کشد، حمایتی که پس از سالها قوه مجریه را به جریان “خط امام” و روحانیون چپگرا بازگرداند. اما این بار، جامعه مدنی، حقوق بشر، دموکراسی و مردمسالاری کلیدواژه هایی شدند که جایگزین انقلابیگری آرمانخواهی و امپریالیسمستیزی شده بودند. این مسیر با رسیدن به تیرماه ۷۸ جان گرفته و نگرفته با تلخترین حادثه تاریخیاش روبرو گردید و آغازی شد بر اختلافات سلسلهواری که دفتر تحکیم و انجمنهای اسلامی دانشجویان را به افتراق میکشاند.
در فاصله ۱۳ آبان ۵۸ تا تیرماه۷۸، دگردیسی آنچنانی اتفاق افتاد که اساسا راستای مطالبات دانشجویی را دچار چرخش بنیادین کرد. در این مجال، قصد من پرداختن به رویدادهای تاریخی نیست، بلکه در تلاشم تا با ذکر نمونه های تاریخی اثبات کرده باشم، که جریانات دانشجویی در برهههای تاریخی مختلف چون نشانه و دالی سرگشته به دنبال مدولها و مصداقهای خود گشته و یا ان را تولید کردهاند؛ و امروزه نیز لازم است تا جنبش از رخوت نظری درآمده وبه طرح گزارههای خود بپردازد.
تاریخ این جریان از ۱۶ آذر ۳۲ تا ۱۶ آذر ۹۲ و در طول این ۶۰ سال پر فراز و نشیب بوده تاریخی پر از آشوب، ملغمهای از تصمیمات صحیح و اشتباه. اما در آستانه ۶۰ سالگی و در این روز لازم است تا جریانات دانشجویی خود را در مقابل خود بنشانند و به اصطلاح به نقد رویهها و اقدامات خود بپردازند و ببینند که چه نسبتی را با تاریخ این جریان و نیز با تاریخ و پیشینه آزادیخواهی، استقلالطلبی، مبارزه با استبداد و… برقرار میکنند. با پیروزى انقلاب اسلامى علىرغم تغییر شرایط، نه تنها مسؤولیت دانشجو و دانشگاه خاتمه نیافته، بلکه با توجه به مقتضیات و نیازهاى زمانه و افزایش و پیچیدگى دشمنىهایى که از داخل و خارج متوجه مردم و کشور است، بیشتر هم شده است و انتظار مىرود که قشر دانشگاهى به ویژه دانشجویان به مسؤولیت خود در ابعاد مختلف علمى، اجتماعى و سیاسى آنگونه که شایسته است، عمل کند. امروز، روزگار دیگرى است. از رژیم دستنشانده و مخالف علم و آگاهى مردم و منافى استقلال و هویت ملى که هر فریاد عدالتطلبانه و حقخواهانه را به ضرب گلوله و سرنیزه پاسخ مىداد، در این مملکت خبرى نیست.
انقلاب ظلمستیز، عدالتخواه، آزادىبخش و استقلالآفرین اسلامى با مجاهدت مردم مسلمان و حضور فعال و ایثارگرانه همه اقشار جامعه، به ویژه قشر دانشگاهى به پیروزى رسیده است. انقلابى که خود را تداومدهنده راه انبیاء(علیهمالسلام) مىداند و چون آن بزرگواران براى خود رسالتى قائل است که هدف آن گسترش عدالت و آزادى و احیاء انسانیت است و در این راه نه تنها از افزایش سطح فهم و آگاهى جامعه هراس ندارد، بلکه از آنجا که مردم را بزرگترین حامى خود مىداند، به توسعه علم و آگاهى اهمیت و براى صاحبان آن، عالمان و دانشجویان بهایى ویژه قائل است و از آنان انتظاراتى خاص دارد.
امروز، بیش از همیشه تاریخ این سرزمین انتظار مىرود که طبقه علمى و عالمان راستین و دانشجویان آگاه و آرمانخواه در صحنه حاضر باشند و نقش حساس خود را در قبال ملک و ملت ایفا نمایند. امروز نیز انتظار مىرود آزادىخواهى، آزاداندیشى و عدالتطلبى در چارچوب منافع و هویت ملى، گفتمان حاکم بر فضاى دانشگاههاى ما باشد. هویت و گفتمان جنبش دانشجویى پیش از آنکه دشمنى یا دوستى با نظامهاى سیاسى باشد، در هر حال عدالتخواهى است. اگر دأب و دغدغه نظام عدالت و عدالتخواهى نبود، باید به آن اعتراض کند و درگیر شود و اگر مانند نظام برآمده از انقلاب اسلامى، عدالت بود باید به حمایت از آن برخیزد. بهترین صورت این کمک مىتواند، نقد و طرح صحیح مسائل و مطالبه آگاهانه و منطقى نیازهاى مردم و آرمانهاى جامعه باشد و صدالبته »مطالبه کردن با دشمنى کردن فرق دارد« و این توقعى است که مردم انقلابى ایران از همه اقشار به ویژه دانشجویان به عنوان قشرى تحصیلکرده فعال و زمان شناس دارد: »من بارها گفتهام که از آن روزى باید ترسید که جوان ما، دانشجوى ما در دانشگاه انگیزه طرح مسأله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه ملت ما باید این باشد که این روحیه مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمینههاى گوناگون را در نسل جوان کشورمان -بخصوص جوان علمى- گسترش دهیم.«
طرح مطالبات مردم و انتقاد سازنده و مستدل یکى از کارکردهاى اصلى دانشگاه و وظایف مهم جنبش دانشجویى است. چرا که انجام صحیح و صادقانه این وظیفه نه تنها اقدامات مسؤولان را تصحیح مىکند، بلکه افق عملیاتى آنان را از روزمرگى خارج و به سمت افقهاى آرمانى رهنمون مىسازد و صدالبته صرف طرح انتقاد و مطالبه کافى نیست و همه وظیفه دانشجویان در این باره به حساب نمىآید: »او فقط مسؤولیتش طرح سؤال و پرتاب کردن یک شعار نیست که بگوید، خوب، ما کار خودمان را انجام دادیم، نه پیگیرى کردن، مطالعه کردن، درباره مسأله اندیشیدن، آن را پخته کردن، راهکار اجرایى براى آن جستجو کردن، براى طرحش با مراکز دستاندر کار و مجرى تلاش کردن و… بالاخره خود وارد میدان کار شدن…« نیز جزو وظایف اوست و در راه انجام این وظیفه باید از افراط و تفریطها بپرهیزد و اعتدال را رعایت کند و همواره تکیه بر عقلانیت داشته باشد تا از تلاشهاى خود نتیجه لازم و مطلوب را به دست آورد، بهویژه در مقطع کنونى که دشمنان زخمخورده این مردم و این انقلاب، براى گرفتن انتقام و بازگرداندن آب رفته به جوى، بیش از هر چیز در کمین غفلتهاى ما نشسته و پیش از هر کس در شخصیتها، عناصر، تیپها و مراکز و طبقات تاثیرگذار طمع کرده و براى آنها برنامههاى مفصل جداگانه تدارک دیدهاند.
بدون تردید دشمن براى دانشگاه ما و به ویژه دانشجویان نیز که عمدتاً از نسل جوان آن هم جوان اهل علم، پرسشگر و… هستند، برنامه دارد و این برنامهها را از نخستین روزهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا به امروز به اجرا گذاشته که ذکر آن از حوصله این مقال خارج است. با همه اینها، دشمن علىرغم تبلیغات وسیع، طرحهاى پیچیده، شبههافکنى توهمآفرینى و… جز در مواردى اندک و مقاطعى کوتاه و گذرا آن هم در بخشهایى محدود، موفق به پیشبرد برنامه و تحقق اهدافش درباره دانشگاه و دانشجو نشده است. امروز هم قشر دانشجو با حفظ آرمانهاى انقلابى و توجه به ارشادات و توصیههاى دلسوزان واقعى، نه تنها در برابر دشمن تسلیم نشده، بلکه با خنثى کردن توطئههاى رنگارنگ آن، در کنار مردم، به عنوان یکى از نیرومندترین بخشهاى جامعه در مسیر خنثى کردن توطئه دشمنان گام برمى دارد. با این حال هنوز دشمن و سرسپردههاى داخلى او از یکسو و بدسلیقگى و خودبینىهاى بعضى عناصر و احزاب ورشکسته داخلى از سوى دیگر، چشم طمع به این مکان حساس و این قشر تاثیرگذار دارند و سعى دارند با القائات، تبلیغات و دامن زدن به شبهات و ترفندها و… ظرفیت عظیم دانشگاهى ما را به نفع منافع و اهداف خود به کار بگیرند. بنابراین با توجه به این خطرات و آسیبهاى تهدیدکننده، دانشگاهیان و به ویژه قشر دانشجویى که به مقتضاى سن و شرایط تجربه در معرض بیشتر این تهدیدات هستند نباید آنى از جایگاه خطیر و مسؤولیت مهمى که برعهده دارند، غافل شوند.
دانشجویان باید توجه داشته باشند که در یک تقسیمبندى کلى، دو صدا آنها را به خود فرا مىخواند. یکى صدا و جریانى که چون به مصالح کشور، آرمانهاى انقلاب و منافع مردم مىاندیشد، دانشجو را براى دانشجو مىخواهد و مصالح دانشجو را در نظر دارد و دیگرى صدایى که منافع خود را در پوشش مصالح دانشجو مطرح مىکند و دانشجو و کل دانشگاه را در کنار سایر عوامل به مثابه ابزارى مىنگرد که باید در خدمت اهداف و منافع حزبى و باندى او عمل کند. صاحبان این صدا نمىخواهند دانشجو با تشخیص و شناخت خود مسائل اجتماع و دردها و نیازهاى مردم را مطرح کند و سخنگوى مردم باشد، بلکه مىخواهند مسائل حزبى و منافع گروهى و اهداف سیاسى خود را از بیرون به داخل دانشگاه انتقال داده و دانشجو را به بلندگویى براى طرح آنها، تبدیل کنند .
اگر دانشجو فراموش نکند که اهداف عدالتخواهانه و پیگیرى مطالبات حقیقى و اصیل مردم و جامعه با اهداف احزاب و گروهها همخوانى ندارد و احزاب اگرچه در حد شعار مثلا عدالتخواهى را نفى نمىکنند، اما در عمل پایبندى آنها به عدالت تا آنجاست که با منافع حزبى تلاقى نداشته باشد و برخلاف دانشجویان، عدالت براى حزب او هدف نیست و آن نیز وسیلهاى است براى تأمین منافع و تحقق اهداف سیاسى، آنگاه تشخیص آن صداها برایش آسان خواهد بود- چنانکه تاکنون بوده- و پیشرو بودن و استقلال خود را حفظ و جز حرف مردم نمىزند و در مسیرى که به تلاش براى تحقق آرمانها و پیگیرى مطالبات به حق جامعه در ابعاد مختلف و قطع هرچه بیشتر وابستگىها و بالاخره بازیابى هویت فرهنگى و ارتقاء سطح آگاهى جامعه منجر مىشود حرکت نمىکند.
آرى، امروز روزگار دیگرى است ولى رسالت دانشجو همچنان ادامه دارد و انتظارات از دانشگاه و دانشجو کماکان باقى است. به بیان رهبر فرزانه انقلاب: »آن چیزى که ما از محیط دانشجویىمان انتظار داریم، پیشرفت علم، پیشرفت اندیشه سیاسى، عمق اندیشه دینى و ایمان دینى، عمق معرفت دینى و روشنبینى دینى، دست یافتن به قلمروهاى جدید؛ هم در زمینه علم، هم در زمینه سیاست، هم در زمینه معرفت دینى در محیط دانشجویى است؛ البته به کمک راهنمایان هر بخشى. شما براى کار علمى باید استاد داشته باشید، براى کار معرفت دینى باید استاد داشته باشید، براى کار سیاست هم همینجور است. کار را شما مىکنید؛ او راهنمایى مىکند. دانشگاه ما و محیط دانشجویىما بایستى در همه این عرصهها پیشرفتهاى حقیقى و چشمگیرى کند و این پیشرفتها را انشاءالله خواهد کرد.«
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۵۴ ق.ظ