تاثیر اختلافات زناشویی در رشد کودکان

تاثیر اختلافات زناشویی در رشد کودکان

گروه خانواده وسلامت: در بسیاری موارد تنش‌های والدین بخصوص در حضور کودکان موجب بالا رفتن اضطراب، احساس ناامنی و نداشتن آرامش در کودکان می‌شود.
بیشتر کودکانی که در معرض اختلافات والدین و خشونت‌های خانگی هستند، احساس گوش به زنگی ناشی از نگرانی شدید دارند و هر لحظه منتظر اتفاق بد، زد‌‌ و‌ خورد والدین و تنش‌های شدید بین آنها هستند.
در بسیاری موارد، تنش‌های والدین بخصوص در حضور کودکان، موجب بالا رفتن اضطراب احساس ناامنی و نداشتن آرامش در کودکان می‌شود.
بیشتر کودکانی که در معرض اختلافات والدین و خشونت‌های خانگی هستند، احساس گوش به زنگی ناشی از نگرانی شدید دارند و هر لحظه منتظر اتفاق بد، زد‌‌ و‌ خورد والدین و تنش‌های شدید بین آنها هستند.
از طرف دیگر، کودکان اعتمادشان را به والدینی که رفتار پرخاشگرانه دارند و منبع خشونت هستند، از دست می دهند و در جامعه نیز با مشکل اعتماد کردن به افراد جامعه مواجه می‌شوند.
در بعضی از سیستم های خانواده دیده می شود والدین بخصوص مادران برای افزایش قدرت خود، کودکانشان را یارکشی می کنند.این والدین در مقابل کودکان از همسرشان بدگویی می کنند تا احساس ترحم، دلسوزی و همدلی فرزندان را جلب کنند که در اصطلاح روانشناختی به آن یارکشی می گویند.
این یارکشی، اثرات مخربی بر عواطف احساسات و شرایط روانشناختی کودکان باقی می‌گذارد، زیرا کودک خودش را در شرایطی می‌بیند که باید بین والدین، یکی را انتخاب کند.
این کودک وقتی با مادر همراه می شود، ممکن است مورد خشونت، بی مهری و بی توجهی پدر قرار گیرد. در مواردی هم کودک برای آن که حس همدلی و توجه مادر را بیشتر جلب کند، به عمد نزد مادر درباره پدر بدگویی می کند.
معمولا این بچه ها در سنینی که باید کودکی کنند، این سنین را از دست می دهند. این فرزند نه تنها کودکی خود را فراموش می کند، بلکه نقش فرزند والدگونه نیز پیدا می کند.
این فرزند گاهی پدر یا مادر والدینش می شود. این مسائل، فشارهای مضاعفی بر کودکان وارد می کند که عواقب روان شناختی بدی در زندگی این افراد به جا می گذارد.
عواقب اولیه می تواند افزایش سطح اضطراب کودکان باشد، ولی اگر کودک به مدت طولانی در خانواده پرتنش زندگی کند در آینده ممکن است به افسرگی مبتلا شود.عوارض دیگری مانند شب ادراری، مشکلات رفتاری و اختلالات عادتی هم در این فرزندان دیده می شود.آینده این فرزندان تحت تاثیر مشکلات والدین خواهد بود. کودکانی که در جوی پرخاشگرانه بزرگ شده اند، بعد از تشکیل خانواده در برقراری ارتباط با همسرشان نمی توانند نقش متعادلی داشته باشند.
این افراد بسته به این که نسبت به والدین خود چه احساسی دارند، یا شبیه والدین خود می شوند و رفتارهای پرخاشگرانه آنها را ادامه می دهند، یا برعکس جزو افرادی طرفدار تئوری آرامش به هر قیمتی می شوند.
به عبارتی دیگر یا مانند پدر و مادر خود نقش ظالم را بازی می کنند یا نقش مظلوم را. افراد وقتی در موقعیت مظلوم واقع می شوند هر اتفاقی برایشان بیفتد، هر تنش و مشکلی داشته باشند بدون قدرت اعتراض، تحمل می کنند تا جو خانه را به هر قیمتی آرام نگه دارند بنابراین چنین افرادی ممکن است در زندگی آینده خانوادگی خود نتوانند نقشی بالنده، رو به رشد و متعالی داشته باشند.
وقتی همسران بدون توجه به حضور کودکان به نزاع و جر و بحث می‌پردازند و به تصور اینکه کودک در سنینی خاص قادر به درک آنچه که بین والدین اتفاق می‌افتد، نیست اختلافات زناشویی را امری طبیعی و پیش پا افتاده فرض می‌کنند اما اختلافات زناشویی چه کمرنگ و سطحی باشد و چه عمیق و خشونت‌آمیز تاثیرات زیانباری در مسیر رشد کودکان بر جای می‌گذارد و در آینده شاهد بزرگسالانی با اختلالات رفتاری خواهیم بود.دکتر محمود تلخابی دکتــرای تعــلیم و تــربیت تاثیر اختلافات زناشویی را در رشد کودکان را انگونه توضیح می‌دهد.بچه‌ها به یک محیط عاطفی سالم و پرنشاط نیاز دارند که در آن بتوانند در یک مسیر طبیعی و بر مبنای ابعاد مختلف وجودی‌شان رشد طبیعی داشته باشند.
بنابراین اگر بخواهیم بدانیم از والدین چه انتظاری می‌توان داشت باید گفت وقتی زن و مرد تصمیم می‌گیرند که صاحب فرزندی شوند باید ابتدا محیط سالمی برای رشد کودک به وجود بیاورند.
بسیاری از رفتارهایی که والدین به‌عنوان کنش‌های طبیعی از آن یاد می‌کنند در همین یک جمله‌ای که گفتیم خلاصه می‌شود؛ یعنی توانایی فراهم کردن یک محیط مناسب برای رشد طبیعی فرزندان. در واقع وظیفه اصلی والدین فراهم کردن بستر مناسب برای تربیت کودکان است.
اختلاف‌های زناشویی یکی از عواملی است که رشد طبیعی فرزندان را دچار اختلال می‌کند و در محیط‌هایی که چنین اختلاف‌هایی بین والدین وجود دارد، نمی‌توان انتظار داشت که فرزندان رشد طبیعی داشته باشند.
چون در این شرایط در فرزندان حس بی‌اعتمادی به وجود می‌آید و محیطی با روابط خشونت‌آمیز که مناسبات انسانی در آن آسیب می‌بیند، برای رشد کودکان مناسب نیست و تربیت آنها را دچار مشکل خواهد کرد.
هر صدای بلندی که در محیط خانه شنیده شود روی ذهن کودک تاثیر منفی می‌گذارد و مانعی در مقابل رشد طبیعی او محسوب می‌شود بنابراین اختلافات زناشویی با توجه به میزان، شدت و دوامشان هر کدام تاثیرات مختلفی روی فرزندان دارند و شدت آثار سوء و زیانبارشان با یکدیگر متفاوت است.برای مثال اگر اختلاف بین زن و شوهر پایدار است و وجود این اختلافات منجر به طلاق عاطفی بین همسران شده، در چنین محیطی میزان آسیب‌پذیری کودک فوق‌العاده بالاست چون در یک تعارض وحشتناک قرار می‌گیرد و فکر می‌کند از میان پدر و مادر باید به کدام یک از آنها اتکا کند و با اتکا به یکی دیگری را از دست خواهد داد و در مقابل این موضوع، بهای از دست دادن او چه خواهد بود. این شرایط برای کودک بسیار فاجعه‌آمیز خواهد بود.
اما اگر اختلاف در سطح ناپایدار اتفاق می‌افتد باید فراوانی آن را بررسی کرد. یعنی اختلافات بین زن و شوهر به‌طور معمول در هر هفته، هر ماه یا در هر روز چند بار اتفاق می‌افتد.
در تمام این موارد هیچ شرایط اختلاف‌برانگیزی وجود ندارد که موجب اختلال در رشد کودکان نشود یعنی در تمام حالات و تعداد دفعاتی که زن و شوهر با هم به بحث می‌پردازند رشد طبیعی کودک دچار اختلال می‌شود چون با اختلاف زن و شوهر شرایط نامناسبی در فضای عاطفی خانه حکمفرما می‌شود که روی کودکان تاثیر سوئی بر جای می‌گذارد.
طبیعی است که هر چقدر میزان اختلاف و نوع مواجهه والدین شدیدتر باشد یعنی اختلاف زناشویی حالت خشن‌تری به خود بگیرد یا گاهی به زد و خورد فیزیکی منجر شود، تاثیرات سوء بیشتری روی رشد طبیعی کودکان دارد و گاهی در دوره‌های سنی بالاتر پیامدهای این اختلافات در شکل‌های مختلف روی رفتار کودکان بروز پیدا خواهد کرد.
برای مثال بحث تعلق اجتماعی که در دوره نوجوانی منجر به انتخاب دوست و ایجاد روابط سالم با دوستان می‌شود، به شدت وابسته به شرایط عضویت فرد در خانواده‌ای است که در آن تربیت شده و مسائلی را تجربه کرده است.
برای مثال اگر تجربه کودک از محیط خانواده‌اش خوب و خوشایند بوده باشد، در وجود او از دیگری به‌عنوان یک مفهوم تاثیر مثبتی ساخته می‌شود. یعنی در چنین شرایطی مفهوم »دیگری« شخصی می‌شود که می‌شود با او زندگی کرد، به او اعتماد کرد یا به او احترام گذاشت. در واقع کودکان با پاگذاشتن در سنین نوجوانی این تاثیرات را در دیگران جستجو خواهند کرد. بنابراین نقشی که خانواده در ساختن این‌گونه مفاهیم در ذهن کودکان دارد، بسیار حائز اهمیت است.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۴ ق.ظ

دیدگاه


× 3 = بیست چهار