تئاتر خیابانی با چاشنی عادت…

تئاتر خیابانی با چاشنی عادت…

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: تئاتر، بازی کردن نیست بازی دادن است همه را و یا بازی کردن با همه چیز و هیچ چیز! سالیان سال این آغاز معروف شکسپیر در هاملت بی مثالش شده بود لق لقه زبان که بودن یا نبودن مسئله این است! حتی بیرون تئاتر و بیرون‌تر از بیرونش یعنی بیرون بیرونش هم این لق لقه را می‌توانستی به وضوح ببینی! در سینما مطبوعات، ورزش و…
هر جا و هر کس شروع و عنوان را کم می‌آورد این جمله بودن یا نبودن، گره گشای کار بود! درست مثل حکیم عمر خیام خودمان با کمی تأسف و تصوف با چاشنی علم و ریاضیات: ما همه لعبتکانیم و فلک لعبت باز و… در پی همین تک مصراع مورد اشاره چه شرح‌ها و حاشیه‌ها ننوشتند و چه انگ‌ها به خیام نازنین نبستند! که خیام خیلی خیلی زودتر دست جنبانده بود و از بازی بودن روزگار و بازیگر بودن ما گفته بود در مقابل این ُدر مثلا ً گهربار همان شکسپیر: زندگی نمایش است و ما همه بازیگران آن! نمی‌دانم شاید منظور نظر خیام چیزی دیگر بوده و باشد، مثلا ً ما بازخوردگان روزگار و زندگی هستیم و یا … بماند حالا! همیشه سؤال بود مرا که خود تئاتریان ارومیه می‌دانند که هنرشان تئاتر، به چکار‌مان یا به چه کارشان می‌آید؟ اصلا ًتئاتر خودش یک مسئله تمام مجهولی نیست که تنها نکته معلومش هم همین است؟ روشن و واضحش می‌شود این: کسی که نمی‌داند برای چه و که، چه کاری را انجام می‌دهد، اصلا ً کاری هم انجام می‌دهد اصلا ً کاره‌ای هم هست؟ تا آنجا که عقل این بنده کمترین قد می‌دهد تا امروزه سن خود، درنیافتم و ندیدم کسی را در این شهر ِارومیه نام که بزرگ هم هست ایضا ً، که بداند برای چه روی صحنه بالا و پایین می‌رود؟ راستی را کسی این چنین تا کجا دغدغه دارد که در نبود یک فضا، یا یک سالن برای کار و بار، هی طپش قلب بگیرد و هر دم ادعا رژه ندهد که چنان و چنینم و هدر شدیم یا که جشنواره فلان بهمان شد، اداره و سازمان بهمان فلان شد … ارومیه بخت برگشته هیچ گاه برنامه‌ای برای تئاترش نداشته، اصلا ًاین هنر در این شهر دنگال، در بین دیگر صنوف هنری بی پدر و مادرترین شان بوده، منظورم یتیم ترینشان! متولی که ندارد، اساتید گرام هم که ندارد امکانات و تجهیزات هم ندارد، فضای به خصوص هم که ندارد و… فقط ادعا دارد از سوی کسان مثلا ًحرفه‌ایش و حرف و حدیث دارد از کسان مثلا ً اداره‌جاتی‌اش!
با این مقدمه است که می¬خواهیم از تئاتر خیابانی بگوییم. از تئاتری که در شرایط طبیعی بیشتر تئاتر عدول است، تئاتر پرحاشیه است تئاتری ضدتئاتر و… تا با اوصاف بالا از تئاتر ارومیه که برشی از شرایط غیرطبیعی آن در این بزرگ شهر است، به سراغ دالان¬های سایه روشن تئاتر خیابانی رفته باشیم!
تئاتر خیابانی از چهارچوب‌های رسمی تئاتر تبعیت نمی‌کند چون‌ نمی‌خواهد خود را در حصار بسته‌ای قرار دهد و چندان نیز پای‌بند تفکرات بسیط و عمیق نیست، زیرا‌ با عموم مردم سر و کار دارد و در مدت زمان محدودی باید خود را به مخاطبان در حال گذرش نشان دهد. تئاتر خیابانی از وجوه مستند و اجتماعی برخوردار است و درباره مسائل روز مردم اظهارنظر می‌کند و یا مردم را نسبت به‌ مسائل بیشتر آگاه می‌سازد. در تئاتر خیابانی، گیشه حذف می‌شود چون قرار نیست که بده و بستان مادی بین هنرمندان و مردم صورت بگیرد. این نوع نمایش‌ها عموماً رایگان هستند. البته در ایران ما تئاتر خیابانی وابسته به مراکز و نهادهای فرهنگی است و طبق قراردادی که بین گروه‌های نمایشی و نهاد مربوطه امضاء شده‌ یک گروه موظف است ‌در محل‌‌های خاص و در چند نوبت معین کارش را عرضه کند. از قبل نیز طرح و ایده اجرایی مطالعه شده و مجوز گرفته است. شاید برای پردازش برخی از مفاهیم عمومی و اجتماعی برگزاری چنین تئاترهایی ممکن و ضروری بنماید، اما این روند در مفهوم کلی تئاتر خیابانی مداخله‌جویانه است. تئاتر خیابانی نظام‌مند نیست و از یک رویه مشخص پیروی نمی‌کند، بلکه به شکل هر از گاهی برگزار می‌شود. در تمام جوامع دنیا چه مدرن و چه در حال گذار از سنت به مدرنیته و چه حتا پست مدرن پدیده‌ها، بحران‌ها و معضلات خاص خود وجود دارد. ما که یک جامعه سنتی رو به مدرن داریم، مطمئناً در حال عبور از معضلات فکری و اجتماعی خاصی خواهیم بود. همه نیز بر آن آگاه هستیم و برای کنار آمدن با آن نیز‌ گفت‌وگوی منطقی داریم و چالش‌ها گاهی آزار دهنده خواهند شد. بنابراین تئاتر خیابانی در چنین موقعیتی بهتر از هر جای دنیا به مسائل، معضلات و مشکلات پاسخ خواهد داد. هنرمند با یک حس متعهدانه و مسئولانه و دلسوزانه بر آن است تا مردم را وا ‌دارد درباره خودش و مسائلش بیشتر فکر کند و آگاهی جمعی و عمومی را بالاتر ببرد. اگر ما آگاه شویم و میزان آگاهی ما بیشتر و بیشتر شود، آن وقت دیگر به راحتی می‌توانیم در حل و فصل معضلات خود مطمئن‌تر بکوشیم. در صورت پایین بودن آگاهی تغییر و تحول نیز به کندی صورت می‌گیرد و گاهی نیز با بحران شدید مواجه خواهد شد. تئاتر خیابانی بر آن است، مثل یک روزنامه یا برنامه تلویزیونی و البته با بیان شفاف‌تر، در این آگاهی بخشی بکوشد و نمی‌خواهد فاصله‌ای بین خود و مردم ایجاد کند بلکه بر آن است تا فاصله‌ها را بردارد و در پیوندی متفکرانه و بر پایه برقراری یک وضعیت مطلوب‌تر کشمکش ممکن را به سرانجامی برساند. در تئاتر خیابانی گروه هنرمندان پیش از مخاطبان خود در وجود یک مسئله آگاه شده‌اند و حتی درباره چگونگی خروج از آن نیز مطالعاتی را انجام داده‌اند بنابراین آن‌ها در صدد خواهند بود تا در یک موقعیت زنده و فراروی مخاطبان و با مشارکت گذاشتن آن مسئله در یک بستر نمایشی، همه را دعوت به تفکر و پیدا کردن راه خروج از یک مسئله کنند. یعنی نوعی آگاهی رد و بدل می‌شود. اگر روزهای اول انقلاب را به خاطر بیاوریم و یا در روزنامه‌ها و مجلات آن زمان مروری داشته باشیم، درمی‌یابیم که تعداد گروه‌های‌ تئاتر خیابانی خیلی بیشتر از حد انتظار بوده است. این هنرمندان به شکل خودجوش و نظرگاه‌های سیاسی خود را با مردم در میان می‌گذاشتند. هدف برخی هم دعوت و تهییج مردم در ادامه انقلاب بوده است. گروه‌های ملی مذهبی، گروه‌های چپ، گروه‌های لیبرال و… بر آن بودند که در این فضا که از آزادی نسبی نیز برخوردار بود، بر تعداد مخاطبان و هواداران خود بیفزایند. به عبارت دیگر چندان هم منطق هنری و زیبایی‌شناسانه در تولید آثار مدنظر نبود، بلکه همان اهداف سیاسی ملاک و معیاری بود برای رو در رویی با مردم. حالا در زمانه حاضر پدیده‌های اجتماعی خاصی هستند که از طریق تئاتر خیابانی و به شکل خودجوش و کاملاً غیر حرفه‌ای می‌توانند بستر رو در رویی با مردم را فراهم کنند. فقط هم خیابان نیست که می‌تواند چنین اتفاقی را ایجاد کند. حتی فضاهای سربسته مانند مترو، ایستگاه اتوبوس خود اتوبوس، پارک‌ها، ادارات و سازمان‌های خصوصی و دولتی، کارخانه‌ها، سربازخانه‌ها و حتی خانه و خانواده نیز از چنین امکانی برخوردار هستند. پس تئاتر خیابانی در هر جایی غیر از تالارهای نمایشی،‌ بیشتر از جایگاه معمول و تاثیرگزاری‌اش برخوردار خواهد شد. قرار نیست که ما صرفاً مردم را با یک تئاتر مواجهه کنیم، بلکه تئاتر در این جا ابزاری مستقل و کارآمد می‌شود تا از تمام امکانات و پتانسیل‌های موجود خود برای ایجاد تاثیرگذاری در فرآیند بازگشایی یک مسئله به کار گرفته شود. تئاتر خیابانی بر آن است تا از کاستی‌ها و نواقص موجود بکاهد و جامعه را در مسیر بهتری قرار دهد. در اروپا داریو‌فو که دارنده جایزه نوبل ادبیات هم هست تلاش‌های بسیاری را برای اجراهای موثر داشت. او حتی بارها توسط پلیس ایتالیا دستگیر می‌شود که در کارخانه‌ها بیمارستان‌ها و محلات برای مردم تئاتری را اجرا نکند. آگوستو بوآل برزیلی هم مدتی در پاریس بر آن بود تا با نظرگاه‌های خاص خود در آگاهی عمومی بکوشد. او هم شیوه روزنامه‌ای و تئاتر شورایی را به همین منظور باب کرد. البته همه این نوع تئاترها ریشه در فعالیت‌های ابتدایی پیسکاتور در خلق و ارائه تئاتر مستند و سیاسی و برشت در خلق تئاتر روایی آموزشی دارد. هدف عمده هم مبادله یک تفکر عمومی و اجتماعی است که در توده مردم لحاظ می‌شود تا نسبت به پدیده‌ها و اتفاقات کنش‌مند باشند و بی‌تفاوتی از تماشاگران گرفته شود. هنرمند تئاتر خیابانی سعی بر آن دارد روحیه آزاد خود را حفظ کند و در زندگی روزمره به دنبال ارائه آثار خود است چرا که در بسیاری از موارد حتی مردم متوجه برقراری یک اثر نمایشی نیستند. مثلاً در پاریس، آگوستو بوآل به اتفاق چند بازیگر در یک فروشگاه بزرگ نسبت به گران شدن و کمیاب شدن پوشک بچه که مسئله روز مردم شده بود، یک اتفاق نمایشی را ایجاد کرد. همه از گرانی پوشک می‌نالیدند و هر یک دردسرها و معضلات خود را در این باره مطرح می‌کردند. این قضیه از دست بازیگران خارج شد‌ بی آن که مردم متوجه حضور اولیه بازیگران شده باشند. بعداً در کشاکش‌ همین قضیه، موضوع کاملاً عمومی شد و سر از روزنامه‌ها درآورد و حضور مسئولان شهر را برای حل‌ آن معضل به دنبال داشت. بنابراین تئاتر خیابانی خیلی به روز است و مثل تیترهای روزنامه با زبان و بیان ساده و شفاف به دنبال اطلاع رسانی است. تئاتر خیابانی نمی‌خواهد به مسائل خیلی عمیق و فلسفی بپردازد، بلکه در صدد است تا تازه‌ترین رویدادهای اجتماعی و سیاسی را به چالش نمایشی بکشاند. هدف نیز آن است که خیلی زود مردم نسبت به این مسائل و اتفاقات کنش فکری و عملی خود را آشکار کنند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۵:۰۷ ق.ظ

دیدگاه


8 + هفت =