بست نشینی چگونه به سنت مبارزاتی تبدیل شد

بست نشینی چگونه به سنت مبارزاتی تبدیل شد

علیرضا نجفی
گروه تحلیل: بست نشینی ابتدا رفتاری فردی بود اما از دوره قاجار به بعد به عنوان سنت مبارزاتی درآمد که البته ریشه دینی داشت. در تاریخ ایران موفق‌ترین نمونه بسط نشینی در دوران مشروطه بود که به تاسیس عدالتخانه و پارلمان منهتی شد.
»در ایران با اینکه ظاهرا مجموعه‌ای از قوانین وجود دارد، ولی غالبا هیچ یک از آن‌ها به مورد اجرا گذاشته نمی‌شود، چون عمل ضایع‌کننده قدرت مثل حب و بغض، تحریکات مختلف، فساد و اعمال نفوذ دائما در کار است و برای سنجش خوب و بد کار‌ها مصالح گوناگون را به جای قانون مدنظر قرار می‌دهند. در چنین جامعه‌ای مسلما وجود حق پناهندگی و بست‌نشینی اجتناب‌ناپذیر است و می‌تواند یکی از روش‌های حفاظت شخصی در برابر نارسایی قانون و جلوگیری از تضییع حق بی‌گناهان در مقابل حکومت زور و استبداد به حساب بیاید و نتیجه مناسبی را برای بست نشینان به ارمغان بیاورد.« / از کتاب جلوه‌هایی از زندگی و آداب و رسوم ایران نوشته »لیدی شل«
مردم در طول تاریخ همواره تلاش کرده‌ اند علیه حکومت‌های مستبد شیوه‌هایی از مقاومت و کنش سیاسی خلق کنند. بست‌نشینی یکی از این سنت‌هاست که توسط ایرانیان به کار بسته شد و نتایج قابل توجهی در مناسبات سیاسی معاصر داشت.
بست‌نشینی سنتی در مبارزه‌های سیاسی است که ریشه آن به تفکرات دینی باز می‌گردد. همانطور که »میرچا الیاده« اسطوره‌شناسان و دین‌پژوه برجسته رومانیایی نشان داده است، »در تفکر دینی مکان و زمان به دو نوع عرفی و قدسی تقسیم می‌شوند و مکان‌ها و زمان‌های مقدس ایامی هستند که باید در آن‌ها اعمال عبادی خاصی انجام شود و از آن مهمتر، بسیاری از افعال انسانی که در زمان و عرفی مانعی ندارند در زمان و مکان قدسی دارای حرمت می‌شوند و باید از آن‌ها احتراز کرد.«
مثال ساده »زمان قدسی« را می‌توان درباره غذا خوردن دید که امری مباح است، ولی در ایام روزه‌داری دارای حرمت می‌شود. »مکان مقدس« نیز در تفکر دینی به مکان‌هایی اطلاق می‌شود که امر قدسی در آن‌ها تجلی کرده و دارای حرمت و احترام خاصی شده‌اند. نمونه بارز آن کوه سینا در ادیان ابراهیمی است که در آن خداوند بر موسی تجلی کرد و گفت »به اینجا نزدیک مشو، کفش از پای خود خلع کن، زیرا مقامی که در آن ایستاده‌ای زمین مقدس است.« در واقع کوه سینا پس از این تجلی بود که بدل به زمینی مقدس شد.از آنجایی که بسیاری از مفاهیم سیاسی عصر جدید الهام گرفته و تحت تاثیر مفاهیم دینی هستند، عقیده به زمان و مکان قدسی نیز در عصر جدید به شکل اشکال جدید سیاسی در آمدند. برای مثال در مورد ایران می‌توان دید که بسیاری از اعتراضات سیاسی و اجتماعی در ایام محرم اتفاق می‌افتادند یا اعتصابات بازرگانان در ماه رمضان رخ می‌داد. بست‌نشینی نیز در چنین منطقی معنا یافته و ممکن شد.از آنجایی که دستگیری و حمله به انسان‌ها در مکان‌های مقدس حرمت داشت، افرادی که حکومت در تعقیب آن‌ها بود به اماکن مقدس می‌رفتند و در آنجا بست نشسته و دادخواهی می‌کردند. در لغت‌نامه »بهار عجم« که در قرن دوازدهم نوشته شده است درباره تعریف بست‌نشینی چنین می‌خوانیم: »بر دور مزاراتِ حضرات، به فاصله یک کرده (کرت) کمابیش، از جهت منع درآمدن دواب، چوب‌بست کنند و هر گناهکاری یا دادخواهی که در آن بست درآید، کسی مزاحم حال او نتواند شد و خدمه مزارات مقدسات به حمایت دادخواه فراهم آمده، داد او از بیدادگر ستانند و به جای چوب‌بست، زنجیربست هم کنند.«
تبدیل بست نشینی به کنش سیاسی در عصر قاجار
بست‌نشینی به صورت پراکنده در طول تاریخ ایران وجود داشت، اما در عصر قاجار بدل به یک کنش سیاسی شد و از حالت فردی نیز خارج شد و حالت جمعی به خود گرفت. در واقع در زمان قاجار که جنبش‌های اجتماعی و سیاسی نوین در ایران پیدا شد، مردم ایران که در حکومت استبدادی فاقد حقوق شهروندی بودند و مجرایی برای اعتراض نداشتند بست‌نشینی را بدل به سنتی سیاسی کردند. ریشه دینی آن باعث می‌شد که بیشتر مورد قبول جامعه قرار گیرد و دولت‌مردان نیز که عقاید دینی داشتند به راحتی قادر به تعرض به بست‌نشینان نبودند.
بست‌نشینی دو صورت داشت؛ از طرفی با فراهم کردن مفری برای مجرمان جرایمی چون قتل و سرقت باعث از میان رفتن نظم و قانون می‌شد و از طرف دیگر امکانی برای جنبش‌های سیاسی و اجتماعی بود اما از آنجایی که شکل نخست بیشتر حالت فردی داشت و شکل دوم جمعی صورت می‌گرفت، می‌شد تمایزی میان قانون‌گریزی و اعتراض سیاسی برقرار کرد.
میرزا تقی خان امیر کبیر نخستین کسی بود که با »بست‌شکنی« میرزا آقا خان نوری تلاش کرد بست‌نشینی را در شکل فردی آن از میان بردارد چرا که آن را مصداق قانون‌شکنی و عامل بی‌نظمی می‌دانست. حکومت قاجار پس از قتل امیرکبیر نیز به مبارزه با بست‌نشینی ادامه داد و در نمونه‌ای معروف سید جمال‌الدین اسدآبادی که در حرم عبدالعظیم بست نشسته بود توسط ماموران حکومتی دستگیر و تبعید شد.بست‌شکنی حکومت قاجار و ورود ماموران حکومتی تبعاتی داشت که فراتر از انتظار دولت‌مردان بود. می‌دانیم که میرزا رضا کرمانی، قاتل ناصرالدین شاه که از شاگردان سید جمال بود و شاه را به خاطر بی‌حرمتی به سیدجمال به قتل رساند نیز پیش از قتل شاه در حرم عبدالعظیم پناه گرفته بود. همین امر باعث شد که پس از قتل ناصرالدین‌شاه حرمت مکان‌های مقدس توسط حاکمان شکسته شود و دیگر اماکن قدسی مکان امنی برای مخالفان حکومت نبودند. این مساله در جریان انقلاب مشروطه به اوج خود رسید.
بست نشینی در دوره قاجار
سفارت فقط جایی امن شناخته می‌شد که افرادی توانستند حرف‌شان را بزنند و خواسته‌شان را بگویند چون قداست اماکن مقدسه شکسته شده بود. نخستین بست‌نشینی مهم انقلاب مشروطه در آذرماه ۱۲۸۴ اتفاق افتاد. وقتی حاکم تهران دستور به فلک بستن دو تاجر قند و شکر را به بهانه گران کردن قند و شکر داد، بازار اعتصاب کرد و بسیاری از مشروطه‌خواهان خواستار عزل حاکم تهران شدند.
در این مقطع نیرو‌های ارتجاع که عبارت بودند از صدراعظم، حاکم تهران و امام جمعه تهران به میدان آمدند و با توسل به تاکتیک همیشگی خود معترضان را بابی و کافر خواندند. در این میان به‌ویژه خباثت امام جمعه تهران آشکار بود چراکه ابتدا سیدجمال الدین واعظ را برای سخنرانی به مسجد خود دعوت کرد و در میان سخنرانی او برخاست و سیدجمال را به اتهام توهین به شاه و پیروی از»بابیه« مورد توهین قرار داد.
مشروطه‌خواهان در واکنش تصمیم به بست‌نشینی در حرم عبدالعظیم گرفتند و جمعیت بست‌نشینان در همان روز نخست حدود دو هزار نفر رسید. پیشنهاد بست نشستن در حرم عبدالعظیم تحت فشار درخواست مردم و توسط روحانیون حامی مشروطه مطرح شده بود.
احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران می‌نویسد: »طباطبایی با کسانی که درخانه‌اش بودند چنین گفت: اگر فردا در شهر بمانیم عین‌الدوله امام جمعه و مردم را به‌کار برانگیزد و باشد که میانه کسان ما با کسان امامجمعه زدوخورد پیش آیدو آنگاه هنگامه (حیدری-نعمتی) برپا گردد. از آن‌سوی پای بازرگانان در میان است. ما اگر به آنان پشتیبانی ننماییم، که شاینده نخواهد بود و اگر نماییم، خواهند گفت ما می‌خواستیم قند ارزان شود و ملایان نگذاردند و با این بهانه بهای خوردنی‌ها را بالا خواهند برد. پس بهتر است چند روزی در شهر نباشیم و به عبدالعظیم برویم.«
از فردای آن روز یعنی روز ۲۲ آذر ۱۲۸۴ بسیاری از بازرگانان سرشناس تهران به همراه طباطبایی و بهبهانی و انبوهی از مردم از تهران به حضرت عبدالعظیم کوچ کرده و در آنجا بست نشستند. عین‌الدوله نیز در واکنش دستور داد که دکان بازاریانی که اعتصاب خود را نشکسته‌اند تاراج شود اما با مقاومت مشروطه‌خواهان و حمایت تعدادی از اشراف قاجار، نهایتا مظفرالدین شاه خواسته آن‌ها را که اهم آن عبارت بود از برکناری حاکم تهران و مستر نوز بلژیکی پذیرفت.دولت قاجار که پس از این بست‌نشینی احساس خطر کرده بود مصصم شد از رخداد‌های مشابه جلوگیری کند. برای این مقصود، عین الدوله روابط گسترده‌ای با روحانیون ایجاد کرد و مکان‌های مذهبی متعددی برای انجام مراسم مذهبی تاسیس کرد.
بست نشینی در سفارت انگلیس
حکومت نیز بازداشت و تبعید رهبران و حامیان بست‌نشینی را آغاز کرد. احتشام‌السلطنه به سرحدات غربی و سید جمال‌الدین واعظ به مشهد تبعید شدند. مجدالاسلام کرمانی نیز زندانی شد. در پی این وقایع، ملک‌المتکلمین در مسجد جمعه بست نشست و طباطبایی و بهبهانی به همراه هزار نفر از طرفدارانشان به او ملحق شدند.در همین اثنا یکی از مشروطه‌خواهان توسط دولت به قتل رسید و مردم برای تشییع پیکر وی به سوی مسجد جامه حرکت کردند که در آنجا بست‌نشینی گسترده‌ای را ترتیب دهند. نیرو‌های حکومتی که محمدولی خان تنکابنی فرماندهی‌شان را بر عهده داشت، به مشروطه‌خواهانی که در حال تشییع پیکر هم‌رزمشان بودند شکلیک کردند و حدود ۴۰ نفر را به قتل رساندند.پس از این رخداد‌ها مشروطه‌خواهان متوجه شدند که اماکن مقدس دیگر مکان امنی برای اعتراض نیستند و حکومت بست‌نشینی آن‌ها در اماکن مقدس را شدیدا سرکوب خواهد کرد بنابرین در چرخشی بسیار مهم، مکان بست‌نشینی را به سفارت خانه بریتانیا بردند. این تصمیمی بسیار هوشمندانه بود. از طرفی دولت بریتانیا از مشروطه خواهان حمایت می‌کرد. پیشتر نیز در زمان قتل امیرکبیر، دولت بریتانیا کشتن امیرکبیر را محکوم کرده و اعلام کرده بود که اگر یکبار دیگر چنین وقایعی در ایران تکرار شود روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع خواهد کرد. از طرف دیگر دولتمردان قاجار از بیم دولت انگلستان نمی‌توانستند بست نشینان را در سفارت بریتانیا سرکوب کنند.
ابتدا ۱۴ تن از بازاریان تهران که پس از مهاجرت مخالفان عین‌الدوله به قم، مورد آزار ماموران دولتی بودند، با اجازه سفیر انگلیس در باغ سفارت انگلیس در قلهک بست نشستند و زمانی که سفارت انگلستان از اقدام آنان جلوگیری نکرد، گروه‌های دیگری از تجار به بست‌نشینان سفارت پیوستند.
در تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ناظم‌الاسلام کرمانی می‌خوانیم: »روز پنجشنبه ۲۵جمادی‌الاول از جماعت بزاز و طلبه یک صد نفر اجتماع شده یک ساعت به غروب در میان رجال منتشر شد که معدودی از بزاز و طلبه در سفارت انگلیس متحصن شده‌اند و کسی گمان نمی‌کرد که اجماع زیاد شود.«
نهایتا خبر به اکثر مشروطه‌خواهان رسید که سفارت انگلستان از بست‌نشینی در سفارتش جلوگیری نمی‌کند و خیل عظیمی از مردم به سوی سفارت روانه شد. کسروی می‌نویسد: »تا سه روز دیگر تا پنج هزار رسید و چهار روز دیگر تا سیزده‌هزار بالا رفت و بازار‌ها به یکباره بسته گردید. قریب پانصد خیمه بلکه بیشتر زده شده تمام اصناف حتی پینه دوز و گردوفروش و کاسه‌بندزن که اضعف اصنافند در آنجا خیمه زدند«. مخارج سنگین بست‌نشینی نیز توسط تجار پرداخت شد.
مجدالاسلام کرمانی می‌نویسد: «در روز چهار خروار قند و پانزده خروار نان صرف می‌شود. محشر کبراست. بیش از ده دیگ بزرگ را به‌کار گزارده یکبار آبگوشت و یکبار پلو و خورش می‌پختند و در سینی‌های بزرگ به چادر‌ها می‌فرستادند. دررفت (مخارج) را خود بازرگانان و پیشه‌وران از کیسه خود می‌دادند و در این‌جا هم حاجی محمدتقی سررشته‌دار می‌بود.»
با اینکه اینبار بست‌نشینی در سفارت یک کشور اروپایی برپا می‌شد، حمایت مراجع تقلید و علما بیش از پیش بود. مراجعی چون آخوند خراسانی و نایینی در حمایت از بست‌نشینان اعلامیه‌ای صادر کردند و این مساله باعث شد افراد بیشتری به بست‌نشینان بپیوندند. خواست بست‌نشینان نیز فراتر از برکناری مستر نوز و حاکم تهران رفت و بدل به خواست تاسیس عدالت‌خانه و همچنین تاسیس پارلمان شد.
کسروی می‌نویسد: »از یک‌سو شمار مردم در سفارتخانه بسیار فزون گردیده و از یک‌سو زبان به خواستن مشروطه باز شده و در آن چند روزه کسانی به مردم معنی آزادی و مشروطه و پارلمان را تا یک اندازه فهمانیده بودند. انبوهی از مردم که در یک جا گرد آمده و به درخواست‌هایی برخیزند، زمان به زمان به دلیری فزایند و درخواست بیشتر کنند.«به گزارش آراز آذربایجان به نقل از رویداد۲۴ ،در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان نیز می‌خوانیم: »می‌توان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است. چه، در زیر هر چادر و هر گوشه، جمعی دور هم نشسته‌اند و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و … آن‌ها را تعلیم می‌دهد. یعنی چیز‌های تازه به گوش مردم می‌خورد که تاکنون احدی جرأت نداشت بر زبان آورد. فیلسوف بهبهانی و بعض اجزاء انجمن مخفی، روزنامه حبل‌المتین را در دست گرفته بر مردم قرائت می‌نماید.«با گسترش کمی و کیفی بست‌نشینی و بدل شدن جنبش مشروطه خواهان به مساله‌ای بین‌المللی، دولت قاجار چاره‌ای جز تن دادن به حکومت مشروطه نبود و این‌چنین شد که در مردادماه سال ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه امضا شد.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۷ ق.ظ

دیدگاه


× هشت = 56