آیا ایران در آستانه ابرتورم قرار دارد
زهرا علیاکبری- مریم فکری
گروه اقتصادی: یک اقتصاددان با اشاره به شرایط تورمی در کشور، میگوید: به نظر میرسد اولویتهای سیاستگذاری کلان در ایران با وجود همه شعارها، اقتصاد نیست، چون اگر اولویت، اصلاح شرایط اقتصادی باشد، مسیر مشخص است.
»صدای پای ابرتورم در اقتصاد ایران شنیده میشود؟« این سوالی است که این روزها اقتصاددانان پاسخهای متفاوتی دارند، اما سیامک قاسمی معتقد است که اقتصاد ایران با ابرتورم هنوز فاصله دارد، ولی از همیشه به تورمهای سهرقمی در اقتصاد ایران نزدیک شده است. به باور این اقتصاددان، اگر به اقتصاد ایران شوک مثبت وارد و موج خوشبینی به آن تزریق نشود و انتظارات تورمی نیز مثبت نشود، شرایط تغییر نمیکند. وی میگوید: درست است که از نظر عددی هنوز به تورم ۳ رقمی نرسیدهایم، ولی استمرار آن، مثل موریانه، جامعه را از درون خالی کرده و برای همین هم جامعه ایران در شاخصهای مختلف، یک جامعه فقیر است. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگو با سیامک قاسمی، اقتصاددان است.
* شما یک سلبریتی اقتصادی هستید. میخواهیم بدانیم وقتی مردم عادی با شما روبهرو میشوند، در بانک، اداره و یا شرکت، چه سوالی از شما دارند و بیشتر چه سوالی را میپرسند؟
میپرسند دلار چه میشود. اولا اینکه من با واژه سلبریتی که به کار بردید، خیلی موافق نیستم، ولی حالا افراد لطف دارند و در جاهای مختلف من را به عنوان یک کارشناس اقتصادی میشناسند. وقتی که صحبت میشود، میبینیم که افراد دغدغههای اقتصادی زیادی دارند؛ چراکه شرایط اقتصادی پیچیده شده است. ولی معمولا سوالی که خیلی میپرسند و واقعیت این است سوال خیلی مهمی هم هست، یعنی چه شما شغل عادی و عمومی داشته باشید و چه بیزینسمن بسیار بزرگ باشید، مهمترین تحلیل و نکتهای که در اقتصاد ایران اهمیت دارد، این است که جریان ارز چه خواهد شد و قیمت ارز به کدام سمت حرکت خواهد کرد. من همیشه گفتهام لیدر و ژنرال اقتصاد ایران، ارز است. اصولا در شرایط رکود تورمی که اقتصاد ایران در آن قرار دارد، تقریبا شاخص همه تحولات اقتصادی، قیمت ارز و البته قیمت ارز بازار آزاد غیررسمی است. بر همین اساس، در هر مواجهه با مردم و در هر سطحی، پرسیده میشود که قیمت ارز چه میشود.
* سرمایهگذاران با رقمهای بالا داستانشان متفاوت است، چون پولهای کلانی دارند. اما وضعیت مالی افراد معمولی متفاوت است. معمولا با چقدر پول مردم از شما سوال میکنند که چه سرمایهگذاریای میتوانیم داشته باشیم.
ببینید، سوال که خیلی زیاد است، اما براساس میزان بودجه سرمایهگذاری، شما سراغ یکسری از بازارها میتوانید بروید. امروز در اقتصاد ایران در ارقام سبد سرمایهگذاری کمتر از ۵ تا ۱۰ میلیارد تومان، دیگر در بازار مسکن نمیتوانید صحبت کنید و عملا این بازار حذف شده و سراغ بقیه بازارها باید بروید. به عبارتی، در بودجههای مختلف یکسری گزینهها برای سرمایهگذاری عملا حذف میشود، ولی من خودم شخصا در ارقام پایینتر از شاید ۵ تا ۱۰ میلیارد تومان در شرایط فعلی در اقتصاد ایران، خیلی پاسخ مشخصی برای سرمایهگذاری ندارم؛ به واسطه اینکه در رشد حبابگونه اقتصاد ایران و به ویژه در ۵، ۶ سال اخیر، در ارقام کمتر، کماثر در خیلی از بازارها حضور خواهید داشت، ولی عموما کمتر از بودجه ۵ تا ۱۰ میلیارد تومان، یکسری از فرصتهای بالقوه سرمایهگذاری در ایران را از دست میدهید.
* ما در شرایطی با هم صحبت میکنیم که تورم یکی از معضلات جامعه ایران است. گذشته از اینکه سالهای طولانی است که با تورم بالا روبهرو هستیم، این تورم چه تاثیری روی رفتار مردم گذاشته است؟ هر زمان که قیمت یک کالا بالا میرود، حتی در ادبیات مسوولان میبینیم که تورم را با گرانی و گرانفروشی اشتباه تعریف میکنند. دلال را مقصر میدانند و یا ورود مردم را به بازار عامل افزایش قیمتها میدانند. از نظر شما، تورم چه تاثیری روی رفتار مردم داشته و باعث چه اتفاقی شده است؟
همانطور که گفتید، تقریبا بخش زیادی از جامعه ایران، فرق گرانی و تورم را نمیدانند و متاسفانه بخش زیادی از سیاستگذاران ایران هم فرق گرانی و تورم را نمیدانند. ببینید، گرانی یک مفهوم نسبی احساسی است. فرض کنید یک ساعت ۳۰۰ میلیون تومانی برای شما براساس سطح درآمدی که دارید، ممکن است گران نباشد، اما برای من امکان دارد گران باشد. یعنی بستگی به افراد مختلف، احساس متفاوت نسبت به کالاها وجود دارد. ولی تورم یک شاخص محاسباتی است و تغییرات قیمتها را به ما نشان میدهد. برای مثال، یک ساعت ۳۰۰ میلیون تومانی، ۵ درصد افزایش قیمت پیدا میکند و ۳۱۵ میلیون تومان میشود. این ساعت چه قبل از افزایش ۵ درصدی و چه بعد از افزایش ۵ درصدی، برای بسیاری از افراد گران است، ولی از منظر تورمی فقط ? درصد افزایش قیمت داشته است.
گرانی به احساس گره خورده است، ولی تورم، تغییرات قیمتها را نشان میدهد؛ مستقل از اینکه برای بعضی از افراد قابل خرید هست یا نیست. ما همه کالاها و خدمات را در سبد تورم نداریم؛ ۳۰۰ و اندی کالا و خدمت نمونه وجود دارد که قیمت آنها ماهانه بررسی میشود.در رابطه با نکته دیگری که شما گفتید، من بارها گفتهام و نوشتهام که زیست در یک جامعه تورمی با تورمهای مزمن بالا که امسال احتمالا ششمین سالی خواهد بود که روند فزاینده تورم را داریم، خلق و خوی مردم ایران را تغییر داده است. ما الان با چیزی روبهرو هستیم که من به آن»ترس از دست دادن«میگویم. »ترس از دست دادن« به عنوان یک رفتار عمومی در جامعه ایران تبدیل شده است. این نتیجه زندگی تورمی است که دائما شما نگران هستید که نکند عقب بیفتید. از منظر موقعیت اجتماعی، نکند جا بمانید و ارزش داراییهایتان کمتر شود. من یکبار مثالی زده بودم و گفته بودم زندگی در یک جامعه تورمی مثل راه رفتن روی تردمیل میماند. واقعا همین هم هست. هر چه دور تردمیل بیشتر میشود، شما بیشتر باید بدوید، بیشتر حرص بزنید و بیشتر بترسید. چون اگر بایستید، تردمیل شما را به بیرون پرت میکند. این اتفاق در جامعه هم افتاده است. امروز خدایی نکرده با یک بیماری سهمگین و هزینه درمان بالا، طبقه اجتماعی افراد تغییر میکند. یعنی از یک دهک، به دهک دیگری منتقل میشوید. برای همین هم جامعه ایران، جامعه آرامی نیست. »ترس از دست دادن« وجود دارد که زیست تورمی، آن را ایجاد کرده است. واقعا مهمترین شاخص اقتصادی ایران که خلق و خوی فرهنگی، رفتاری و… را تحتتاثیر قرار داده، تورمهای بسیار بالاست.
* میتوانیم بگوییم که طبقه متوسطی که در جامعه ایران وجود داشته، کاملا از بین رفته است؟
واقعیت این است که بله، ما الان خیلی طبقه متوسط شهری به آن معنا و تعریفی نداریم که میلتون فریدمن در کتاب آزادی و دموکراسی داشت. یعنی طبقه متوسطی که سالانه بتواند دو سفر جدی برود و نیازهای آموزشی و زیستی را تامین کند. در حال حاضر جامعه ایران دوقطبی شده است. یک گروهی توانستند روی موج تورم سوار شوند و بالا روند و بخشی قابل توجهی از هرم جمعیتی هم عملا از تورم جا ماندهاند. ما دور و بر خودمان میبینیم که الگوی مصرف مردم خیلی تغییر کرده است و نسبت به ۳، ۴سال گذشته جور دیگری زندگی میکنند.
به نظر من جامعه ایران، یک جامعه فقیر و دوقطبی شده که یک گروهی توانستند روی تورم سوار شوند و بالا روند و یک هرم قابل توجهی هم درگیر فقر هستند. آمارهایی هم که اعلام میکنند، نگرانکننده است. یک زمانی آقایان اعلام کردند که حداقل ۶۰ میلیون نفر از جمعیت ایران نیاز به دریافت یارانه دارند. این، آمار بسیار خطرناکی از جامعه است. خودشان امروز اعلام میکنند که حداقل ?? درصد جمعیت ایران، حتی یک خودرو سواری هم ندارند.
* ما دو ماه شاهد بودیم که مرکز آمار نرخ تورم را اعلام نکرد و ۵ ماه هم هست که شاخص بهای قیمت مسکن و اجاره اعلام نشده است. شما سیگنال عدم اعلام آمار را برای اقتصاد ایران چه میدانید؟
یکی از مسایلی که در حال حاضر در اقتصاد ایران کنترل نمیشود، انتظارات تورمی است. شما در یک اتاق که ۱۰ نفر در آن حضور دارند، نظرسنجی بگذارید و بپرسید به نظر شما ۱۰ ماه دیگر وضعیت اقتصاد ایران از منظر شاخصهای اقتصاد کلان از الان بهتر میشود یا بدتر. اگر ۵۰ به اضافه یک درصد افراد بگویند که ۱۰ ماه دیگر احتمالا وضع از الان بهتر است، یعنی اینکه انتظارات تورمی در جامعه کنترل شده و مردم نسبت به آینده امیدوارتر زندگی میکنند و این منجر به آرامش در اقتصاد ایران میشود. اما متاسفانه اینگونه نیست و هماکنون اکثر جامعه ایران اعتقاد دارند که سیاستمداران از پس کنترل تورم و حل مشکلات اقتصاد کلان برنمیآیند. بر همین اساس، انتظارات تورمی بالاست. در این میان، عدم انتشار آمارها بهشدت به این موضوع دامن میزند که انتظارات تورمی را بالا میبرد و در نتیجه تورم هم بالا خواهد رفت.
* در این شرایط ما میبینیم که عمده وقت سیاستگذار صرف این شده که لوایحی را تنظیم کنند، مثل دریافت مالیات از خانههای خالی، مالیات از عایدی سرمایه، دریافت ۶۰ درصد مالیات از معاملات مکرر مسکن و یا اخلالگر ارز را دستگیر کند. وقتی مشکل در حوزه اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسی است، پرداختن موردی به مسایل، چقدر در حل بحران موثر است؟
این سیاستها شکست میخورد. اصولا اینها سیاستهای درستی است، اما در زمان خودش. من منکر درست بودن سیاستهای مالیاتی نیستم. مالیات بر عایدی سرمایه یا مالیات بر ثروت، یک مالیات جهانی است، اما در زمان خودش و موقعی که در اقتصاد، ثبات وجود دارد.وقتی در جامعه انتظارات تورمی بسیار بالایی وجود دارد و تورمهای ۶۰ و ۷۰ درصدی تجربه میشود، این سیاستها فقط منجر به افزایش هزینه معاملات میشود. یعنی اینکه نمیتواند بازارها را کنترل کند. سیاست درست در زمان غلط، منجر به شکست میشود. بالاخره زمان مشخص میکند که همه سیاستهای کنترلی آیا میتواند ثبات در اقتصاد ایران به وجود آورد یا خیر. من معتقدم که چنین اتفاقی رخ نمیدهد؛ یعنی ما ثبات در بازار مسکن، ارز و طلا نخواهیم داشت.ما زمانی که نتوانیم ثبات در اقتصاد کلان ایجاد کنیم، خوشبینی به جامعه بازگردانیم و انتظارات تورمی را معکوس کنیم، سیاستهای اقتصادی منجر به کنترل قیمت نخواهد شد.
* به عنوان تحلیلگر، پیشبینی شما از آینده کوتاهمدت بازارها در اقتصاد ایران و سیاستهای اقتصادی چیست؟
ما باید از منظر اقتصاد سیاسی صحبت کنیم؛ یعنی اینکه ابتدا ببینیم پیشبینی ما از آینده تحریمها چیست و براساس آن سناریو، تصویری از اقتصاد ایران ترسیم کنیم؛ اینکه مذاکرات در هر سطحی دوباره آغاز میشود یا خیر. اگر مذاکرات در هر سطحی آغاز شود، یک خوشبینی کوتاهمدتی به جامعه ایران تزریق خواهد شد. اتفاقی که در کوتاهمدت میافتد، همان چیزی است که بعد از روی کار آمدن بایدن اتفاق افتاد. در مهر سال ۱۳۹۹ و با انتخاب بایدن به عنوان رییسجمهور آمریکا، خوشبینی در جامعه بهوجود آمد که دلار از حدود ۳۳ هزار تومان تا ۲۴ هزار تومان پایین آمد و بازارها یکی یکی شروع به ایستادن کردند. همه اینها برای این بود که جامعه امیدوار شده بود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، سرنوشت انتظارات تورمی و خوشبینی و بدبینی جامعه ایران نسبت به آینده، به موضوع تحریمها گره خورده و درست هم گره خورده است. زیرا تاثیر تحریمها همچنان جاری است.
واقعیت این است که ما براساس این سناریوها میتوانیم درباره اینکه تحولات کوتاهمدت در اقتصاد ایران چگونه خواهد بود، صحبت کنیم. بنابراین اگر خبرهای خوبی شنیده شود و گشایشهایی ایجاد شود، میتوان انتظار داشت در سال ۱۴۰۲ یک تنفس در اقتصاد ایران داشته باشیم؛ وگرنه متاسفانه اگر سیگنال مثبتی نیاید، با توجه به اینکه ابتدای سال را بسیار نوسانی آغاز کردیم، این نوسانات هر چه به سمت نیمه دوم سال برویم، شدیدتر خواهد شد. در واقع آن اتفاقی که پارسال در نیمه دوم سال شاهد بودیم که از مهرماه یکدفعه حرکت متغیرهای اقتصادی شروع شد و دلار تا ۷۰ درصد افزایش پیدا کرد و بقیه متغیرها همینطور، متاسفانه به نظر من تکرار میشود.
ببینید، سیاستگذاری اقتصادی در شرایط فعلی جوابگوی اقتصاد ایران نیست. اقتصاد ایران نیاز به یکسری شوکها دارد. این شوکها از فضای خوشبینی سیاسی باید بیاید. ما در حوزه ارز نیاز به شوک عرضه داریم. یعنی گشایشهایی ایجاد شود که منابع ارزی خوبی وارد اقتصاد ایران کند که همه اینها به فضای اقتصاد سیاسی برمیگردد. آمارهایی که اعلام میشود و توافقات سیاسیای که تاکنون صورت گرفته، منجر به این شوکها نشده است. با چین سند ۲۵ ساله همکاری امضا شده، اما خودشان میگویند حجم سرمایهگذاری چین در ایران در سالهای گذشته زیر ۲۰۰ میلیون دلار بوده است. این عدد برای اقتصاد ایران شوخی است. اقتصاد ایران بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری فقط در بخش نفت و گاز نیاز دارد و برای همین است که نیاز به شوکهای سیاسی داریم؛ وگرنه رکود ادامه خواهد داشت و رشدهای اقتصادی نزدیک به صفر و ۲، ۳ درصد. من در این موضوع تردیدی ندارم. این اعداد برای اقتصادی که طی ۱۰ سال گذشته رشد اقتصادی نزدیک به صفر داشته، عملا به معنای رکود است. در عین حال، تورمهای بالا ادامه خواهد داشت.از سوی دیگر، اتفاق بسیار نگرانکنندهای که در همه این سالها شاهد هستیم، جریان خروج سرمایه بسیار سریع است. ما شاهد این هستیم که دیگر سرمایهها برای خرید خانه از ایران خارج نمیشود، بلکه سرمایهها و کسبوکارها خارج میشود. یعنی آش با جاش بیرون میرود. این جریان خروج سرمایه به نظر من بسیار موضوع نگرانکنندهای است که پشت این موضوع، انتظارات تورمی قرار دارد؛ اینکه چقدر نسبت به آینده امیدوار هستیم.
* تورم سهرقمی از نظر شما ابرتورم نیست؟
ابرتورم بیشتر یک اصطلاح ژورنالیستی است. ابرتورم به تورمهای چند هزار درصدی میگویند؛ از این منظر که وقتی شما برای مثال میخواهید به رستوران بروید، باید با رستوران طی کنید که هزینه غذا را در ابتدا حساب میکنید یا بعد از صرف غذا، چون هزینهها در لحظات مختلف متفاوت است. یعنی شما وقتی میخواهید غذا بخورید، قیمت اول غذا با آخر غذا تغییر پیدا میکند. ما با این فضا هنوز فاصله داریم، ولی به تورمهای بسیار بالا و تورم سهرقمی از همیشه نزدیکتر هستیم.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از خبرآنلاین،باز هم میگویم که اگر به اقتصاد ایران شوک مثبت وارد نشود و موج خوشبینی به آن تزریق نشود و انتظارات تورمی مثبت نشود، شرایط تغییر نمیکند. در صورتی که انتظارات تورمی مثبت شود و مردم نسبت به آینده امیدوار شوند، در کوتاهمدت میتوان ترمز تورم را کشید؛ وگرنه روند منفی تورم ادامه دارد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۹:۰۶ ق.ظ