آمدن بس بی نشان وز شدن بس بی خبر

آمدن بس بی نشان وز شدن بس بی خبر

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: پیش از این نیز مطالب مختلفی در قالب نوشتار از سوی نویسنده نوشتارحاضر( گردآوری)، پیرامون زندگی و حیات ادبی؛ حکمی، عرفانی و اجتماعی سیاسی بزرگان ادب و هنر معاصر و یا تاریخی ایران و منطقه آذربایجان به قلم سپرده شده است.
استاد شهریار، مولای روم مولوی بزرگ، حافظ علی الرحمه، عاشیق درویش، نصرت ا… مسلمیان، آیت ا… رضوی، بهروز حشمت، بهروز دارش، جبار باغچه¬بان و زنده یادتنها، پهلوان محمد باوندپور و ….
به مناسبت یا به شرح دغدغه¬ای مرتبط گوشه¬ی کوچکی از حیات این بزرگان مورد مرور نویسنده(گردآورنده) این نوشتار بوده است.
شرح زندگی اینان نه به مثابه تاریخ یا عبرت یا داشته فرهنگی و غیره که به منظور تذکر و نیز یادآوری از اینکه چه بوده¬ایم و چه هستیم و در کدام مسیر در حال سپری کردن عمریم و ثمره جمعی حیات¬مان به گستره جهان، وطن مان ایران، و وطن مادریمان آذربایجان چه بوده و چرا نسل معاصر فراموشی تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، حتی هنری ادبی و علمی دارد و ….
باشد که این چند سطر در قالب این نوشتار(گردآوری) به یمن روز بزرگداشت شیخ عارف فریدالدین عطار نیشابوری، در آخرت گواه ما باشد که چه کردیم در خور مای خود و من خود که سؤال از ذره و خردترین جزء خیر یا شر در آخرت عظما شامل همه ابعاد زندگی انسانی ما خواهد بود!
گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم…فرید الدین ابوحامد محمد فرزند ابوبکر ابراهیم عطار نیشابوری، از شاعران و عارفان نامی نیمه‌ی دوم سده‌ی ششم و نیمه‌ی اول سده‌ی هفتم هجری است. آن‌چه درباره‌ی زایش و رویش و مشرب و شعرهای وی در زیست‌نامه‌ها آمده است از افسانه و خیال‌پردازی خالی نیست. به همین سبب تاریخ زایش و چه‌گونه‌گی مرگ و یا جان‌باختن و تعداد آثار مسلم وی، هم چنان در غباری از تیره‌گی و تردید قرار دارد.بر پایه شواهد و اسناد موجود، وی در فاصله‌ی سال‌های ۵۳۷ تا ۵۴۰ هجری، در دَکَن، روستایی خوش آب و هوا، از توابع فرهنگْ شهر ِ نیشابور، پا به عرصه‌ی هستی نهاد. و در سال ۶۱۷ هجری، به هنگام قتل و عام مردم نیشابور به دست مغولان، وی نیز جان باخت. عطار نیمی از عمر خود را، چون بسیاری از تبار خویش، به پیشه‌ی عطاری- دارو فروشی- و طبابت گذراند، و چنان که خود می‌گوید:
به داروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبض می‌نمودم
نیمه‌ی دوم عمر خود را عطار وقف تألیف و سرودن اشعار عرفانی کرد. درباره‌ی چرایی و چه‌گونه‌گی دگرگونی درونی و رویکرد عطار به عالم عرفان، داستانی چند ساخته و پرداخته شده است. یکی از آن داستان‌ها بدین قرار است که: روزی فریدالدین عطار نیشابوری در مغازه‌ی خود مشغول کار بود . درویشی آمد و به وی سلام کرد . پس از چندی درویش از وی پرسید که تو چگونه می‌میری، ای عطار؟
شیخ عطار پاسخ داد : همان گونه که تو می‌میری.
درویش گفت : من به این صورت می‌میرم ? آن‌گاه کفش خود را زیر سر خود گذارده و دراز می کشد و یک ا… می گوید و می‌میرد . گویند همین رخ‌داد زمینه ساز دگرگونی عطار شد. عطار عارفی فرهیخته بوده است، نقل است که وی بیش از چهار صد اثر را خوانده و مورد بررسی قرار داده است. ( جانان – گنجینه شعر و فرهنگ)
استاد مهدی محقق در سخنرانی خود پیرامون شیخ عارف فریدالدین عطار نیشابوری در مورد آثار او چنین می¬گوید:
«ن چه از عطار در دست داریم، آثار گرانبهای اوست: منطق الطیر، اسرار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه، تذکرة الاولیاء/ و شهرت و اعتبار او چنان بوده که بعضی ها کتاب می ساختند و نام عطار را بر آن درج می کردند تا دارای ارزش و قیمت بشود و تا بتوانند آنها را بفروشند! در آثار عطار کتاب هایی می بینیم که منتسب به عطار است، اما مال ِ خود عطار نیست.. ظاهرا شخصی هم بوده که می گویند عطاری اهل شهر تون بوده است و تصور می کرده که روح عطار در او حلول کرده و در کتاب هایی که او ساخته است! می گفته من منطق الطیر ساخته ام و مصیبت نامه ساخته ام و .
ین را عرض کردم تا ما بدانیم که باید آثار عطار را از آن چه به او منتسب است و مجعول، جدا کنیم. در سال ۱۳۳۷ در انجمن آثار ملی که به نشر آثار عطار پرداخته بود، کتابی از او به نام اشترنامه را به من دادند تا تصحیح کنم. من نمی دانستم مال خود عطار نیست تا این که در نیمه ی کار متوجه شدم مال او نیست و کار را نیمه تمام رها کردم. اما انجمن ملی آن را چاپ کرد… یک وقتی پرفسور هانری کوربن (ایران شناس فرانسوی، که در مدت رفت و آمدش به ایران، با علامه طباطبایی مراوده داشت و با همکاری سید جلال آشتیانی ۲۴ مجلد کتاب، در خصوص منتخبی از آثار حکمی الهی ایران، از جمله کشف المحجوب سجستانی، جامع الحکمتین ناصر خسرو، عبهر العاشقین بقلی شیرازی، آثار شیخ شهاب الدین سهروردی و غیرها، با کوشش او چاپ شد)؛ ایشان به من گفت چرا کتاب را ناتمام گذاشتی؟ من گفتم که پی بردم از عطار نیست و الفاظ و عباراتش هم سست است و ایشان گفت: ولو این که از عطار نباشد باید کار تمام می شد، با ذکر مجعول بودن و انتسابش. چرا که این کتابی بوده که به نام عطار در تمام خانقاه های خراسان خوانده می شده و این اهمیت دارد، ولو که مجعول باشد. بعدها متوجه شدم که او درست می گفت… ما خودمان کتابی از عبدالرحمان بدوی، دانشمند مصری چاپ کردیم (استاد فلسفه در دانشگاه قاهره)، که کتاب های متعدد چاپ کرده از جمله ارسطو عندالعرب، افلوطین عندالعرب و..؛ ایشان در یکی از کنگره ها به ایران آمده بود و می گفت می خواهم ایران بمانم و کتاب سجستانی ِ خودم را چاپ کنم. من گفتم یکی از کتاب ها را هم به من بدهید تا چاپ کنم و من ماندن ِ شما را تأمین می کنم، منتها گفتم من این عندالعرب گفتن ِ شما را قبول ندارم. شما آثاری از حکمای ایرانی را جمع کرده اید و آنوقت می گویید عندالعرب؟.. ایشان پذیرفت و ما کتابی از ایشان چاپ کردیم تحت عنوان افلاطون فی الاسلام. که او این کتاب را دو قسمت کرده بود: افلاطون صحیح و افلاطون منحول. و منظورش از صحیح، آثار ِ خود او بود (مثل جمهوریت) و منحول آثاری که بدو منتسب بود… ما هم باید آثاری که از خود عطار است و اصالت دارد را مثل منطق الطیر (به ویژه قسمت سیمرغ و شیخ صنعان) و اسرار نامه و مصیبت نامه و الهی نامه و تذکرةالاولیاء را از منتسب ها جدا کنیم و اما همه را چاپ …. (از سری دوره های ده جلسه ای دولت درویشان، در خانه اندیشمندان علوم)
تاریخ ایران و روزگار معاصر آن نیز حتی پر است از چنین ابهاماتی! تحقیق و پژوهش تنها چاره کار است که هم نسل معاصر را دچار جریان فرهنگ و هنر کند و هم مسیرروشن را بنمایاند. والسلام

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۵ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۵:۳۱ ق.ظ

۱ نظر

نظر -49 - 0 از 1اولین« قبل بعد  » آخرین 
  1. 0

    جناب رزم آرا ازکی مولانا آذربایجانی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱دربلخ متولد شد در کودکی به قونیه رفت وساکن آنجاشد واقعا این اول و آخرش آذرباجان وجود داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظر -49 - 0 از 1اولین« قبل بعد  » آخرین 

دیدگاه


5 − = یک