آخرین پیشنهاد امام موسی صدر به دکترعلی شریعتی

آخرین پیشنهاد امام موسی صدر به دکترعلی شریعتی

گروه تاریخ:اندیشمند فرهیخته حسین رزمجوازجمله دوستان دیرین و صمیمی دکترعلی شریعتی است. اودرگفت‌وشنود پیش روی از یکی از فرازهای مغفول زندگی وی، یعنی یعنی تصمیم به تأسیس »حسینیه ارشاد در تبعید« پرده برداشته است.آیا دکتر شریعتی به هنگام عزیمت به اروپا در جریان سفر بی‌بازگشت خود، تصمیمی برای اقامت در آنجا و راه‌اندازی حسینیه ارشاد دیگری را در تبعید داشت؟ در این صورت به همکاری چه کسانی امید داشت؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است ابتدا نگاهی گذرا به موقعیت قبل از انقلاب حسینیه ارشاد در تهران و فعالیت‌هایی که مرحوم دکتر علی شریعتی در این پایگاه فرهنگی ـ دینی انجام داد، بیندازیم و علل تعطیل شدنش و عواملی را که در این تعطیلی مؤثر بودند را بررسی کنیم.می‌دانید که حسینیه ارشاد در سال ۱۳۴۷، به همت جمعی از خیران دین‌باور و شخصیتهای دینی و علمی، نظیر استاد شهید مطهری پایه‌گذاری شد.
این مؤسسه برای اجرای برنامه‌های تبلیغی خود، از چهره‌هایی نظیر استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، شهید آیت‌الله دکتر سید محمد بهشتی، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، مرحوم علامه محمدتقی جعفری و به‌ویژه مرحوم دکتر علی شریعتی دعوت کردند تا سخنرانیهایی را برای روشنگری نسل جوان با هدف آشنا ساختن آنها با معارف و حقایق اسلامی ایراد کنند.
مسلم بود که هدف غایی و پنهان آشکارتر از پیدای آنها، معرفی چهره فاسد و ستمکار حکومت مسلط بر ملت مظلوم ایران به نسل جوان و هموار کردن راه انقلاب اسلامی بود که ۱۰ سال بعد شکوفایی و پیروزی را در انتظار خود داشت.از میان شخصیت‌هایی که مسئولیت اجرای برنامه‌های فرهنگی و دینی این مؤسسه را به عهده داشتند، دکتر شریعتی در مدت کوتاهی با اتکا به دیدگاه‌های تازه‌ای در اصلاح جامعه اسلامی و با یاری بیان و قلم نافذ و توانا در روشنگری خطاهای هیئت حاکمه و زیانهایی که از سوی مثلث »زر، زور و تزویر« به ملت ایران و مقدسات دیانت اسلام وارد می‌شد، از دیگران پیشی گرفت و بیشتر درخشید و عملاً حسینیه را به پایگاهی تبدیل کرد که از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱، درهای آن به عنوان یک مرکز فرهنگی اسلامی، به روی همه مردم گشوده شد. در واقع بعد از سالهای طولانی سکوت و سکون، موج دوستداران علم و جویندگان حقیقت به سوی این محفل انس و عشق سرازیر شد.
چه چیز موجب شد تا دکتر شریعتی در دوره‌ای از فعالیت‌های حسینیه ارشاد، با اقبال بیشتری از سوی مخاطبان جوان مواجه شود؟ سخنرانی‌های او، معمولاً واجد چه عناصر و خصوصیاتی بودند؟
باید عرض کنم که دکتر شریعتی با توانایی و نیروی کم‌نظیرش در خطابه، هر هفته ساعت‌ها با مخاطبان جوان حسینیه ارشاد به گفت‌وگو می‌نشست و راجع به مباحث مختلف سخن می‌گفت. او با کنجکاوی و نوگرایی، از یک سو به تجزیه و تحلیل تاریخ وطن خود، تاریخ اسلام و چهره‌های مقدس و شخصیتهای بزرگ جهان اسلام می‌پرداخت و از سوی دیگر با ظرافت و با تحیل شرایط اجتماعی آن دوره، ضعف‌ها، نابسامانی‌ها، پریشانی‌ها و جنبه‌های انحطاط آن را برملا ساخت و با شجاعت کم‌نظیری کوشید مردم و به‌خصوص نسل جوان را از واقعیت‌ها‌ی دردناک سرزمین خویش آگاه و جامعه هویت از کف داده را، با اصالتهای فرهنگ ناب دینی آشنا کند.
شیوه دکتر در مواجهه با مخاطبان و به دست گرفتن زمام سخن چگونه بود؟ او معمولاً سخن را چگونه آغاز می‌کرد و به اوج می‌برد؟او با آن چهره آرام، زمانی که با مردم مواجه می‌شد و رو در رو قرار می‌گرفت، گرم می‌شد و همه را به هیجان می‌آورد.شریعتی با زیبایی گفتار و اتکا به پشتوانه اطلاعات و افکار خود، معمولاً شنوندگان را در کوتاه‌ترین زمان، سراپا گوش و مشتاق می‌ساخت و در نیمه راه گفتارهایش، تحت تأثیر قرار می‌داد و در آنها اقناع و ترغیب ایجاد می‌کرد.
رمز موفقیتش این بود که با وجود آنکه سخنرانی‌هایش معمولاً از حد متعارف طولانی‌تر می‌شد و گاه به چند ساعت می‌رسید، ولی مردم مشتاقانه و همچنان پای سخن او می‌نشستند یا می‌ایستادند، بدون آنکه ذره‌ای احساس خستگی کنند! به عنوان مثال شنیده‌ام هنگام ایراد بعضی از سخنرانیهایش که برخی از شبهای تابستان در حسینیه ارشاد ایراد می‌شد و آغاز آن حدود ساعت ۹ بود و گاه پایان آنها به ساعت یک یا دو بعد از نیمه شب می‌انجامید، مردم علاقه‌مند بدون احساس خستگی در تالار حسینیه ارشاد و خیابانهای اطراف آن می‌نشستند یا می‌ایستادند و به سخنان وی گوش می‌دادند! این موضوعی نادر و شگفت‌انگیز است که در کمتر سخنور ماهری می‌توان سراغ گرفت.
زمینه‌های تعطیل حسینیه ارشاد، چگونه شکل گرفتند و به چه طریق، نهایتاً موجبات تعطیلی این مرکز فراهم گشت؟
همانطور که عرض کردم، در سالهای ۱۳۴۹ تا ۲۲ آبان ۱۳۵۱، زمان تعطیلی حسینیه ارشاد این مکان به عنوان یکی از مهم‌ترین پایگاههای روشنفکران دیندار مورد توجه دانشجویان و روحانیون نوگرا قرار گرفت، به همین دلیل نیروهای امنیتی رژیم شاه شدیداً از این بابت در هراس بودند و پیوسته فعالیتهای آن مرکز دینی را تحت کنترل داشتند.
علاوه براین گفته‌ها و رفتارهای دکتر شریعتی، خشم بخش‌هایی از متدینین سنتی جامعه را نیز برانگیخته بود و این گروه از هر طریق ممکن در پی خنثی کردن فعالیتهای حسینیه ارشاد، خصوصاً برنامه‌های دکتر شریعتی بودند.
به‌طور کلی غیر از سران رژیم پهلوی، به‌ویژه شخص شاه که از پیشرفت‌های برنامه‌های دینی و تبلیغی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد هراسناک بودند و به دستور شاه ساواک کارشکنی‌ها و سنگ‌اندازی‌هایی را در راه فعالیتهای او انجام می‌داد، تعداد انگشت‌شماری نیز از نخبگان دینی‌سنتی نیز، مخالفش بودند و افکار تازه و نوآوریهای دکتر را در شیوه تبلیغات اسلامی برنمی‌تابیدند.از این‌رو مخالفت‌هایی را علیه او آغاز کردند. این بنده حقیر با اعتقاد و آشنایی کامل به دیانت و حسن نیت دکتر شریعتی و مطالعه همه آثارش با دیدی انتقادی و رسیدن به این واقعیت که او جز از سربلندی اسلام و تشیع و پیراستن دین از بعضی پیرایه‌ها و اسرائیلیاتی که در طول زمان بدان زده شده است، هدفی ندارد، اعتراضات به او را معمولاً فاقد محتوایی درست و منطقی یافته‌ام.به هر حال سرانجام اتحاد خواسته یا ناخواسته ایادی رژیم شاه و مزدوران ساواک با مخالفان سنتی دکتر شریعتی، موجب شدند تا حسینیه ارشاد که به منزله کانون دوم نشر حقایق اسلامی ایران بعد از کانون نشر حقایق اسلامی مشهد بود- که بنیانگذار آن مرحوم استاد محمدتقی شریعتی والد گرامی دکترشریعتی است- و می‌رفت تا قشر عظیمی از جوانان دین‌باور و فضیلت‌خواه کشور را با اسلام راستین آشنا و ظلم‌ستیزی را در آنان تقویت کند و پشتوانه محکمی برای انقلاب اسلامی ایران شود. سرانجام ۲۲ آبان ۱۳۵۱ به دستور سازمان امنیت و اطلاعات شاه (ساواک) تعطیل و دکتر نیز ممنوع‌الخطابه شد. از طرفی در همین سال برای او بازنشستگی ساختگی و اجباری از سوی دانشگاه مشهد فراهم کردند تا حق تدریس هم نداشته باشد.
دکتر شریعتی فاصله میان تعطیلی حسینیه ارشاد تا دستگیری را چگونه طی کرد و از سوی دیگر، دستگیری شریعتی چگونه انجام شد؟
پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، دوران زندگانی نابسامان توأم با دربه‌دری دکتر آغاز شد و به‌طور مخفیانه به سر می‌برد! در آذر ماه ۱۳۵۲ به دنبال گروگانگیری پدرش توسط ساواک که به منزل ایشان در مشهد حمله‌ور شدند، پس از دستگیری زندانی‌اش کردند. دکتر برای رهایی پدرش، خود را به مسئولان امنیتی کشور معرفی کرد و ۱۸ ماه در سلولهای انفرادی کمیته بازداشتگاه شهربانی کل در تهران زندانی و در اسفند ۱۳۵۳ آزاد شد.
دو‌باره فعالیتهای مذهبی‌اش را که به دلیل مزاحمت‌ها و اشکال‌تراشی‌های ساواک دچار رکود و سکون شده بود، به شکلی بسیار محدود از سر گرفت، اما چون از فشارهای طاقت‌فرسای ساواک و مخالفان سنتی خود به تنگ آمده بود، ناگزیر برای یافتن محیطی تازه و امن برای ادامه فعالیتهایش، در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ــ به‌واسطه ممنوع‌الخروج بودنش با گذرنامه‌ای به نام علی مزینانی ــ دور از چشم ساواک به اروپا سفر کرد و ابتدا چند روزی در فرانسه ماند و سپس به انگلستان رفت تا اینکه صبحگاه ۲۹ خرداد پیکر بی‌جانش را در محل اقامتش در ساوت‌همپتون یافتند که به طرز مرموزی به شهادت رسیده بود.دکتر ظاهراً در شرایط غربت این سفر، مورد توجه و نیز کمک برخی چهره‌های دینی و سیاسی قرار می‌گیرد که امام موسی صدر یکی از آنهاست. دراین‌باره چه اطلاعاتی دارید؟
در اینجا لازم می‌دانم نکته بسیار مهم و جالبی را پیرامون بزرگواری، شجاعت، روشن‌بینی، اعتدال در اندیشه و عمل امام موسی صدر به عرضتان برسانم و سپس مجدداً به سؤال اول برگردم که آیا دکتر شریعتی قصد داشت در عزیمت آخرش به اروپا، در آنجا اقامت کند و حسینیه ارشاد دیگری را در تبعید به وجود آورد؟
در بزرگواری، واقع‌نگری و تقوای امام صدر، همین کافی است که او پس از ورود دکتر به فرانسه در جریان سفر بی‌بازگشت او، وقتی مطلع می‌شود دکتر در فرانسه است ـ چون دکتر صادق طباطبایی، خواهرزاده‌اش از آلمان به وی که مقیم لبنان بود تلفنی ورود دکتر را به فرانسه اطلاع می‌دهد ــ امام صدر بلافاصله به آلمان می‌آید و به اتفاق آقای طباطبایی برای دیدار با دکتر به فرانسه رفتند.
به روایت ایشان در راه، آقای صدر از طرحی که در ذهن داشتند اینگونه سخن گفتند که باید کادری را در اروپا تدارک ببینیم تا زمینه برای ادامه فعالیت‌های دکتر شریعتی در اینجا فراهم شود.
ایشان حتی اصطلاح »حسینیه ارشاد در تبعید« را ضمن سخنانشان به کار بردند. این نکته جالب است که آقای صدر و دکتر شریعتی تا آن هنگام همدیگر را از نزدیک ندیده بودند! البته دکتر شریعتی آقای صدر را می‌شناخت و از فعالیتهای ایشان در لبنان آگاه بود.
بنابراین در فرانسه طی آن دیدار که بسیار گرم، عاطفی و پرشور بود، پس از احوالپرسی، معارفه و آشناییهای مقدماتی، آقای صدر صمیمانه از دکتر شریعتی می‌پرسند: »دکتر جان! برنامه شما چیست؟« و سپس طرح خود مبنی بر ایجاد حسینیه ارشاد در تبعید را برای وی توضیح می‌دهند و آمادگی‌شان را برای کمکهای فکری در این جهت به او ابراز کردند و برای دلداری و تسکین خاطر دکتر به او گفتند: »البته مدت کوتاهی طول می‌کشد تا از زیر بار فشارها و نگرانی‌های حاصل از زندان و ساواک رها شوید و خودتان را در اینجا پیدا کنید.
با آمدن خانواده‌تان از ایران و استراحت به سر حد آمادگی و نشاط می‌رسید که مثل الان این‌قدر سیگار پشت سیگار روشن نکنید!« دکتر شریعتی که یک لحظه سیگار از روی لبش محو نمی‌شد با لبخند پاسخ داد: «آقای صدر! شما از تمام بی‌عاری های این دنیا این یکی ــ سیگار پشت سیگار روشن کردن ــ را بر من ببخشید!« آقای صدر هم با خنده اظهار کرد: »نه، بی‌عاری‌های جانبی‌اش را هم به شما می‌بخشم و مباح می‌کنم!« سپس گفت‌وگوی دکتر شریعتی و آقای صدر پیرامون اوضاع اروپا و مسائل جهانی ادامه یافت و قرار بر این گذارده شد تا دکتر سه چهار هفته را به استراحت بپردازد و پس از آرامش جسمی و استقرار نسبی، دیدار مفصل‌تری برای عملی کردن طرح امام موسی صدر ــ حسینیه ارشاد در تبعید ــ صورت پذیرد.
نکته دیگری که در این دیدار قابل توجه بود، اشاره‌ای است که دکتر شریعتی به برخوردهای بعضی از روحانیون می‌کند و چه بسا بخل علمی سبب می‌شود از تکمیل نوشته‌ها و کتاب‌های وی سر باز زنند! و آقای صدر در جواب بیان کردند: »نگران نباشید. اینگونه مسائل همیشه بوده است. پیشگامان، پیشتازان و مصلحان نخبه و یگانه هر روزگاری همواره در معرض تقابل‌ها و تهاجم‌ها هستند.خوشبختانه تلاش‌های فرهنگی شما در ایران بی‌نتیجه نمانده و موجد حرکت سازنده‌ای در جوانان شده است.« همچنین آقای صدر اظهار امیدواری کردند که دوره هجرت چندان به طول نمی‌انجامد و هر چه زودتر به ایران باز‌می‌گردند. در پایان این دیدار دکتر شریعتی و آقای صدر به گرمی با هم خداحافظی کردند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۲ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۴ ق.ظ

دیدگاه


− 2 = هفت