آموزش زبان مادری یا به زبان مادری؟ مسئله این است
مجید تفرشی
گروه خانواده و سلامت: در روزهای پایانی سال گذشته در سطوح و عرصههای مختلف سیاسی، دانشگاهی روشنفکری و رسانهای، بحثهای مختلفی درباره مسئله آموزش زبان مادری بالا گرف. البته باید گفت که اینگونه مباحث، چه در ایران و چه در دیگر کشورها قدیمی و دارای سوابق طولانی است. به نظر نگارنده بسیاری از کسانی که اخیرا چه در تایید یا رد مسئله »زبان مادری« گفته و نوشتهاند، اولا، دو بحث »آموزش زبان مادری« و »آموزش به زبان مادری« را با یکدیگر درآمیخته و یکسان پنداشتهاند.
دوم اینکه این افراد ضمن اصرار به سیاسی تبلیغاتی و احساسی کردن فضای بحث، کمتر توجهی به دانش و تجربه دیگر ملل و اقوام در این مسیر کردهاند. ایران اولین و تنها کشوری نیست که فرهنگها، اقوام و زبانهای مختلفی را در داخل یک قلمرو مشترک و مقدس ملی و تاریخی گرد هم آورده است.
نگارنده سوای بیش از دو دهه زندگی در غربت و بزرگ کردن دو فرزند در محیطی که زبان رسمی و رایج آن فارسی نبوده، به مسئله آموزش زبان مادری و بحث اقلیتهای قومی و فرهنگی و زبانهای غیررسمی توجه کرده و به ضرورت ارزش علمی و ضرورت شخصی در آن بررسی و دقت نظر داشته است. در جهان امروز و به خصوص بر اساس تجربیات صد سال اخیر اهمیت آموزش زبان مادری بر کمتر کسی پوشیده است.
مکرر گفته شده که معمولا کودکانی که با بیش از یک زبان بزرگ میشوند، در مقایسه با دیگر کودکان، در آینده زندگی آموزشی و حرفهای خود بخت بیشتری برای موفقیت دارند. از سوی دیگر باز گذاشتن دست مهاجران و شهروندانی که زبان مادری آنان با زبان اصلی و رسمی کشور تفاوت دارد برای آموزش زبان مادری به نسل بعدی، تا حدی به همگرایی و رشد حس وفاداری به کشور کمک میکند.اگر به تجربه کشورهای غربی در این مورد توجه کنیم درمی یابیم که در کشورهایی مثل آمریکا، کانادا و بریتانیا به دلیل تشویق و آزاد گذاشتن والدین به آموزش زبان مادری به کودکان، مشکلات سیاسی و اجتماعی و امنیتی کمتری در ارتباط با نسل جوان مهاجر یا متکلم به دیگر زبانها، نسبت به برخی دیگر از کشورهای غربی که حساسیت و محدودیت نسبی برای این نوع آموزش دارند مشاهده میشود.
به یاد میآورم، وقتی کودکان من به سن مدرسه رفتن رسیدند، با احتیاط از معلم کلاس آمادگی آنان پرسیدم که آیا ضرورت دارد که برای بهبود زبان انگلیسی کودکان، در خانه نیز با آنها انگلیسی صحبت کنیم؟ آموزگار به تندی پاسخ منفی داد و تاکید کرد که در منزل با کودکان به زبان مادری صحبت شود، چون در هر شکل زبان اصلی و رسمی کشور از طریق آموزش مدرسه و رسانهها و در ارتباطات کودکان با هم یاد داده خواهد شد و انصاف نیست که زبان مادری را به کودکان نیاموزیم. تا اینجا مشکل چندانی وجود ندارد.
ولی مسئلهای که در اینجا معمولا مشکل آفرین میشود، بحث آموزش به زبان مادری است. شاید از این جهت نیز بریتانیا و آمریکا تا حد زیادی پیشگام ترویج و تبیین بحث آموزش به زبان مادری باشند.
تجربهای که در بسیاری زمینهها با مشکل مواجه شده و حتی در موارد زیادی، از جمله اخیرا در ولز، آموزش و پرورش را دچار بحران و دردسر اساسی کرده است. در دو دهه اخیر، در منطقه ولز تاکید جدی بر آموزش همه دروس در مدارس به زبان ولزی (ولش) وجود دارد. دولت مرکزی در لندن نیز ضمن تایید این سیاست، همه توان خود را برای ترویج این زبان در اختیار نهادها و دولت محلی گذاشته است.
با این همه اکنون در کشوری که پیشاهنگ آموزش به زبان مادری است، نتایج منفی از این سیاست گرفته شده و جامعه ناگزیر به بازنگری در این سیاست میاندیشد. در چند سال گذشته، عدم علاقه عمومی بیشتر کودکان و بسیاری از والدین به یاد دادن همه دروس به زبان ولزی بیش از پیش آشکار شده است.
کودکان ضمن احترام به زبان مادری و علاقه به یادگیری آن، علاقهای به جدا ماندن از جریان اصلی آموزشی و فرهنگی کشور نداشته و بسیاری از والدین نیز به این نتیجه رسیدهاند که عدم آموزش دروس مختلف به زبان اصلی و رسمی کشور موجب بروز موانع جدی در توفیقات علمی، اجتماعی و حرفهای کودکان آنها شده است.
انتشار اخیرا جدول موفقیتهای علمی و آموزشی کودکان اروپایی نشان داده که تقریبا در همه دروس، به خصوص سه درس پایه ادبیات ریاضی و علوم، کودکان ولزی در پایینترین رتبه کشورهای اروپایی و حتی در بسیاری از موارد پایینتر از همنسلان خود در کشورهای فقیر اروپای شرقی قرار دارند.
مسئولان آموزش و پرورش ولز اعلام کردهاند که فقدان معلم کارآمد دوزبانه در دروس مختلف عدم انگیزه والدین و کودکان به آموختن همه دروس به زبان غیررسمی و همچنین ترس از عدم همگرایی ملی، منطقهای و جهانی موجب بروز تردیدهای جدی در سیاست بریتانیا برای تداوم فراگیر کردن آموزش به زبان مادری شده است. این تجربه، در کنار دیگر تجربیات موجود در جهان، مثلا در کنیا و کشورهای مختلف اسکاندیناوی اروپای شمالی، نشانگر پیچیدگی و چندوجهی بودن آموزش به زبان مادری است.
همین تجربه در مدارس ایرانی در بریتانیا نیز وجود دارد. ضمن آنکه مدارس آموزش زبان فارسی در روزهای آخر هفته در بریتانیا با استقبال نسبتا مناسبی مواجه است، کمتر خانواده مقیم ایرانی (سوای دانشجویان و کارمندان اعزامی رسمی) رغبتی به ثبت نام فرزندان خود در مدارسی که همه دروس آن کشور را به فارسی آموزش میدهند نشان میدهند. چرا که بر اساس تجربه، این انتخاب، مستقیما در همگرایی کودکان در جامعه محل اقامت و توفیق آنان در آینده تاثیر منفی خواهد گذارد.
تردیدی نیست که افراد یا جریانهایی آگاهانه یا ناآگاهانه از مقابله با موضوع آموزش زبان مادری در جهت بی توجهی به حقوق بدیهی و ضروری مدنی اقوام سوءاستفاده میکنند. ولی تردیدی هم نباید داشت که سر و صدا در موضوع آموزش به زبان مادری نیز برای جمعی دیگر بهانهای برای طرح دعاوی تجزیهطلبانه و قوم گرایی افراطی و ایجاد خلل در وحدت ملی ایران است.
موضوعاتی چون آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری، مسایلی جدی، علمی و ملی بوده که دیگر کشورها سالهاست درباره آن تحقیق کرده و آن را تجربه کردهاند. بیاییم با این مسایل برخورد علمی و جدی کرده و با اهمیت دادن به آینده علمی و شغلی فرزندانمان، از تبدیل آنها به ابزار فوتبال سیاسی داخلی خودداری کنیم. من شخصا هیچ تردیدی در اهمیت آموزش و ترویج زبانهای دیگر نداشته و این موضوع را از مبانی فرهنگی قوام اجتماع و فرهنگ ایرانی میدانم. ولی ضمنا باید توجه داشت که زبان فارسی از ارکان مهم و بنیادین هویت و وحدت ملی ایران در داخل کشور، منطقه و جهان امروز است.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۶ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۵:۳۰ ق.ظ