فرهنگ وهویت وحیات شهری درادبیات داستانی

فرهنگ وهویت وحیات شهری درادبیات داستانی

رزرم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، نویسنده این نوشتار چندگاهی بود که در اندیشه به قلم سپردن نوشتاری پیرامون بازتاب، حضور و تأثیر حیات شهری و فرهنگ مبتنی بر آن و در مقابل تأثیرات این حضور و بازتاب بر آثار ادبی و مخاطبین آنها، به سر می¬برد. جمع بندی و هموارسازی اطلاعات و دادهای موجود و نیز نسبت¬ها و مصادیق و از دیگر و گستره بودن موضوع مورد اشاره کار را بسیار سخت کرده بود.
به ترتیب اگر خواسته باشم ابعاد و زوایای مشترک، مجاور و مغایر را در این موضوع طرح و واشکافی کنم، چند ضلعی پیچیده زیر حاصل خواهد شد:
ضلع اول موضوع جامعه شناسی ادبیات است که در کنه خود به دنبال نسبت¬ها و مصادیق مؤثر بر امر نوشتن و نیز خلاقیت نگارشی تأکید دارد. اینکه فضا و محیط پیرامون مؤلف و عصری وی در آن حیات داشته با همه شرایط و مشخصات و نیز حتی طبقه اجتماعیی که مؤلف بدان تعلق داشته و یا دارد چه تأثیر خرد و یا کلان برشیوه اندیشه کلامی او و فرم یافتن امر نوشتن و مسیر یافتن اندیشه و شعور نوشتن و خلق کردن در وجود، داشته است؟ اینکه کسانی چون بالزاک یا سروانتس در فرانسه و اسپانیا، و یا صادق هدایت و نیز صادق چوبک و …. در ایران، بر خلاف تعلق خود به طبقه¬ای مشخص و حیات در عصری مشخص، هم طبقه خود و هم عصر خود ر ا زیر و زبر می¬کنند و به چالش نقد می¬کشانند؟!
به همین نسبت مسئله تأثیرگذاری و گفتمان موازی وحتی مقابل با مخاطب یا مخاطبین از هر گروه و طبقه اجتماعی و نیز به چالش کشیدن ذهن عام و نقد کشیدن ذهن خاص!
ضلع دوم در عمق کلاسیک خود بر بومی نگاری ادبیات و به اصطلاح ادبیات بومی تأکید دارد. اگر به شکل مشخص مؤلفی، چه در تأیید و چه در رد شرایط عینی و پیرامونی فضای حیات خود دست به خلق اثری بزند، مشخصات ظاهری و تأکید کننده بر فضای ملموس اجتماعی در اثر او، بومی خواهد بود! در شکل کلاسیک آن فقط طرح بومیت و نشانه¬شناسی آن از جغرافیا تا فولکلور، از تاریخ تا نوع زندگی معاصر و از تعاملات کلان تا ارتباط خرد شخصی و خصوصی مد نظر خواهد بود. از این نظر بسیاری از آثار ادبیات فارسی جدا از لایه¬های پنهان در سطوح مختلف متن آثار درگیر چنین فرایندی هستند: رمان شوهرآهوخانم از علی محمد افغانی، داش آکل، تحت الحنکی و بسیاری از آثار کوتاه صادق هدایت، سنگ صبور صادق چوبک، اغلب آثار داستانی آل احمد و …..
ضلع سوم بیشتر دراندیشه بازنمایی تاریخی و اجتماعی فضای حیات مؤلف و یا مؤلفین در اعصار و زمان های مختلف، است. تاریخ¬شناسی اجتماعی یا در اصطلاح کلاسیک آن تاریخ ادبیات داستانی که بیشتر بر اساس جغرافیایی اجتماعی عمل می¬کند تا زندگی اشخاص! ا این نظر می¬توان به صد سال داستان¬نویسی در ایران اثر حسن عابدینی و نیز به تاریخ رمان و رمان¬نویسان اثر ویل دورانت اشاره کرد. مثال بارزتر سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی فراغ از هر گونه توضیح در چند و چون اصالت تاریخی و نیز نثر و زبان آن!
ضلع چهارم بوطیقا یا طیف کامل انتقادادبی است که در مسیر خود از ساختار شناسی اثر داستانی ( فرم +محتوا) و سپس زبان¬شناسی اثر بر اساس نثر و زبان معیار و نیز نشانه¬شناسی آن گذر کرده و با رسیدن به مبحث ساختارزدایی و یا ساختارشکنی که هویت مستقل هر اثر ادبی را نسبت به دیگرآثار و نوگرایی غیرصرف آن و نیز خلاقیت بر اساس نفی هر گونه ساختار محصور و کلاسیک و خلق ساختاری جدید از برای آثار جدید، تکمیل شده و در نهایت به شرایط¬¬شناسی ، موقعیت شناسی و امکان¬شناسی اثر و در اصطلاح عبور از هستی¬شناسی به شناخت¬شناسی اثر پرداخته و گفتمانی بسیط در توضیح اثر ادبی در معنای هرمونوتیکی آن ایجاد کرده است.
بوطیقا در پی شناخت چند و چون تأثیر و تأثرات زمانی و مکانی ابژکتیو اثر از شکل شاکلهِ اثریِ اثر است. دراینجا اثر به مثابه سوژه است و که بوطیقا به دنبال چرایی انتخاب و طرح آن براساس موقعیت زمانی و مکانی خلق آن است. یعنی زمان صفر اثر یا آن و لحظه اثر که شاید عینیتی به اندازه یک عصر داشته باشد!
در اینجا وضعیت محل زیست مؤلف، شرایط انسانی و امکانات و توانایی ادبی زبانی و نیز ساحت زبانی که مؤلف به عنوان رسانه اول جهت تکلم اندیشه اختیار می¬کند، مطرح است! مثلاً غلامحسین ساعدی یا رضا براهنی در آثاری چون عزاداران بیل، چوب به دست¬های ورزیل، دیکته و زوایه و یا رازهای سرزمین من و ….
ضلع پنجم زبان و ادبیات مادری مؤلف است! خلاقیت مؤلف در زبان مادری یا زبانی غیر از زبان مادری! به اختیار یا به اجبار! فرهنگ مستتر در تعاملات زبانی و ادبی محل زیست فرهنگی مؤلف که تمام ارکان حیاتی آن نظیر معماری، شهرسازی، اقتصاد، سیاست، فرهنگ مردمی، زندگی و حیات شهری، فکر معاصر، هنر و خلاقیت هنری، انتشار و نشر داده¬های مختلف در قالب کتاب یا مطبوعات، تاریخ دیرین و معاصر و ….. همه و همه بازتولیدی بیرونی فرهنگ مبتنی بر زبان مادری و عمومی در یک منطقه یا شهر است که در کنه و بطن این زبان مستتر هستند.
این پنج ضلع کلیتی از کل ماجرای مطرح شده پیرامون عنوان نوشتار حاضر هستند. برای مصداقیت یافتن موضوع بحث به مثالی روشن و دسترس اشاره می¬کنم:(روشن از این جهت که نویسنده این نوشتاردر متن آن مشغول فعالیت بوده و در تلاش است که فرایند سالمی را از جهت حرفه¬ای و تخصصی در حوزه ادبیات داستانی ایجاد کند و نیز دسترس به این دلیل که کلانشهرارومیه و استان آذربایجان¬غربی محمل برگزاری آن بوده و هست) جشنواره جایزه ادبی ارومیه حول محور ادبیات داستانی!
در دومین دور از این جشنواره که در حال حاضر در حال برگزاری است و ۳۰ تیرماه جاری شاهد اختتامیه آن خواهیم بود، آثاری به دبیرخانه این جشنواره ارسال و ارائه شد که از جهت کیفیت و فضای داخلی و نیز ساختار درونی، فضا ومحل وقوع ماجراهای داستان¬ی دارای تنوع بی¬شماری بودند. ارومیه و موضوع دریاچه آن و حتی فلامینگو پرنده نمادین این شهر شاید ملموس¬ترین نمونه¬ها بودند. اما بودند آثاری که از جهت بوم¬شناسی در جهانی عاری از آثار پیرامون ما سیر می¬کردند. یعنی تخیل صرف و یا بی¬وطنی و بی¬جایی صرف!
غرض از طرح عنوان مربوط این نوشتار توجه دادن به این محور ضروری بود که اگر مؤلف و یا مؤلفان نتوانند خود و جهان بومی (جامعه انسانی) و فرهنگ بومی ( فرهنگ مبتنی بر جامعه انسانی) پیرامون خود را در جهان آثارشان مطرح نکنند، نمای واقعی از صورت حاضر این جهان پیرامون و فرهنگ آن به تدریج محو و جای ان را بی¬جایی و بی¬وزنی صرف خواهد گرفت چرا معروف است این گفته که ویژگی اصلی عصر معاصر ماست: بومی بیندیش و جهانی عمل کن!

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۸ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۱۵ ق.ظ

دیدگاه


شش + 7 =