سران فرقه دموکرات آلت دست شوروی
قسمت دوم
جهانشاهلو
گروه تاریخ:آقای جعفر کاویان وزیر جنگ:این شخص که در گذشته به نام مشتی (مشهدی) خوانده میشد، از کمونیستهای قدیمی بود. گروهی از کمونیستها میگفتند که او پس از یک بار دستگیری، به خدمت ادارة سیاسی درآمد و هنگامی که آقایان سرهنگ عبدالله سیف و محمد شریف نوایی رییس شهربانی و ادارة سیاسی آذربایجان بودند، از او در شناخت کمونیستها و روش کار آنان بهرهبرداری میکردند. اما خود او مدعی بود که رییس شهربانی و ادارة سیاسی را دست انداخته بود. چگونه میتوان باور کرد که مشدی کاویان مردی بیسواد با آن بضاعت مزجاه از آگاهی سیاسی، دو تن افسر عالیرتبة شهربانی را که از بهترین پلیسهای ایران و تحصیل کرده و آزموده بودند، بفریبد.او پیش از اینکه فرقة دمکرات آذربایجان حکومت را به دست گیرد، در صنف نانوایان کارگر بود و در آستانة ۲۱ آذرماه [۱۳۲۴]، ژنرال آتاکیشیاوف وزیر سازمان امنیت جمهوری آذربایجان شوروی، در تدارک قیام تبریز برای تقسیم جنگافزار میان اعضای فرقه، از او بهرهبرداری کرد و به پاداش همین خدمت، پس از ۲۱ آذر ماه و تشکیل دولت فرقه، او را بهعنوان وزیر جنگ به پیشهوری تحمیل کرد (به گفتة خود پیشهوری).
او مردی بیسواد و نادان و فریبکار بود و پس از سرکار آمدن، برای خود دستگاهی چید. در کوچههایی که از چند سو به خانة او میرسید، تفنگداران ویژه همواره پاس میدادند. در سردر ورودی خانة او، سه خودکار سنگین کار گذارده بودند، کوته سخن بیا و برویی داشت.خود او به گفت که من آدمی دست و دلباز هستم و سفرة من همیشه گسترده است. روزی یک گونی برنج در خانة من پلو پخته میشود و همة دوستان من، هر روز نهار را با من میخورند و… .او از کیسة وزارتخانه، به یاران خود حاتمبخشی میکرد. در جیبش همواره مقداری فشنگ تپانچه داشت و هر کس از او تپانچه تقاضا میکرد، یک مشت فشنگ به او میداد و میگفت: حالا این را داشته باش تا تپانچه هم بعد دریافت کنی. او سر دستة مصادرهکنندگان بود و در آن یکسال، خیلی مال اندوخت، به جوری که هنوز فرزندانش در باکو از آن برخوردارند.او بزرگترین پول نقدی را که به دست آورد، از فروش جنگافزارهای فرقه بود. او گروهی همداست داشت که بیشتر از مهاجرین بودند و همة آنان را پس از اینکه وزارت جنگ منحل شد و او به ریاست شهربانی منصوب گردید، با خود به آنجا برد.فروش جنگافزار، کار پیگیر آنان بود و قیمت هر یک تفنگ و تپانچه و خوکار دستی و سبک مقطوع بود. گرچه جسته و گریخته آگاهی میرسید که او جنگافزار میفروشد؛ اما هنگامی آشکار شد که او پیرمردی را که در ارتش کارمند جزء بود، از کار برکنار و زندانی کرد. خانوادة این مرد، شبانه نزد من آمدند و وضع خودشان را بازگو کردند. من سبب بازداشت او را پرسیدم. گفتند: چون او از فروش جنگافزار آگاهی دارد، آقای جنرال کاویان میخواهد او را سر به نیست کند. آقای محمد بیریا وزیر فرهنگ:آقای بیریا پیش از اینکه حزب توده در آذربایجان تشکیل شود و پس از آن تا پیدایش فرقة دمکرات، تضعیفهای ساختة خود را در باغ ملی تبریز میخواند و تنبک میزد و مسئول بخشی از گردونهها و چرخ و فلکها بود. پس از تشکیل حزب توده، عضو حزب شد و به اتحادیة کارگران نیز راه یافت و در تبریز، با عمال باقراوف که همراه ارتش سرخ برای انجام نقشة ویژة تجزیة آذربایجان آمده بودنإ، در خانة فرهنگ شوروی آشنا شد. آقای میرزا ابراهیماوف که به ظاهر پوشاک افسری و درجة سرگردی ارتش سرخ داشت و دربهدر، پس کسانی بود که بتوانند بر علیه زبان فارسی تبلیغ کنند و به ترویج ترکی آذری بپردازند، با آقای بیریا آشنا شد.در نخستین دیدار، محمد بیریا را که شخصی دیده و به سبب کمسوادی و نادانی لگام گسیخته بود، پسندید. از آن پس عمال روس، او را در اتحادیة کارگران حزب توده، سخت تقویت کردند تا جایی که اتحادیة کارگران تبریز را قبضه کرد و از آن، یک سازمانی تمام عیار روسی ساخت. چنانکه در پیش یادآور شدم، همة در و دیوار اتحادیة کارگران تبریز، مزین به عکسهای استالین و باقراوف و دیگر رهبران حزب بلشویک بود. کارگران عضو اتحادیه میبایستی همه کمربند خو را با قلاب داس و چکش سرخ، آراسته میکردند.
آقای محمد بیریا، به زور میرزا ابراهیم اوف و دستور ژنرال آتاکیشیاوف، نمایندگان حزب توده آقایان علی امیر خیزی و خلیل ملکی و دکتر حسین جودت را از آذربایجان تبعید کرد.بیریا، از زمرة چندتن انگشت شمار بود که در میان مردم علناً زبان فارسی را بیگانه میخواند و چنین وانمود میکرد که زبان اصلی مردم آذربایجان حتی از زمانهای بسیار دور، ترکی بوده است و گویا در نتیجة سلطة فارسها، مردم بیچارة آذربایجان، ناچار به فارسی میخوانند و مینویسند و هر روز هم اباطیلی به نام شعر به ترکی میسرود که تنها قافیه داشت و بس.چون دولت فرقه تشکیل شد، میرزا ابراهیماوف او را به وزارت فرهنگ گماشت و گویی دیگر عامیتر از او در آذربایجان یافت نمیشد. از سوی دیگر چون او را دستگاه روس کاندیدای نخستوزیری فرقه کرده بود، به پیشهوری بهعنوان معاون دولت تحمیل کردند.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۶:۰۹ ق.ظ