فضای سیاسی ایران، فاقد استخوان بندی و اسکلت است

فضای سیاسی ایران، فاقد استخوان بندی و اسکلت است

آزاده رحیمی
گروه سیاسی: حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران وجود اختلاف نظر در جریان سیاسی اصلاح‌طلب را نفی نمی‌کند اما در عین حال بر این باور است که در انتخابات آینده باید موازنه سیاسی بین جریانات سیاسی برقرار شود.
»در حال حاضر جبهه اصلاح‌طلبان ایران با مشکل خاصی مواجه نیست اما مشکلی که ممکن است جدی شود این است که شخصیت‌هایی که مورد توجه اصلاح طلبان هستند نتوانند از شورای نگهبان عبور کنند که آن ممکن است ما را با یک چالش مواجه کند.« این جمله را حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران می گوید.
او از ترسی رونمایی می کند که حتی جدی تر از سال ۹۲ است. او تلویحا به جریان بی ریشه سیاسی اشاره می کند که می تواند خطری جدی برای نظام باشند. او مجلس فعلی را مجلسی تشکیلاتی و ساختارمند نمی داند و هشدار می‌دهد که این روندی که اکنون در مجلس یازدهم در حال طی شدن است نباید به دولت احتمالی آینده سرایت کند چراکه کشور را با خطر مواجه می‌کند.این چهره سیاسی تاکید دارد راه حل این است که رهبری مداخله کنند. مرعشی البته گریزی هم به سازوکار جدید شکل گرفته در جریان اصلاحات زد و تاکید کرد که خاتمی از این سازوکار حمایت می کند، عارف دعوت نشده و احتمال ریاست بهزاد نبوی بالاست.مشروح گفت و گو با حسین مرعشی، را بخوانید.
***************
*آقای مرعشی! در مدت زمان ۵ ماه تا انتخابات ریاست جمهوری، تحلیل تان از فضای سیاسی و آرایش جریانات سیاسی را بفرمایید.
رصد فضای سیاسی امروز ایران دارای یک سری نشانه‌هایی است که باید به آن توجه کنیم شاید نوعی آشفتگی یا یک نوع نابسامانی در عرصه سیاسی ایران کاملا مشهود است از این رو همه کسانی که دلسوز ایران، آینده مملکت و جمهوری اسلامی هستند باید حتما نسبت به این علامت‌هایی که در فضای سیاسی ایران ظاهر شده، نگران باشند. بنده اگر بخواهم اشاره‌ای به این موضوع داشته باشیم و به بیانی برداشت خود را از مشکلات جاری در فضای سیاسی ایران مطرح کنم، ابتدا باید به چند نکته اشاره کنم؛ یکی از مهمترین خصوصیات فضای سیاسی ایران به ویژه پس از شکل گیری مجلس یازدهم، این است که ظاهرا قرار است کشور را منهای تجربیات ۴۰ ساله اداره کنیم و قرار است دوباره از نو همه چیز را تجربه کنیم. از این رو درحال حاضر نه تجربه وسیع و تاریخی اصلاح‌طلبان و نه حتی تجربه و ذخیره تجربیِ جناح اصولگرا در خدمت کشور است.بنابراین به نظر می‌رسد کشور قرار است که بدون استفاده از همه تجربیات و ذخایر تجربی۴۰ ساله سامان پیدا کرده و مدیریت شود.
نمونه بارز این وضعیت را می‌توانیم در مجلس مشاهده کنیم؛ بنابراین اولین موضوع این است که در کشور تجربیات، کنار گذاشته شده است، دومین خصوصیتی که الان در فضای سیاسی ایران است این است که فضای سیاسی ایران، فاقد استخوان بندی و اسکلت است. بنده همواره کشور را به بدن یک انسان تشبیه می‌کنم، بدین گونه که بدن انسان، مجموعه‌ای از یک اسکلت و یک استخوان‌بندی است و اعضا جوارح، معده، کلیه، چشم، مغز و .. دارد. مغز بدون جمجمه متلاشی می‌شود. ماهیچه ها، تمام اعضا و جوارح بدون استخوان بندی، روی هم می‌ریزند. اگر تصور شود که می‌توان فضای سیاسی کشور را بدون تشکیلات‌ها، تشکل‌های سیاسی، احزاب و جناح‌های سیاسی اداره کرد، مشابه این است که بگوییم بدن انسان می‌تواند بدون داشتن ستون فقرات و بدون داشتن استخوان بندی، سرپا بماند. در واقع همه چیز یک انسان موزون، به اندازه است و همه چیزش در جای خود قرار دارند اگر شما استخوان ها را بکشید و بیرون بریزید، ده کیلو گوشت و جوارح روی هم می‌ریزند که هیچ کارایی ندارند و حتی نمی‌توانند تکان بخورند یا خودشان را اداره کنند.در حال حاضر به نظر می‌رسد کشور ما در حال حرکت به سمتی است که می‌خواهد بدون داشتن اسکلت و بدون استخوان بندی سامان پیدا کند و این غیرممکن است.
*با توضیحاتی که اشاره کردید وضعیت مجلس یازدهم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
مجلس فعلی هم از تجربه سیاسی اصولگرایی و هم از تجربه اصلاح‌طلبی بی بهره است یعنی ببینید آقای علی لاریجانی بعد از ۱۲ سال که رئیس مجلس بود الان کجاست؟ یک گوشه نشسته است. آقای باهنر بعد از اینکه ۲۸ سال در مجلس بود کجاست؟ یک گوشه نشسته است، آقای یحیوی کجاست؟ او هم نیست. بنابرین تمام کسانی که در جناح اصولگرایی هم دارای تجربه پارلمانی بودند در مجلس نیستند.
*مدیریت آقای قالیباف هم می تواند در این رویه مجلس تاثیرگذار باشد؟
در واقع نکته مهمتر اینجاست که رئیس مجلس آنقدر فاقد تجربه بوده که نتوانسته تحلیل کند و تصمیم بگیرد. اگر آقای لاریجانی بود حتما کار درست را می کرد و آن را به کمیسیون برای تجدید نظر بازمی‌گرداند اما قالیباف می گوید دولت باید لایحه جدید دهد. گذشته از اینها فرض بر اینکه دولت لایحه جدید می‌دهد حال باید دوباره از اول تمام مراحل تشکیل کمیسیون تلفیق و رسیدگی در کمیسیون‌های تخصصی طی شود و مجددا دو ماه روی آن کار شود تا به نقطه‌ای برسند که هفته قبل بودنداین در حالی است که۲ ماه زمان ندارند.بنابراین این اقدامات، نتیجه این است که کمیسیون تلفیق تمام تجربه قانون گذاری و تجربه رسیدگی و بررسی بودجه را کنارگذاشته و حتی حاجی بابایی هم مورد اعتماد آقایان نبوده و او را کنار گذاشتند.
*پیش از لایحه بودجه، در مورد اصلاح قانون انتخابات نیز انتقادات بسیاری به این مجلس وارد شد، ارزیابی شما در این باره چیست؟
در قانون انتخابات ریاست جمهوری نیز سه الی چهار ماه وقت مجلس را گرفتند تا در این قانون ضوابطی را برای رئیس جمهور تعیین کنند به تعبیری آنقدر این قانون را شور کردند که شورای نگهبان به آن نگاه نکرد و اعلام کرد که با قانون مغایر است و تمام! چقدر آقای قالیباف در رسیدگی به این قانون علیه خودش تبلیغات درست کرد؟ این تبلیغات به جایی رسید که بسیاری از دوستان گفتند فقط کافی بود که بنویسند اول فامیلش باید قاف باشد یا در مسئله نظامی‌ها، مگر ثبت نام نظامی ها تاکنون ممنوع بوده است؟ مگر آقای قالیباف ۳ دوره کاندیدای ریاست جمهوری نبوده است؟ مگر آقای محسن رضایی ۴ دوره نبودند؟ مگر آقای شمخانی ۱ دوره شرکت نکرده است؟ ممنوعیت و مشکلی برای کسانی که سابقه کار نظامی داشتند، نبوده که ثبت نام کنند. پس چرا دوباره آمدند قانون گذاشتند که نظامی‌ها می‌توانند، حال سوال این است که مگر قبلا نمی توانستند؟
در واقع، مجلس یازدهمی‌ها تمام کشور را متشنج کردند و فضای سیاسی را علیه خودشان شوراندند اما در نهایت شورای نگهبان یک جمله گفت و آن را رد کرد و همه‌اش را مغایر با قانون تلقی کردند. همه اینها خسارت است، از نظر من در مدت زمان کمتر از یک سال، آقای قالیباف، تمام سرمایه سیاسی و اجتماعی‌اش را از دست داد و او حتی برای ریاست آینده مجلس هم باید نسبت به رأی خودش تردید داشته باشد چراکه کاملا مجلس و خودش را سوزاند چون اولا تجربه هیچ یک از دو جناح در خدمت مجلس یازدهم نبود، دوم اینکه، سازمان سیاسی وجود نداشت یعنی ۲۹۰ نفر را به مجلس فرستادند ولی اینها سازمان سیاسی ندارند، افراد متشخص و تشکیلاتی در بین آنها وجود ندارد. اصلا نمی‌دانید در مجلس باید با چه کسی کار کرد حتی خود رئیس مجلس هم نمی‎داند باید با چه کسی کار کند. در واقع مجلس تبدیل به یک مسئول بالا دست می‌شود و یک توده! یعنی یک سر وجود دارد اما اسکلتی وجود ندارد پس تمام گوشت بدن روی زمین می‌ریزد.
*آیا تضمینی وجود دارد که هم طیفان اصولگرای مجلس یازدهم برای قوه مجریه، این وضعیت را تکرار نکنند؟
نکته همینجاست، در واقع اگر خدایی نکرده همین اتفاق بخواهد برای قوه مجریه و مدیریت کشور رخ دهد و فردا ما با یک رئیس جمهور و دولتی مواجه شویم که به نوعی ادامه مجلس یازدهم باشد به بیانی دیگر دولتی بخواهد روی کار آید که مجددا، نه تنها تجربه ۴۰ ساله کشور را کنار بگذارد بلکه سازمان‌های سیاسی و استخوان بندی هم نداشته باشد و در نتیجه مشخص نباشد که کدام دولت برای چه جناحی است و این اتفاق به دولت آینده سرایت کند، آنچنان بحرانی برای کشور به وجود می‌آید که نمی‌توان جمع کرد. بنابراین نباید تصور کرد قرار است رهبری تمام کسری ها و کاستی‌های مجلس و دولت احتمالی آینده را تامین کنند.
*چیزی که از حرف های شما برداشت می_کنم این است که شما به نوعی احساس خطر می کنید، یک این احساس خطر را نیز اصلاح طلبان در سال ۹۲ کردند که یک اجماعی هم بینشان با طیف اعتدالی ایجاد شد، اگر بخواهیم مقایسه‌ای داشته باشیم می‌توانید بگویید آیا در فضای سیاسی کشور شرایطی تقریبا مشابه ۹۲ ایجاد شده است یا …؟ می شود گفت آن دوره ترس از تندروها بود و الان ترس از بی‌ریشه‌های سیاسی؟
هم می‌توان این بحث را مطرح کرد و هم می‌توان گفت حتی وضعیت فعلی از ۹۲ بدتر است. مشکلی که در ۹۲ ما با آن مواجه نبودیم این بود که سرمایه‌ای داشتیم و آن سرمایه، اعتمادی بود که مردم به شخصیتی مثل مرحوم آقای هاشمی و یا به طور عام به جناح اصلاح‎طلب داشتند. کمی به گذشته بازمی‌گردم تا به این سوال، به درستی پاسخ دهم. اصولگرایان به دلایل مختلفی که در جای خودش قابل بحث و بررسی است، تقریبا ۳ دهه است که قادر نیستند اکثریت مردم را با خودشان همراه کنند یعنی سخنانشان، نوع گفتار و ادبیات سیاسی‌شان به گونه‌ای نبوده که بتواند اکثریت مردم را تحت تاثیر قرار دهد.
در مقابل اصلاح‌طلبان هم چند سال است که دچار این وضعیت شده‌اند، اصلاح‌طلبان از ۷۶ تا ۹۶ می‌توانستند مردم را بسیج کنند، در ۹۲ ما می‌توانستیم مردم را بسیج کنیم و این کار را کردیم، در ۹۴ می‌توانستیم این کار را کنیم و کردیم و انتخابات مجلس را بُردیم و توانستیم شوراها را تحت تاثیر قرار دهیم. در ۹۶ هم توانستیم این کار را انجام دهیم هم خبرگان و هم ریاست جمهوری را توانستیم تحت تاثیر قرار دهیم. اصلاح طلبان از ۹۶ به این سو دچار همان مشکلی شدند که اصولگرایان از قبل دچار آن بودند یعنی اصلاح‌طلبان هم الان قادر نیستند مردم را بسیج کنند و این خطر است. ببینید چیزی که به عنوان خطر تلقی می‌شود این است که نه اصلاح‌طلبان و نه اصولگرایان دیگر قادر نیستند مردم را سمت خود جذب کنند. در واقع در حال حاضر، فضای سیاسی ایران فاقد عنصر استخوان بندی است.
*یعنی بی‌اعتمادی مردم خطرناک است؟
حتی فراتر از بی‌اعتمادی مردم است، خطر کاملا در کمین کشور و ایران است و هر کسی که دلش برای ایران می سوزد باید در تغییر این فضا نقش آفرینی کند.
* احساس می‌کنم شما نمی‌خواهید مسائلی را به صراحت مطرح کنید، مشخصا می فرمایید خطر اصلی چیست؟
بنده صریح می‎ گویم، خطر این است که در نبود جریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی، جریان جدیدی آمده است که در حال سوزاندن سرمایه کشور است. آقای ناطق نوری کجا است؟ آقای باهنر کجا است؟ علی لاریجانی کجا است؟ نیستند! به بیانی دیگر جریان جدیدی آمده و مدعی انقلابی گری است و یک نفر را به عنوان رئیس مجلس مطرح کرده و کمتر از یک سال، تمام سرمایه را سوزانده است. در واقع اصلاح‌طلبان دو مشکل دارند؛ یک مشکلشان این است که همچنان در نظام نگاهی که به آنها می‌شود، نگاهی نیست که نشان دهد نظام به آنها اعتماد دارد و دیگر اینکه مردم را هم نمی‌توانند بسیج کنند.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از خبر آنلاین، پس چه کسی می‌خواهد الان فضای سیاسی کشور را شکل دهد؟ در انتخابات گذشته ۴۰ میلیون نفر حداقل شرکت کننده داشتید، ۲۴ میلیون رأی آقای رئیس جمهور، به دست آورده و ۱۶ میلیون رأی هم رقیب او به دست آورده است که آراء قابل توجهی بوده است. اگر انتخابات پیش رو به سمت مشارکت ۲۰ تا ۲۴ میلیون نفر برود، یک رئیس جمهور با ۱۳ یا ۱۴ میلیون نفر می‌خواهد شروع به کار کند، با کدام پشتوانه مردمی؟ چگونه می‌تواند مسائل کشور را حل کند.
.Arazazarbaijan.siyasi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۵ ق.ظ

دیدگاه


× شش = 42