تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است

تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است

گروه تحلیل: دو انسان بالغ و برخوردار از عقل و آزادی را تصور کنید. هر کدام دارای نظام فکری مبتنی بر اعتقاداتی است که اعمال او را راهبری و منافعش را صیانت می‌کند و برای خطرات راه چاره می‌نماید.
حال اگر یکی از آن‌ها چشم به منافع شخص دوم دوخته باشد، کدام راه برای تصاحب منافع او ساده‌تر و کارآمدتر است؟ آیا توسل به زور و برخورد فیزیکی در مقابل یک انسان آزاد و قوی راه مناسبی به نظر می‌رسد؟ بی‌گمان خیر. چراکه احتمال پیروزی و رسیدن به هدف، از شکست و صدمه‌دیدن شخص سارق اگر کم‌تر نباشد بیش‌تر نیست.
اما اگر سارق به وسیله‌ای بتواند شخص دوم را مطیع خود کند، به طوری که به خودی خود تسلیم شود، در این حال نه تنها منافع آن شخص بلکه وجود او نیز تحت اختیار سارق قرار گرفته است. در حقیقت سارق هم عقل شخص را دزدیده است هم مال او را!
سیستم »تحمیق و استعلا« ابزار پست و رذلی است که در این موقعیت مورد استفاده قرار می‌گیرد. سارق برای رسیدن به این مقصود، ابتدا با یکی از روش‌های تحمیق(نادان‌کردن- نادان شمردن)، سیستم محکم تعقل و اعتقادات صحیح شخص هدف را تضعیف و تخریب کرده، از لحاظ عقلی خلع سلاحش می‌گرداند. با تخریب و تضعیف سیستم اعتقادی و فکری، تصور شخص هدف نسبت به داشته‌ها و نداشته‌های خویش تغییر می‌یابد؛ چرا که دیگر واقعیت را به درستی درک نمی‌کند. اعتماد به نفس درونی در مقابل نیروی مخرّب بیرونی کاهش می‌یابد.
در این‌جاست که سارق با یکی از روش‌های استعلا(برتری‌طلبی) خود را غالب و چیره نشان می‌دهد. در نتیجه شخص هدف که در درون از هویت تهی یا ضعیف شده است، در مقابل هرآن‌چه در بیرون از خویش برتر ببیند کرنش خواهد کرد. سارق که خود را برتر نمایش می‌دهد، در چشم شخص هدف بزرگ جلوه می‌کند و در نهایت به مقصود می‌رسد؛ چراکه هدف مطیع شده، خود را در اختیار فرد سارق قرار می‌دهد.
البته این دام چنان قوی نیست که در مورد تمام افراد موفق جلوه کند؛ چرا که تحقق مرحله اول سیستم ساده نیست. تنها کسانی گرفتار این دام می‌شوند که اعتقادات و فرهنگی سست داشته باشند و این جز در دوری از راه خدا نخواهد بود.
دزدی عقول شیوه سلطه‌گر:روش‌های گوناگونی برای تحمیق و استعلا استفاده می‌شود. در این نوشتار به دو روش اشاره می‌شود. دو روش اول در استعلا و تحمیق »مغالطه فرعونی برای جازدن ارزش‌های پست به عنوان ارزش‌های حقیقی« و »تحقیر، پوچ‌انگاری فرهنگی و نمایش ناکارآمدی آن در شخص هدف« است.
به نظر می‌رسد این روش را بتوان در قرآن کریم مورد دقت قرار داد. پس از دعوت فرعون به خداپرستی توسط حضرت موسی(علیه‌السلام) و در نتیجه نافرمانی آنان، بلاهای بزرگی بر مردم مصر نازل شد. در این قسمت از داستان خداوند در سوره مبارکه زخرف به نکته‌ای اشاره می‌کند که آن را از تفسیر نمونه دنبال می‌کنیم:
منطق موسى(علیه‌السلام) از یک‌سو، معجزات گوناگونش از سویى دیگر، و بلاهایى که بر سر مردم مصر فرود آمد و به برکت دعاى آن حضرت برطرف شد از سوى سوم تاثیر عمیقى در محیط نهاد، افکار توده هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت و تمام نظام مذهبى و اجتماعى آنان را زیر سؤال برد.این‌جا بود که فرعون با سفسطه بازى و مغلطه کارى مى خواست جلوی نفوذ حضرت را در افکار مردم مصر بگیرد، دست به دامن ارزش‌هاى پست حاکم بر آن محیط مى_زند، و خود را با توسل به این ارزش‌ها با موسى مقایسه مى کند تا برترى خویش را به ثبوت رساند، چنان‌که قرآن در آیات مورد بحث مى گوید:
» فرعون در میان قوم خود ندا داد که اى قوم من! آیا حکومت سرزمین پهناور مصر از آن من نیست؟ و این نهرهاى عظیم تحت فرمان من قرار ندارد؟ و از قصر و مزارع و باغ‌هاى من نمى_گذرد؟ آیا نمى بینید؟«
ولى موسى چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک لباس پشمینه! آیا شخصیت برتر از آن او است یا از آن من؟ آیا او سخن حق مى گوید یا من مى_گویم؟ و به این ترتیب فرعون ارزش‌هاى قلابى را به چشم مردم مصر کشید، و همانند بت پرستان عصر جاهلیت در برابر پیغمبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) مال و مقام را ارزش‌هاى واقعى انسانى گرفت. جالب این‌که خداوند آیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان مى دهد » آن‌ها گروهى فاسق بودند«.
اشاره به این‌که این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل نبودند تسلیم چنین تبلیغاتی‌ نمى شدند و اسباب گمراهى خود را به دست خویش فراهم نمى_ساختند. سلطه و فساد از طرف حاکم یا مردم:در مثال فرعون، تحمیق مردم به وسیله حاکم و رأس هِرم جامعه صورت می‌گیرد.
یعنی روندی از بالا به پایین دارد و به دلیل فاسد‌بودن حاکم، مردم تحت تاثیر قرار گرفته فاسد و مطیع می‌شوند. سیاست‌های غربی در زیر سلطه نگه داشتن جوامع خودشان به خوبی می‌تواند مصداق جریان تحمیق فرعونی را به تصویر کشد. دولت هایی که با »ترویج مادی‌گرایی بی‌حد، بی‌بندوباری اخلاقی و خشونت« سعی دارند مردم کشورهای خود را در بی‌خبری نگه داشته و از قیام آنان علیه ظلم گسترده حاکمان جلوگیری کنند. اما گاهی این روند از پایین به سمت بالاست. یعنی زمانی هم که حاکم صالح و مردم فاسد باشند ممکن است این حالت پدیدار شود. پذیرش فرهنگ بیگانه نتیجه نه به فرهنگ خودی:گفته شد که مرحله اول در سیستم تحمیق، تخریب فرهنگ و هویت شخص یا جامعه هدف است. تهاجم فرهنگی که از سوی کشورهای غربی بخصوص آمریکا طی چند دهه گذشته نسبت به کشورهای هدف به‌ویژه اسلامی- اجرا می‌شود را می‌توان در راستای همین سیستم دانست. هر جا که منافعی مادی به چشم می‌خورد مورد طمع آنان قرار گرفت و برای رسیدن به آن منافع به تحمیق مردم و تغییر فرهنگ آنان روی آوردند. و هر کشور و ملتی که در این دام گرفتار شد شکست خورد و متضرر شد. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است.
فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده فرهنگ‌هاست. هرجا غربی‌ها وارد شدند فرهنگ‌های بومی را نابود کردند، بنیان‌های اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آن جایی که توانستند، تاریخ ملت‌ها را تغییر دادند، زبان آن‌ها را تغییر دادند، خط آن‌ها را تغییر دادند. و این تخریب هویت که با روش‌های مختلف صورت می‌گیرد در حالی است که فرهنگ جایگزین به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست.
تهاجم فرهنگ است یا تبادل: ممکن است چشم بستن به روی واقعیت‌های جامعه، شبهه »توهم توطئه« را به ذهن متبادر سازد. اشکال‌تراشی نسبت به این‌که غرب برای ما فرهنگی غنی و متمدن پیشنهاد می‌کند و این دشمنی نخواهد بود. اما باید گفت که تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگی‌ها و زبده‌گزینی از فرهنگ‌های دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب… یک وقت هست که یک انسان با میل خود و بر طبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگی‌اش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا ماده‌ لازمی را انتخاب می‌کند و آن را داخل جسم خودش می‌کند؛ این، گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یک وقت هست که یک نفر را می‌خوابانند و ماده‌ای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، به‌زور در حلقش می‌ریزند، یا به او تزریق می‌کنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سال‌های متمادی کردند.
رد پای دزد در رسانه ملی:در حوزه هنر نیز می‌توان رد پای سیستم تحمیق را دنبال نمود. رسانه‌هایی از قبیل سینما و تلویزیون به سبب گستره فراگیر و تاثیر انکارناپذیرشان می‌توانند ابزار خوبی برای القای اندیشه‌ها به یک جامعه باشند. به همین سبب وظیفه این حوزه بسیار سنگین و خطیر است. اما متاسفانه سینمایی که به امر امام امت(رحمه الله علیه) می‌بایست: «کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد و در یک کلمه »اسلام امریکایی‌« باشد… نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی اقتصادی، سیاسی، نظامی، … باشد، در برخی حوزه‌ها دانسته یا نادانسته در زمین تیم حریف بازی می‌کند و بعضا گل به دروازه خودی می‌زند.
تحقیر جامعه ایرانی در سینمای ایران:فیلم‌هایی از قبیل »جدایی نادر از سیمین«، »کلاشینکف« »مهمان مامان«، » ثریا«، »گشت ارشاد« »سنتوری«، »واکنش پنجم«، »بیخود و بی‌جهت« »دختران« و … گذشته از داستان‌های متفاوتشان نمایش مکرر پلیدی‌ها، ضعف‌ها و ناتوانی‌های جامعه سنتی، اسلامی یا حتی صرفا ایرانی است که شخصیت‌ها چاره‌ای جز تحمل شرایط ایران و ایرانی‌بودن ندارند. و این تحقیر بیش از پیش زمانی قوت می‌گیرد که در کنار این سینما، نمایش مکرر فیلم‌های غربی است که به وجهی کاملا هدفمند، در جهت ستایش، تقویت و برترنشان دادن دنیای غرب به‌ویژه آمریکاست. آیا این تقابل در ذهن مخاطب ایرانی نتیجه‌ای جز کاهش خودباوری، امید، سستی عقیده و در نهایت کرنش نسبت به آمریکا یا همان دشمن دارد؟
ایران مهد فرهنگ و تمدن:القای این زاویه نگاه در برخی حوزه‌های سینمای ملی، خواسته یا ناخواسته کمک به پروژه دشمن در خنثی‌سازی اعتماد به نفس جامعه ایرانی است و این القائات دور از حق و نسبت به واقعیت‌های موجود بی‌انصافی است؛ زیرا این جامعه، از گذشته‌های دور برخوردار از غنی‌ترین فرهنگ‌ها بوده است و روزی که در اروپا قرون وسطی مظهر سیاهی و تاریکی و هیچ‌ندانی به شمار می‌آمد، ایران مهد عالمانی چون ابن سینا بود و برترین نظریات را در فلسفه و پزشکی و هندسه و ریاضیات و سایر علوم و فنون خلق می‌کرد و می‌نوشت و تعلیم می‌داد. این ملت سه دهه توانسته است مقابل متکبرترین سلطه‌گران بایستد و دست رد به سینه هرگونه وابستگی زند. بنابراین توجه به گذشته این ملت و وضع کنونی ایران اسلامی و جایگاه آن در جهان معاصر، انسان را به این انحراف فرهنگی حساس‌تر می‌کند.
البته نباید آثار اخلاقی و فاخر ایرانی را از نظر دور داشت که در عین پرداختن به زندگی ساده ایرانی، فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی را به زیبایی به تصویر کشیده‌اند؛ آثاری مانند »پروازمرغابی‌ها«، »بچه‌های آسمان«، »دیده‌بان« »راه آبی ابریشم«، »آسمان من«، »عملیات پایتخت«، »قلاده‌های طلا« و … را باید از جمله آثاری دانست که القای مثبتی در جهت باور »ما می توانیم« دارند.
همچنان که در سیستم دشمن، تحمیق و پایین نگه داشتن سطح آگاهی مردم، روشی کلیدی برای نفوذ در اندیشه‌ها و تسخیر قلوب است برای مقابله بایست در جهت عکس قدم برداشت. یعنی با آگاهی‌بخشی روزافزون به مردم سرمایه‌گذاری برای تقویت اعتقادات مذهبی آنان و نیز تولید آثار فاخر سینمایی که نیروهای درونی کشور را به آگاهی مردم برسانند، می‌توان از این دام استکباری دشمن رهایی یافت.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۴:۳۷ ق.ظ

دیدگاه


چهار × = 12