به بهانه‌ی برگزاری جشنواره خوشه_های زرین و یاقوتی انگور در ارومیه

به بهانه‌ی برگزاری جشنواره خوشه_های زرین و یاقوتی انگور در ارومیه

سنبله برنجی
گروه اجتماعی: آذربایجان از دیرباز دروازه‌ی تمدن و فرهنگ بوده که در حکم سپری دفاعی برای کهن سرزمین ایران تلقی شده و ساکنانش در طول قرون متمادی از دریاچه‌ی زیبا و شهره‌ی ارومیه جرعه جرعه مشق عشق، درس میهن پرستی و نیل به طریق شهامت و شهادت نوشیده‌اند و گوش‌نوازترین ترانه های فولکلور مشرق زمین از وجب به وجب نمک زارهای این دیارِ کهن قابل شنیدن است. در این خطه سبزه‌زارانی در چشم‌اند است و جای جای مزارع زرین و گوشه گوشه‌ی بیشه زاران از خرمی همچون زمردهایی گران‌بها در تلألؤ خورشید می‌درخشند و آنچنان از زندگی تپنده و سرشار هستند که نهایتی برای آنان متصور نیست و چنان شکوهمندی درخشانی دارند گویا تا به حال در هیچ مزرعه‌ای مشاهده نشده است. به هنگام برداشت محصول در این استان دُرپرور زنان و مردان با چنان آهنگ خوشایند و نوشین لحن شیرین، مهربان و صمیمی با هم به گفتگو می‌نشینند که صفا و صمیمیت باستان در خاطرات تداعی می‌شود و محک عشق‌های نابشان خارج از حد مرز حد و خیال است. با این دریافت‌ها درمی یابیم جریان امور دنیا و کائنات از خیلی پیش‌تر به دست قادری مقتدر رقم خورده و حاصل آن بر تقدیر و آینده‌ی همه‌ی انسان‌هایی که در این رویداد مهم شرکت دارند تأثیری بس شگرف بر جای گذاشته و متقابلاً تأثیر و اراده‌ی اشخاصی که از دیدگاه ما قدرتمند و ذی‌نفوذ هستند بر روی دیگران ظاهری سطحی و غیر واقعی است. به راستی عجب دنیایی داریم! دست غارتگر زمانه همه‌ی خاطرات خوش و ناخوش را با خود به دیار عدم می‌برد تنها واژه‌ای که از بدو خلقت از تاراج تاریخ جان سالم به در برده حس نوع پروری انسان دوستی، دوست داشتن و دوست داشته شدن است و بس… به هنگام برداشت محصولات باغی و جالیزی اگر گذر مسافری یاغی به این سرزمین رؤیایی بیفتد مزارع فرش حریرگون و سبزینه را در دشت بی‌انتها به نظاره خواهد نشست که سایه‌ی انبوه درختان کهن زیر قدم‌هایش گسترده شده و مغروق دریای عظیم ژرف و مواج گیاهان زمردگونی خواهد گشت که از شدت سبزینگی به خاکستر می‌زنند و با نوازش کوچک‌ترین نسیمی به طرز باشکوه و دلربایی مواج می‌گردند. با مشاهده‌ی این همه زیبایی و اعجاز حس خواهید کرد داخل رگ‌هایتان به جای خون، سبزینه‌ی گیاهان به جریان افتاده است. علف‌های رسیده و تخم_فشانی که زیر پاهایتان له می‌شوند توانتان را در حد اعلا و مهارتی بی نظیر به یغما خواهند برد و با راه رفتن روی آن‌ها فکر خواهید کرد مشغول گام نهادن بر روی دریایی از حریر سبز هستید که از شدت نرمی به ابریشم می‌مانند. در بسیاری از قسمت‌های این دریای مواج یشمی ارتفاع علف‌ها حتی تا کمر افراد بالغ نیز خواهد رسید. در حال گذر از کنار جنگل‌های سحرآمیز شهرستان‌های تابعه‌ی ارومیه در خواهید یافت ساقه‌های خاکستری رنگ درختچه‌های و درختان تیره رنگ بلوط در میان تن‌های سفید درختان دیگر بیش از همه جلوه‌نمایی و فخرفروشی می‌کنند. گندمزاران را با لذتی وافر و ولعی باورناپذیر تماشا خواهید کرد که دامان دشت را به تسلط فاتحانه و احاطه‌ی بی‌چون و چرا درآورده‌اند، کم‌کم آفتاب سوزان شعاع زرین و نیزه های طلایی خود را بر ذره ذره‌ی زره گیاهان خواهد ‌کوفت و نسیمی ملایم و خنک شروع به بازی و نوازش موهای سر کشاورزان نموده و آنان را به بازی و شیطنت و رقصی دل انگیز وادار خواهد ساخت. در همین حال که با شادمانی کودکانه و زایدالوصفی مشغول راه_‌پیمایی و تماشا هستید ماشین‌های دروِ اسقاطی عمر گذرانده را خواهید دید که علوفه‌ و گندم‌ها را به صورت کومه‌هایی یک دست از دل خود بیرون می‌دهند و دشت از اجتماع روستاییان مواج و پرخروش است. در این دشت‌ها که گویی انتهایی بر آن‌ها متصور نیست چمن‌ها، علوفه و گل‌های وحشی به طور انبوه پراکنده شده‌اند. با این صحنه‌های زیبا و دل انگیز که شاهدش هستید زیر لب تکرار خواهید کرد: شاید! تصاویر زیبای این دشت پربار در گذشته‌های بسیار دور هم اتفاق افتاده و اینک به خاطرات مرده تبدیل گشته و روال زندگی در طول تاریخ هــرگــز جز این نبوده است. اندکی دورتر از این زمین‌های حاصلخیز در برابر چشم‌های ناباورتان دریاچه ای رخ نمایی خواهد کرد که در گذشته_ای نه چندان دور انباشته از جوشش خروش و مواج بود که در وجب به وجب آن طنین اصوات شور و نشاط گردشگران مشتاقی که با به جان خریدن چندین روز متوالی خستگی راه از آن سوی ایران عزیز برای بهره برداری از خواص درمانی آن آمده بودند، گوش را نوازش می‌داد و سواحل زیبا و درمانگرش بسیاری از شادابی‌ها و تندرستی‌ها را تضمین می‌کرد؛ اما وادردا! که اکنون به رودخانه‌ای آرام و بی موج! تبدیل گشته که با مرگی تدریجی به هم آغوشی خاموشِ احتضار، فنا و عدم رضایت مطلق داده و خود را تسلیم بی قید و شرط قضا و قدر نموده است. در همان حال عده‌ای زن، کودک و مردان جوان در جوار آن در حرکت و شتاب سرشار زندگی هستند که با وسایلی ابتدایی و قرون وسطایی مشغول درو محصولات مطلوب و چشمگیر هستند که حرکاتشان بسی همراه با شور و شوق است و با نشاطی خارج از توصیف عجین گشته که از شدت سرمستی آنان را وادار به سر دادن آواز دسته جمعی و زمزمه‌ی ابیات فولکلور غنی آذری نموده که در این لحظات نیسان ناپذیر به چیزی جز هیجان برداشت محصول نمی‌اندیشند. مردان جمع هر چیزی را که مظهری از سبزینگی است درو می‌کنند. زنان و کودکان به سرعت برق و باد علوفه و گندم‌های درو شده را به صورت پشته‌های بزرگ و پیچ‌درپیچ که رنگ خاکستر دارند روی سینه‌ی زمرد گون زمین انباشته می‌کنند. زیبایی افسانه‌ای و محصور کننده دشت، جنگل و مزارع به خوبی نمایان و در حال تکرار است. در روستاهای دورافتاده و صعب‌العبور مردان جوان درون دست‌هایشان داس‌های تیزی دارند که اگر آن‌ها را بر سنگ بزنند در چشم برهم زدنی آن را دو نیم خواهد ‌کرد و به وسیله‌ی همین داس‌های ابتدایی با حرکاتی دقیق و منظم علوفه‌ را به صورت بافه درآورده، بغل‌بغل در ارتفاعاتی منظم روی هم انباشته می‌کنند. حرکاتشان آنقدر تند و چابک است که گویا درو کوچک‌ترین نیرویی جز برای راه رفتن از آنان نمی‌گیرد. حرکات این مردان آنقدر تند و چالاک است که بیننده می‌پندارد تیغه‌ی تند و تیز داس به صورت خودکار در شکم علف‌ها می‌لغزد و آنان را روی زمین می‌غلتاند. زن‌ها پشت سر مردان در خیز و شتاب هستند و محصولات درو شده را به صورت کومه‌هایی پهن می‌کنند؛ سپس با شادابی بی‌نظیری آن‌ها را در سینه دشت رها می‌سازند. کودکان نیز با بازی و شیطنت پشت سر بزرگ‌ترها روانند، در این خطه برداشت محصول گویا همایشی خانوادگی است که افراد را برای بازی و پیک نیکی پر نشاط در این مکان رؤیایی گرد هم آورده و آنان را فارغ البال از غم دنیا گردانده که در حال سپری کردن لحظاتی به یاد ماندنی و شوق انگیز هستند. مرد، زن، پیر و جوان در حالی که آواز می‌خوانند آرزو می‌کنند امید و رؤیاهای دور، دراز و از یاد رفته‌ی خود را در آغوش پر برکت دشت رها کنند، رفته‌رفته دشت به صورتی مصور و رنگ آمیزی شده از سبزینه‌ی الوان در‌می آید.درک این همه شور و شوق برایتان دشوار و غیر قابل باور خواهد بود. چرا که این دنیا برای بسیاری از تماشاگران مجهول و ناشناخته است مگر روستاییان صفادل، این دنیا دنیایی افسانه‌ای است که فقط در کتاب‌های مصور قابل مشاهده و لمس است. بارها از خودتان خواهید پرسید: آیا در طول زمان مرواریدهای گران بهایی از این گردنبندهای انسانی در دریای سهمگین نیستی روزگار مغروق و ناپدید گشته و نغمه‌ی ناقوس ابدی راز آفرینش (مرگ) در گوش‌های آنان نواخته شده و چهره‌ی نازنین این زحمت کشان تاریخ در نقاب خاک پنهان شده!؟ اما عقل نهیب خواهد زد: مرگ رازی سترگ و بس سر به مهر است که تاکنون در جهان خاکی و در جریان جنگ‌ها و کشتارها هرگز کسی به کُنه آن دست نیازیده و اقوام شیرزنان و دلیرمردان خفته در خاک به علت فقدان آن‌ها تا مرز جنون پیش رفته‌اند. در قسمت‌های پهناوری از این دشت سرسبز باغ‌های پربار و جنگل که رودهایی باستانی و آبشارهایی پرخروش در قلب آن‌ها جریان دارند و قلل کوه‌های مرتفع آن بیشتر فصول سال پوشیده از برف است و چکمه‌های سوزناک سرما قلمرو وسیع آنان را متصرف گشته است. به گونه‌ای که سفیدی برف و سبزینه‌ی دشت با اولین تلألؤ خورشید زیباترین و بهشتی‌ترین مناظر بدیع را همچون تابلویی بی‌نظیر پیش روی رهگذران می‌گشاید. در نواحی سردسیر آذربایجان پاییز به نظر لحظه‌ای کوتاه بین تابستان و زمستان است که با کوتاه شدن روزها، گرما رو به کاهش محسوس می‌گذارد و سوز، سرما و هوای منجمد کننده از راه می‌رسد و ابرهای سهمگین اولین برف‌ها را به ارمغان می‌آوردند بالاتر از خط جنگل، زمستان در بیشتر اوقات سال بر کوه‌های سر به فلک کشیده حکمران مطلق است. بهار، پاییز و تابستان بسیار به ندرت به قلل قندیل سرافراز می‌رسند؛ اما پس از پایان زمستان، برف و یخ به صورت آب از کوه‌ها سرازیر می‌شوند و از قلب این دیار سر بر می‌آورند و صدای شرشر آب‌هایی که از دل کوهستان جاری می‌شود شنوندگان را در خلسه‌ای روح پرور فرو می‌برد و آنان را مسافر دنیایی ناشناخته می‌نماید که به اطراف بی‌اعتنا هستند. به راستی! چه رازی در بردباری زیرکانه و آرام انسان‌های تهیدست نهفته که صبوری پیشه می‌کنند و رفتار افراد بالادست را بدون ‌شکوِه و شکایت تحمل می‌کنند!؟ راز ریشخند آنان در چیست؟ آیا خدمتی بالاتر از زیبایی بخشیدن به زندگی افراد فقیر و نیازمند وجود دارد!؟ انسان تنها زمانی می‌تواند خوشبختی را به کمال دریابد که از طوق خود پرستی های روزافزون رها شده باشد؛ در این ‌حال سؤالی بغرنج وجودتان را تسخیر خواهد کرد: خوشبختی در چیست؟ پول و ثروت؟ پست، مقام و منزلت؟ شهرت و زیبایی؟ جاه و جلال؟ ندایی درون تان هشدار خواهد داد: خوشبختی انسان زمانی کامل است که روحش به آرامش دست پیدا کند و وجدان از هر حیث آسوده باشد. این دنیا و کائنات برای لذت و خوشی عده‌ی معدودی خلق نشده بلکه در آفرینش کل هستی هدفی والا و سترگ نهفته که فلسفه‌ی آن خودسازی و پالایش روح انسانی است و از دست هــر کسی ساخته نیست. انسان به این دلیل خلق شده که خود را بشناسد و بداند برای چه منظور والایی آفریده شده و به چه دلیل باید زندگی کند. ما به دنیا آمده‌ایم قدر و قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم، پس باید آگاه باشیم برای چه تلاش می‌کنیم، به کجا باید برویم و چرا باید برویم! اگر فردی از این مطالب آگاهی یافت قادر خواهد بود سرنوشت و آینده‌ی خویش را با قدرت رقم بزند. بله! اکنون پاییز هزار رنگ در حال دق‌الباب است. فصلی که منظره‌ی بی‌بدیلی از اعجاز طبیعت، سبز در کنار زرد، زرد در کنار خاکستری و خاکستری در کنار قهوه‌ای منظره ای از فنا را به تصور خیال درمی_آورند و زوال را فریاد می‌کشند. چه خوب است در جشنواره‌ی انگور که کشاورزان برداشت این محصولات را به صورت زنده برای جذب توریست و گردشگر بیشتر به شیوه‌ی باستانی و سنتی خویش انجام می‌دهند صدا و سیما همتی به خرج می‌داد و این برنامه را با پخش مستقیم در منظر دید علاقمندان می‌گستراند. بدیهی است در صورت تبلیغات گسترده و بهینه و پدید آوردن زیر ساخت‌های مناسب و معرفی و به تصویر کشیدن ماهرانه‌ی مناظر بسیار زیبای انگورهای وحشی و باغی مناطق مختلف استان قادر خواهیم بود گردشگران و مشتاقان بسیار زیادی را از اقصی نقاط جهان به سوی خود جلب کنیم و هر سال میلیون‌ها توریست از سراسر جهان بالاخص کشورهای هم‌جواری که مرز مشترکی با ما دارند برای لذت بردن از عطر و طعم منحصر به فرد عرقیات، طعم غذاهای خوشمزه، تماشای آیین‌ها و مراسمات سنتی مردم و مشاهده‌ی مناظر بکر به این مکان هجوم بیاورند و اگر مکانی مناسب برای این کار در نظر گرفته شود فروشگاه‌ها، منازل و خیابان‌ها با دقتی فراخور به صورت کهن بازسازی گردند فرصتی فراهم خواهد ساخت که بازدیدکنندگان فضای دوران قرون وسطا و حکومت حکمرانان باستانی کهن را در این سرزمین به عینه از نزدیک مشاهده و حس نمایند. موسیقی طرب انگیز عاشیق لر که در فضا متراکم خواهد شد مزید بر علت شده و اشتیاق آنان را برای دیدار سال‌های آتی تهییج خواهد نمود و گردشگران مشتاقی که به این ناحیه هجوم خواهند ‌آورد درآمد بی‌حسابی را نصیب ساکنان خواهد ‌نمود و این ثروت پاداشی است که ساکنان از زحمات بی‌دریغ خود دریافت خواهند ‌نمود. البته تحقق چنین رؤیاهای رنگین و دست نیافتنی مقدور نخواهد شد مگر اینکه گوشه‌ی چشمی از سوی متولیان امر گردشگری و فراهم سازی زیر ساخت‌های اساسی معطوف این مقالات شده و یاری جستن از صاحب نظران، اندیشمندان و متخصصان متبحر این زمینه‌ها از سوی مسئولان رده بالای استانی اعمال شود.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۵:۰۸ ق.ظ

دیدگاه


پنج + = 8