بارزانی کیست وچگونه به قدرت رسید
قسمت اول
گروه تاریخ : قبیله بارزانی از مهمترین قبایل کرد است که در شهر بارزان، ناحیه قدیمی حکاری در شمال عراق استقرار دارند. بارزانیها شافعی مذهبند و به گویش کردی با لهجه کرمانجی تکلّم میکنند. گزارش ویژه مشرق به نقش بارزانیها در معادلات عراق در گذشته و امروز میپردازد.کردستان عراق از شرق به ایران، از غرب به سوریه و از شمال به ترکیه محدود میشود. به همین سبب از اهمیت مواصلاتی بالایی برخوردار است. این ناحیه در حال حاضر به صورت یک منطقه خودمختار در بخش شمالی عراق با مرکزیت اربیل اداره میشود. جمعیت کردهای عراق نزدیک به ۶ میلیون نفر تخمین زده میشود که حدود ۲۵-۲۰ درصد از مجموع جمعیت عراق را تشکیل میدهند. البته منطقه کردستان عراق دارای اقلیتهای آشوری، ترکمن، کلدانی و عرب نیز هست. کردهای عراق برخلاف کردهای ترکیه که گویش کرمانجی دارند، به گویش های سورانی و بادیانی زبان کردی تکلم میکنند.
کردستان عراق متشکل از ۶ استان است که مهمترین آنان اربیل، سلیمانیه و دهوک هستند. این منطقه با وجود اکثریت قوم کرد، دارای دو دستگی قابل ملاحظهای است که بین کردهای سورانی و بادیانی شکل گرفته است. کردهای سورانی تحت نفوذ جناح طالبانی بوده و کردهای بادیانی توسط بارزانی و قبیله بارزان رهبری میشوند. کردهای عراق، خودمختاری خود را مدیون جنگ ۱۹۹۱ میلادی خلیج فارس هستند؛ آنها در این سال توانستند با استفاده از وضع ممنوعیت پرواز در مدار بالای خط ۳۶ درجه حکومت خودمختار خود را ایجاد کنند.در سال ۲۰۰۵ میلادی کردها علاوه بر استقلال رسمی و تأسیس دولت خودمختار به ایفای نقش در نظام سیاسی عراق پرداختند. آنها در حال حاضر سمت های ریاست جمهوری را توسط فؤاد معصوم در اختیار دارند. البته کردستان عراق هم اکنون اختلافات جدی نیز با دولت مرکزی بر سر مسائلی همچون ماجرای پناه دادن به طارق الهاشمی، حاکمیت بر کرکوک و همچنین قراردادهای خود با کشورهای خارجی، دارد. در حال حاضر ریاست اقلیم کردستان عراق هم اینک بر عهده”مسعود بارزانی” از بزرگان قبیله”بارزانی” می باشد.
*قبیله بارزانی: قبیله بارزانی از مهمترین قبایل کرد است که در شهر بارزان، ناحیه قدیمی حکاری واقع در شمال عراق مستقر است. این قبیله به چهار تیره مَزوری، بَروژی، دوله مَری و شیروانی تقسیم میشود. بارزانیها از اهل تسنن بوده و شافعی مذهباند و به گویش کردی با لهجه کرمانجی تکلّم میکنند.بارزانیها ابتدا تحت الامر بهدینان بودند تا اینکه در قرن ۱۳ به ممالک مشایخ اهالی نقشبندیه کوچ کردند. کوچی که بعدها تبدیل به مهمترین علل تشکیل ایل بارزانی شد. جمعیت بارزانی که سالها در خدمت مولانا نقشبندی شهرزوری و خلفای پس از او بودند به مرور زمان توانستند خلافت قوم نقشبندیه را به وسیله شیخ تاج الدین بارزانی بدست آورند. شیخ بارزان نیز پس از مدتی در میان اکراد پیروانی یافت که این مسئله مسبب افزایش جمعیت ایل بارزانی شد. به زودی ایل بارزان ناحیهای را به سیطره خود درآورده و قریه بارزان را پایهگذاری کردند. این قریه هم اکنون شهر کوچکی در استان اربیل کردستان عراق است. قرار گرفتن بارزان در سمت چپ رود زاب بزرگ رونق و توسعه آن را به هم راه داشت. از طرف دیگر هم مرز شدن بارزان از شمال با ترکیه و از شرق با ایران باعث شده است تا این منطقه موقعیت سوق الجیشی پیدا کند. به علاوه جغرافیای کوهستانی و صعب العبور بودن منطقه بارزان آن را به مرکز تقویت و توسعه روحیه قومیتگرایی و استقلالطلبی کردهای عراق تبدیل نموده است.
*شروع فعالیتهای سیاسی بارزانیها:ایل بارزانی از دیر باز هیچگاه با حکومتهای عرب، ترک و ایرانی سر آشتی نداشتند. این ایل به مرور زمان توانست با جذب طوایف اطراف دامنه نفوذ خود را گسترش دهد. پروشین، مزوری، هِرکیان، شیروان و بَرادوست از جمله طوایفی بودند که به بارزانی پیوستند. به این ترتیب گستره حوزه نفوذ سیاسی و معنوی ایل بارزانی تا رواندوز در شرق، عمادیه در غرب، رود زاب بزرگ در جنوب و حکاری در شمال افزایش یافت.به تدریج تمامی مناطق کوهستانی شمال عراق که امروز “کردستان عراق” نامیده میشود به زیر پرچم بارزانی درآمدند. از این رو ایل بارزانی تبدیل به خطری بالقوّه برای امپراطوری عثمانی شد، خطری که در پی کشمکش با والیان عثمانی بالفعل شده و سالهای سال منطقه را دستخوش آشوب نمود. بارزانیها تا اوایل قرن بیستم از نظر خارجیها بالاخص قدرتهای غربی بیاهمیت بودند، اما با آغاز فعالیتها برای بهرهبرداری از نفت منطقه کرکوک حساسیت کشورهای غربی به سمت آنان جلب شد. این کشورها مایل به تطمیع و آرام نگهداشتن آنها بودند تا حکومت عثمانی بتواند نفت مورد نظر ایشان را تامین کند.
*دوران شیخ عبدالسلام دوم:از همان دوران بود که رهبران بارزانی با بهرهبرداری از نفوذ خود اولین قیامهای سازمانیافته کردی برای کسب قدرت و استقلال محلی را آغاز کردند. قیامی که حکومت عثمانی جواب آن را با مشت آهنین داد و برای سرکوب بارزانیها لشکری سهمگین گسیل داشت و پس از مدتی آنها را شکست داد. اما با وجود این شکست بارزانیها به حملات پارتیزانی خود ادامه دادند و حکومت عثمانی را واداشتند که در سال ۱۳۲۷ شمسی، توسط ناظم پاشا، والی بغداد با بارزانیها صلحنامهای امضا کند. صلحنامهای که خود بارزانیها چندان به آن وفادار نماندند و با آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ میلادی و تا پایان آن، ۱۹۱۸ میلادی دست به شورشهای محلی زده و از فرستادن ایل مردان خود برای ارتش عثمانی و پرداخت مالیات سر باز زدند.در این ایام رهبری ایل بارزانی را شیخ عبدالسلام دوم بر عهده داشت. او نیرومندترین رهبر بارزانیها بود. عبدالسلام کردها را ترغیب به قیام علیه والی موصل کرد اما حریف ارتش تا بن دندان مسلح عثمانی نشد و به ارومیه گریخت. پس از مدتی به عراق بازگشت تا فعالیت خود را مجدداً آغاز کند اما مدت زمانی نگذشت که دستگیر شده و حکّام عثمانی تصمیم گرفتند او را در ۱۳۳۲ شمسی به دار آویزند. پس از مرگ عبدالسلام دوم برادر او شیخ احمد، رهبری بارزانیها را برعهده گرفت. او با توسعه نفوذ خود در بین نقشبندیان شمال عراق توانست اکراد عراق را با خود متحد کند.
*دوران شیخ احمد:دوران شیخ احمد برابر شد با آغاز فروپاشی عثمانی و قیمومیت اروپاییها بر میراث آن. در این بین عراق سهم انگلستان شد. بارزانیها که در هرج و مرج ناشی از سقوط امپراطوری عثمانی فرصتی مناسب یافته بودند، علیه حاکم سیاسی انگلیسی عراق قیام کرده و او را به همراه معاونش به قتل رساندند. با قتل حاکم انگلیسی آشوب تمام عراق را در بر گرفت. شیخ احمد، بارزانیها را برای حمله به شهر عمادیه رهبری کرد و توانست دامنه نفوذ خود را میان طوایف بیشتری گسترش داده و آنان را نسبت به تمرد از دستورات دولت مرکزی ترغیب کند.
شیخ احمد که از این اقدامات روحیه گرفته بود، در سال ۱۳۱۰ شمسی برای تصرف نره ریکان دست به یک یورش نظامی تمام عیار میزند، اما قبایل کرد که این اقدام او را زیادهخواهی تلقی میکنند در مقابلش میایستند. این مسئله موجب بروز اختلافات قومی گسترده در قبیله بارزانی می شود، بالاخص پس از آنکه شیخ کلحی از رؤسای قبیله، از شیخ احمد جدا میگردد. با تشدید این اختلافات حکومت عراق با تمام قوا به شهر بارزان و استحکامات نظامی بارزانیها حمله کرده و حتی خانه شیخ احمد را نیز به آتش کشیدند، هر چند که شیخ احمد جان به در میبرد. با فرار شیخ احمد، دولت مرکزی در سال ۱۹۳۲ میلادی منطقه را به تصرف خود درآورد و شورشیان بارزانی را تا مرز ترکیه عقب راند، و به این ترتیب حاکمیت خود را در آن منطقه تثبیت کرد.
شیخ احمد نیز به ناچار به نیروهای ترکیه تسلیم شد و آنکارا نیز او را به ارزروم تبعید نمود. پس از آن ایل بارزانی تا مدتی دوران سخت و توأم با آوارگی را تجربه کرد. پس از تبعید شیخ احمد، برادران او در مناطق مرزی ترکیه و عراق به طور پراکنده به رهبری ایل بارزان پرداختند تا اینکه با اعلام عفو عمومی بارزانی ها توسط دولت عراق در سال ۱۹۳۳میلادی، خود را تسلیم دولت مرکزی کردند و پس از آن به مناطق مختلف عراق تبعید شدند.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۷ ق.ظ