یک واقعیت درارتباط با تاریخ

یک واقعیت درارتباط با تاریخ

شهین آزمند
گروه اجتماعی:من تاریخ را در لابه لای تعاریف مورخان خوانده ام ولی واقعیت آن را درک نکرده ام و استعداد و توانایی خود را نسبت به این رشته نشناخته ام.
تحلیل های بزرگان تاریخ در دوره های مختلف گویای گستردگی این رشته است که با بررسی آن دنیای تاریخ از سایه بیرون کشیده شده و با مستندات و ادله های قانع کننده ای تاریخ را به عرصه تأمل کشانده اند و آنچنان از زیر و بم الفاظ تاریخ را مورد بررسی قرار داده اند تابتوانندبا مهندسی خاصی آن را در اجتماع جای دهند. مؤلفان تعریف تاریخ:
تعریف خاصی از تاریخ ندارند، فقط آنچه را که از گذر زمان، اینکه چرا؟ چگونه؟ کجا؟ و چه زمانی؟ رخ می دهد بیان می کنند و این وسعت تعریف بیشتر در گفته ها و کتب خارجیان رشد و نمو دارد تا اینکه در گفته های داخلی.
هر یک از ما انسانها در ارتباط با زندگی و اتفاقات پیرامون خود دارای یک دوره تاریخی گذشته هستیم. گذشته ای که (در یک بعد شخصی ودربعددیگرعام وگسترده) که دربیشترمواردمربوط به امورات شخصی خودمان هست و فقط پیرامون ما را در بر می گیرد.
اما اگر بخواهیم فراتر به این موضوع بنگریم و دامنه بحث را گسترده تر بیان کنیم و گذشته خود را وابسته به بزرگان و نیاکان خود بدانیم و حتی آنان را در شکل گیری تاریخی به قدمت چندین و چند هزار ساله مرتبط کنیم به یقین موضوع ما کاملاً در چارچوب قوانین تاریخ خواهد بود. اما از آنجا که قصد بنده بیان یک موضوع تاریخی خاصی نیست از گستردگی بحث های تاریخ صرف نظر کرده و در واقع آنچه من را به سمت نگارش مطالبی که ارایه خواهم داد سوق داده است:
شیوه آموزش مطالب تاریخی است که انگیزه دانشجو را در ادامه تحصیل از وی گرفته و حتی او را از ارائه یک مطلب علمی ویاحتی یک داستان تاریخی باز می دارد. زیرا نسبت به داده های تاریخ به قدری کم اطلاع است که نمی تواند در جریان و در زیر و بم الفاظ تاریخی قرار گیرد و جایگاه خود را نسبت به این رشته بشناسد و استعدادهای خود را دریابد تا بتواند از منظر خود تحلیل و یا حتی توصیفی از حقایق تاریخی ارائه دهدتا شاید بتواند سهمی در تحلیل یا گره گشایی از پدیده_های تاریخی داشته باشد و حداقل بتواند از آن چند مطالب تئوری درسی که در دانشگاه گذرانده خلاصه ای ارائه دهد و بتواند با سربلندی مدرک کارشناسی خود را در جامعه به رخ کشد و بگوید من نیز تاریخ خوانده ام و حرفی برای گفتن دارم.من می خواهم از مرز نوشته های تکرار شده در کتابهای تاریخی گذر کنم و از عالم شعار و از زیر تحمیل شعارها بیرون شوم و آنچه را که در لباس عمل ،تأثیر ژرف بر جای می گذارد را تجربه کنم و تاریخ را آنگونه که با قلم نگاشته شده به عینه لمس کنم.
مگر تاریخ نه این است که با بررسی وقایع و رویدادها ما را با روزگار گذشتگان آشنا می کند و با بیان تصویری از سبک زندگی و آداب و رسوم و نوع معیشت گذشتگان ما را به صحنه می کشد تا از اتفاقات رخ داده آنچه را خوب است و آنچه را که بد است از یکدیگر تفکیک و به مرحله تقسیم بندی ببریم و با مدیریت امروز خودمان آنچه که هویت ما را مشخص و ثابت می کند و پیشرفت ما را تضمین می کند به مرحله اجرا بگذاریم؟
ما ایرانیان تاریخ پر افتخاری داریم با هویت غنی و درخشان، دارای تمدن،و با گذر از سختی_ها و ناملایمات، که جغرافیای ایران بر ما تحمیل کرده گنجینه زندگی خود را که ادب و هنر است و در همه عرصه ها ضامن سربلندی و پیشرفت ما هست را به رخ جهانیان می کشیم و عَلَم آزادی را در هر کوی و برزن برافراشته می_کنیم و با به یدک کشیدن نام ایران، ایران اسلامی، ایران با تاریخی کهن، شجاعت و دلیری راستی و صداقت را در اذهان یادآور می شویم اگر اینگونه است پس چرا باید امروز با انبوهی از دانشجویان رشته تاریخ روبرو شویم که مدرک کارشناسی خود را در دست دارند ودر شهر و کشور خود به دنبال کار هستند اما دست خالی …
من دانشجوی رشته تاریخ فارغ التحصیل سال ۹۴ از دانشگاه پیام نور مرکز ارومیه هستم. من در طی ۴سال دوره تحصیل خود در این رشته صفحه_های تاریخی زیادی را ورق زده ام و با اندیشه ها و گفته های بزرگان زیادی در ابعاد مختلف، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی و … آشنا شده ام و اهداف بلند آنها را راز ماندگاری شان دیده و با افکار و اعمال تأثیرگذار آنها آشنا شده_ام.وتاحدی بهره مندازمفاهیم تاریخی شده ام.
همه آنچه که گفته شد فقط براساس خواندن کتابهای درسی بود که بنده به وسیله آن با گذشته و گذشتگان آشنا شدم. اما مگر تاریخ فقط کتاب است؟خیر تاریخ فقط کتاب نیست. تاریخ خاک است، قلعه هست پل، جاده و ابنیه و آثار، موزه تاریخی دارد و … اینها لامسه تاریخی است اینها روایتگر تاریخ هست برای بنده و برای همه. اینها انگیزه بیان را در من ایجاد کرده است.اما چرا این نحوه ارائه عملی در درس کمتر به مرحله اجرا در می آید؟ چرا نباید دانشجوی رشته تاریخ هرسال حداقل یکبار از آثار و ابنیه تاریخی دیدن نکند تا به عینه در جریان مسائل تاریخی قرار گیرد؟ وبا واقعیات تاریخی تصویر ذهنی و قدرت دارکه وی رشد کند تا بتواند به درستی از گذشته صحبت کند وپا به پای بزرگان تاریخ ،با گذر زمان حرکت کرده و خود به عنوان قسمتی از تاریخ روایتگری مؤثر و آگاه باشد.
پیشنهادات بنده:
۱٫مجوز ایجاد انجمن تاریخی در سطح گسترده_تر و فراتر از انجمن در محدوده دانشگاه.
۲٫دایر کردن همایشها، سمینار، مباحث و کارگاه_ها در خصوص مطالب درسی، تحقیقی و پژوهشی، در قالب انجمن علمی. چرا که وجود چنین حوزه هایی، موجب حضور فعال دانشجو در دایره امورات ارائه شده و ابزار عقاید نظرات و پیشنهادات و گاه راهکارهایی به مراتب علمی تر خواهد شد. که این موارد جزء با حمایت دانشگاه و مسئولین مربوطه و حراست دانشگاه و نیز اختصاص بودجه میسر نخواهد شد.
۳٫ایجاد زمینه های استعدادیابی که از نظر بنده این مورد جزء از طریق اردوها و گزارشهای علمی و ارائه تحقیقات از سوی دانشجویان میسر نخواهد شد.
چرا که به اعتقاد بنده وقتی صحبت از تاریخ و گذشته می شود راوی به قدری نسبت به ارائه صحیح اطلاعات درباره مسائل گوناگون ( اعم از معرفی کتاب یا ابنیه تاریخی و یا اشخاص) اطمینان داشته باشد که جای شک و یا تردیدی برای مخاطب نماند و مخاطب در متن و محتوا غوطه ور شود چرا که حاشیه سازی و صحبت_های گاه بدون استفاده، بی فایده شعارگونه و مغرضانه از چشم مخاطب دور نمی_ماند و این مورد از طرفی اعتماد نسبت به راوی را از بین می برد و از طرف دیگر ناآگاهی و ابهام مردم درباره مسائل و موضوعات تاریخی را تشدید می کند. که این جریان را جزء در سهل انگاری مسئولین و کارشناسان تاریخی نباید جست.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


5 + شش =