گروه اقتصادي: ناترازي هاي بخش انرژي کشور يا به اعتقاد تحليلگران حوزه انرژي ابربحران هاي اين حوزه، باعث نگراني هاي گسترده اي در بخش هاي مختلف کشور شده است اما يکي از عمده نگراني ها درخصوص محور توسعه و رشد کشور متمرکز است.
يکي از مهمترين مسائلي که اين روزها مورد توجه فعالان حوزه اقتصاد و انرژي قرار دارد اين است که اهميت انرژي و اهميت تامين ميزان مورد نياز انرژي کشور در بخش توسعه چگونه مورد توجه مسئولان قرار دارد و براي تحقق آن چه برنامه اي دارند؟ عبدالله باباخاني، تحليلگر و کارشناس بازارهاي بين المللي انرژي به اين پرسش پاسخ داده و وضعيت موجود و چشم انداز آتي را تحليل کرده است:
سايه سنگين کمبود انرژي بر بخش رقابت بين الملل
عبدالله باباخاني مطرح کرد: «به دليل عدم رشد و توسعه اقتصادي کشور در بخشهاي مختلف، رشد اقتصادي ما تا کنون بيشتر به درآمد انرژي هاي فسيلي، وابسته است. خواه آن بخشي که به اسم صادرات غيرنفتي صادر مي شود و خواه آن بخش که به عنوان صادرات نفتي، صادر مي شود. صادرات بخش پتروشيمي ها، گاز و مايعات گازي، همگي از خانواده نفت و گاز محسوب مي شوند. بنابراين اقتصاد کشور ما نفتي گازي و رابطه اي تنگاتنگ با ميزان توليد محصولات فسيلي دارد و مي بينيم که هر بار در صادرات بخش فسيلي به مشکل بر مي خوريم اقتصاد ما به هم مي ريزد و همچنين هر بار فروش نفت با مشکل مواجه مي شود، رشد اقتصادي ما با چالش رو به رو مي شود.
در مقابل، هر بار در بخش فروش نفت بخاطر قيمت بالا و يا کاهش تحريم ها وضعيت خوبي دارد، اقتصاد ما رشد قابل توجهي را نشان مي دهد. آن چه که امروز با آن مواجهيم، وضعيتي بسيار دشوار به نام »ابر بحران انرژي« هم در مصرف و هم توان صادراتي است. ما امروز رقمي نزديک به 34 ميليارد دلار، کسري انرژي فقط براي مصرف داخلي داريم. وقتي کسري انرژي انرژي داريم به اين معناست که اگر بخش انرژي ما بخواهد به شکل واقعي به تعهدات خود در برابر صنعت، تجارت و مصرف روزانه مردم پاسخگو باشد، بايد 34 ميليارد دلار انرژي وارد کند و وقتي اين کار را نمي کنيم يا کمتر وارد مي کنيم به اين معناست که به بخش هايي، هزينه پنهان تحميل مي کند. اين هزينه پنهان مي تواند به صنعت، معدن، تجارت، يا حتي بخش مسکوني وارد شده باشد.«
وي افزود: »وقتي برق يک خانواده قطع مي شود، بخشي از برنامه هاي اجتماعي، فرهنگي يا اقتصادي از آن خانواده گرفته مي شود آن هم بدون اين که از قبل چنين قراري گذاشته شده باشد. در بخش صنعت نيز وقتي گاز پتروشيمي ها يا برق صنايع قطع مي شود به اين معناست که هزينه اي پنهان، به آن ها تحميل مي شود که از درامد آنان و به طبع اقتصاد کشور کم مي شود و از برنامه هاي توسعه دور مي شوند.
همچنين رقابت بين المللي دور مي شوند. يک مديرعامل صنعتي اکنون نمي داند به فکر تامين برق باشد يا حقوق کارمندان، يا حل مشکلات مالياتي خود و در نهايت اصلا چطور بازار بين المللي و مشتريان را حفظ کند. حقيقت اين است که مشتريان منتظر نمي مانند. براي مشتري ها اهميتي ندارد که توليد کننده چه مشکلي دارد. آن ها تعهدي از فروشنده گرفته اند و توقع زمان مشخصي براي رسيدن محصولات را دارند.
اگر توليد کننده به تعهدات خود عمل نکند، در نهايت يک يا دو بار صبر خواهند کرد و پس از آن، تامين کننده مذکور را از سبد بازاري خود کنار مي گذارند. يا اگر هم کنار نگذارند در نهايت اين توليد کننده را براي بخشي مي گذارند که قرار است اقلام خارج از برنامه و ارزان قيمت را تامين کند. همين داستان برق را براي شش ماه مشابه براي مشکل گاز با زندگي مردم و صنعت داريم.«
دو يا سه دولت ديگر بايد بيايند و بروند تا ابربحران انرژي به بحران تبديل شود
اين تحليلگر بازارهاي بين المللي انرژي در ادامه گفت: »اکنون فروش محصولات غيرنفتي ما با توجه به اين که نظمي در توليد نداريم، بازارهاي اصلي خود را از دست داده اند.اگر بخواهيم اين وضعيت را سر و سامان دهيم، احتياج داريم که در چند بخش به شکل همزمان جلو برويم. يک بخش اين است که بايد توليد انرژي کشور را افزايش دهيم. در اين بخش بحث بر سر اين است که از سمت انرژي فسيلي جلو برويم با چه بودجه و چگونه با شرايط تحريم کنون يا تجديدپذيرها و اگر تجديدپذير ها که سريعتر جايگزين ميشوند، را انتخاب کنيم، آيا ساختار سازي کرده ايم يا بي در و پيکر شروع کرده ايم؟
قطعا اينجا مشکل بزرگ مديريتي داريم و اصلا مديريت کنوني انرژي سنخيتي با انرژي هاي تجديدپذير ندارد . بخش دوم اين است که برخي صنايع، نياز به بهينه سازي مصرف انرژي دارند چرا که هم اکنون مصرف انرژي ما 2 و نيم برابر استاندارد جهاني است. در همه موارد، همچنين بايد سرمايه گذاري انجام داده و در بحث هاي روابط بين الملل، سوئيفت و FATF راهگشايي انجام دهيم. البته نکته سخت اين است که حتي اگر FATF حل شود، نزديک به يک الي يک سال و نيم ديگر به عنوان عضو معمولي FATF شناخته مي شويم.
همه اين ها نشان مي دهد حل مشکل به اين سادگي ها که تصور مي شود نيست. مشکل بسيار پيچيده شده است و باز کردن گره هاي موجود نه تنها شايد دست و دندان کارگشا نباشد بلکه شايد لازم است گره را بريد و خارج کرد.«
وي درباره مدت زمان لازم براي حل مشکلات فعلي گفت:«همانگونه که اشاره کرده ام، مشکل توسعه ما رابطه مستقيمي دارد با انرژي. اگر بخواهيم مشکل انرژي را حل کنيم، بايد با ابربحران انرژي با چند برنامه برخورد کنيم، ابتدا با يک برنامه کوتاه مدت حداقل سه ساله، که عمري نزديک به طول عمر دولت چهاردهم خواهد داشت، رشد و تاکيد ميکنم فقط رشد در ابربحران را کند کنيم.
حتي نمي توانيم آن را متوقف کنيم.معني اين بخش سخنم اين است که درواقع اگر اکنون به 34 ميليارد دلار انرژي نياز داريم اجازه ندهيم سال آينده اين عدد 40 ميليارد دلار شود، بلکه سعي کنيم روي 35 ميليارد کنترل کنيم. اگر امروز 24 گيگاوات کسري برق در تابستان داريم اجازه ندهيم اين عدد به 30 گيگاوات سال ديگر برسد.
در پايان دولت چهاردهم چنانچه بتوانيم نصف هدر رفت انرژي را کم کنيم و آن را به سبد انرژي برگردانيم و شدت مصرف انرژي را کنترل کنيم، حداکثر موفقيتي است که ممکن است و واقعي به نظر ميرسد. البته نياز داريم تا پايان دولت چهاردهم است که عضو معمولي FATF باشيم، تحريم ها را حل کند و کشورهاي مختلف مشکلي براي حضور در کشور ما نداشته باشند. ساختار مديريت انرژي و اقتصاد کشور ما نيز نياز به زمان دارد تا بازسازي شود و اصلاحاتي در آن انجام شود.«
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از فرارو، باباخاني در ادامه گفت: »بعد از لحاظ فني و زماني، حداقل 2 دولت بعد از دولت چهاردهم نياز داريم که از ابربحران به بحران برسيم. سپس به سمت قابل حل شدن خود بحران برويم. بنابراين از همين حالا به حدود 12 سال زمان نياز داريم تا بحران را کنترل کنيم، وقتي وارد مرحله بحران شويم، امکان حل مشکلات بخش انرژي بصورت پايدار و ريشه اي را داريم. ابر بحران مانند شرايط وخيم يک بيمار قبل از عمل است و ابتدا بايد به پايداري برسد پ شرايط عمل را پيدا کند و گرنه امکان عمل نخواهد داشت. در کشورمان تا وضعيت انرژي از ابر بحران به بحران کاهش نيابد، امکان درمان ندارد. اين که دولت چهاردهم مي تواند مشکل روابط بين الملل، ساختارها ، FATF و امثالهم را حل کند نمي دانيم. اما اميدواريم اين اتفاق رخ دهد و در پايان دولت چهاردهم مقدمات مهار ابربحران را در دست داشته باشيم. براي رسيدن به افق هاي توسعه انديشيده شده در برنامه توسعه، نياز به عبور از اين مسير سخت و دشوار داريم.
راه سخت است اما اميدواريم از اين مسير عبور کنيم. دولت بايد بدون فوت وقت، به سراغ اصلاح ساختارمديريت انرژي، اعمال مديريت يکپارچه انرژي، مقدمات پيوستن به جامعه بين الملل پ همراه شدن با دانش مديريت روز جهان براي همين دوران چهار ساله بشود. با اين گارد مديريت حتي توافقي بشود، تغييري رخ نميدهد. آقاي دکتر پزشکيان بجاي جراحي قلب اينبار مجبور است که جراحي مديريتي عظيمي در مديريت انرژي انجام دهد که پيش مقدمه هر گونه حرکتي براي اصلاح ابر بحران انرژي است. و فکر ميکنم، انجام خواهد داد«
Arazazarbaijan.aghtesadi@gmail.com