ARAZAZARBAIJAN

نفت و سرنوشت ايران؛ روايتي هنوز ناتمام


نفت و سرنوشت ايران؛ روايتي هنوز ناتمام

محمدشاهرخ نسب

گروه اقتصادي: در نهايت، نفت براي ما فقط سوخت موتورهاي صنعتي نبود؛ سوخت ذهن‌ها و انگيزه‌ها نيز بود. گاه درد شد، گاه درخشش. در پنجم خرداد 1287 زماني که نخستين فواره‌ي نفت از دل کوه‌هاي مسجدسليمان برخاست، ايران تنها صاحب يک منبع زيرزميني نشد؛ بلکه وارد دوران تازه‌اي از تاريخ خود گشت.


نفت، اين مايع سياه و لغزان، نه‌تنها چهره‌ي جغرافياي جنوب را دگرگون ساخت، بلکه مسير توسعه، هويت اجتماعي، و حتي رؤياهاي نسل‌هاي آينده را نيز بازتعريف کرد. اين روايت، هنوز به پايان نرسيده است.
در نخستين سال‌هاي قرن بيستم، زماني که هنوز صنعت در بسياري از نقاط جهان در حال شکل‌گيري بود و خاورميانه در سکوتي تاريخي فرورفته بود، ناگهان از دل کوه‌ها و خاک‌هاي گرم مسجدسليمان، مايع سياهي بيرون جهيد که نه‌تنها سرنوشت يک شهر، بلکه تقدير يک کشور و منطقه را دگرگون کرد. پنجم خرداد 1287 خورشيدي، روزي بود که ايران به استقبال مدرنيته رفت؛ نه با کارخانه يا دانشگاه، بلکه با فوران نفت. اين رويداد تاريخي، تنها يک کشف زمين‌شناسي نبود؛ بلکه لحظه‌اي بود که تاريخ، به‌واسطه‌ي انرژي، ورق تازه‌اي خورد.
از همان لحظه نخست، نفت بيش از آنکه سوخت مشعل‌ها باشد، جرقه‌اي شد در ذهن سياست‌گذاران، انديشه‌ورزان و کنشگران. نفت، خيلي زود از يک ماده‌ي فسيلي فراتر رفت و بدل شد به عنصر مرکزي معادلات اقتصادي، سياسي و فرهنگي ايران معاصر. ايران، که پيش‌تر با الگوهاي سنتي معيشت و حکمراني زيسته بود، ناگهان با واقعيتي تازه روبه‌رو شد: ثروتي بزرگ، اما پرهزينه؛ فرصتي بزرگ، اما با پيامدهايي پيش‌بيني‌ناپذير. مسجدسليمان، نخستين شهري بود که تحت‌تأثير اين تحولات شکل گرفت. شهري بر فراز کوه‌هاي بختياري که حالا به واسطه‌ي چاه‌هاي نفت، به نخستين شهر صنعتي خاورميانه بدل شد. در پي آن، ديگر شهرهاي نفت‌خيز مانند آبادان، هفتکل،نفت سفيد، آغاجري، اميديه نيز پا به عرصه‌ي مدرنيته گذاشتند. اما نفت تنها خاک اين مناطق را دگرگون نکرد؛ بلکه ذهن‌ها، مناسبات اجتماعي و الگوهاي زيست نيز دستخوش تغيير شد.
با ظهور صنعت نفت، طبقه‌اي تازه‌نفس و روبه‌گسترش در ايران شکل گرفت: طبقه‌ي متوسط شهري. طبقه‌اي که برخاسته از بطن تجربه‌ي نفتي بود؛ آشنا با نظم اداري، آموخته در مدارس نوين، درگير با مفاهيم تکنولوژي و توسعه، و دغدغه‌مند نسبت به سرنوشت جمعي. اين طبقه، حامل آرمان‌هايي بود که در تقاطع سنت و مدرنيته تعريف مي‌شد و تلاش داشت چهره‌اي نو از ايران بيافريند؛ چهره‌اي که در آن صداهاي تازه‌اي براي عدالت، آموزش، رفاه و مشارکت اجتماعي طنين انداخته بود.
اما مسير اين دگرگوني، همواره هموار نبود. نفت، همان‌قدر که ابزار پيشرفت شد، صحنه‌ي منازعه نيز گشت؛ از چالش‌هاي سياسي در دوران ملي‌شدن صنعت نفت گرفته تا کشمکش‌هاي جهاني در عصر جنگ سرد، از رنج‌هاي تحريم و وابستگي اقتصادي تا مطالبات عدالت‌خواهانه‌ي کارگران و اقشار محروم در مناطق نفت‌خيز. نفت، منبع قدرت بود و در عين حال، منشأ بحران.
در اين ميان، نگاه ما به نفت تنها نبايد اقتصادي يا سياسي باقي بماند. نفت، به‌عنوان تجربه‌اي زيسته در حافظه‌ي جمعي مردم ايران، حامل لايه‌هايي فرهنگي و تمدني نيز هست. در لابه‌لاي روايت‌هاي رسمي از توسعه، مي‌توان صداي کارگر پالايشگاه آبادان را شنيد، خستگي کارگران حفاري در گرماي سوزان اميديه وآغاجري را احساس کرد وتنهايي هفتکل و ويراني نفت سفيد . رؤياي جواني را ديد که با بورسيه‌ي شرکت نفت راهي دانشگاه شد. نفت، به‌مثابه يک تجربه‌ي انساني، بخشي از حافظه‌ي تاريخي ماست.
يادآوري پنجم خرداد، صرفاً گرامي‌داشت يک تاريخ نيست. اين روز، يادآور آغاز مسيري است که هنوز ادامه دارد؛ مسيري که بايد از خلال آن، نه‌تنها گذشته را مرور کنيم، بلکه آينده را نيز بازانديشي کنيم. تجربه‌ي نفت، فرصتي است براي بازخواني نسبت ما با توسعه، با منابع طبيعي، با عدالت و با جهاني‌شدن. همچنان که جهان در آستانه‌ي گذار به انرژي‌هاي نو و تحولات اقليمي است، پرسش از سرنوشت نفت و نقش آن در آينده‌ي ايران، از هميشه ضروري‌تر است.
به گزارش آراز آذربايجان به نقل از عصرايران،در نهايت، نفت براي ما فقط سوخت موتورهاي صنعتي نبود؛ سوخت ذهن‌ها و انگيزه‌ها نيز بود. گاه درد شد، گاه درخشش. اما در همه حال، بخشي جدايي‌ناپذير از روايت ايران مدرن بود و هست. روايتي که همچنان، فصل‌هاي تازه‌اي پيش رو دارد.


برچسب ها:

تاریخ: 1404/03/06 09:47 ق.ظ | دفعات بازدید: 1656 | چاپ


مطالب مشابه dot
آخرین اخبار dot
مشاهده مشخصات مجوز در سامانه جامع رسانه‌های کشور