گروه فرهنگي:يک تهيهکننده سينما و تلويزيون با تأکيد بر اينکه نبايد اجازه دهيم تعزيه، زير فشار مدرنيزاسيون رنگ ببازد يا دچار تحريف شود، گفت: پژوهشگران، اساتيد تئاتر و دانشجويان ميتوانند با تحليل و بازخواني ساختار تعزيه، شاخهاي از نمايش مدرن با الهام از آن بنا کنند، اما اصل تعزيه سنتي، بايد بهعنوان يک ميراث زنده فرهنگي حمايت، حفظ و تقويت شود.
قيام عاشورا يکي از بزرگترين نقاط عطف در تاريخ بشريت است که نه تنها در بستر اعتقادي و مذهبي شيعه جايگاهي رفيع دارد، بلکه از منظر انساني، اخلاقي و زيباييشناختي نيز منبعي الهامبخش براي تمام آزادگان جهان به شمار ميرود. اين واقعه، ظرفيت بيپاياني براي بازآفريني در عرصههاي مختلف هنري دارد و در طول قرون متمادي، هنرمندان بسياري کوشيدهاند تا گوشهاي از شکوه و عظمت آن را با زبان هنر بازگو کنند.
در ميان شاخههاي گوناگون هنر، سينما بهعنوان هنري جامع که تلفيقي از تصوير، صدا، موسيقي، روايت، نور، طراحي صحنه، بازيگري و کارگرداني است، قدرت بينظيري در بازنمايي مفاهيم عظيمي همچون عاشورا دارد. با ورود رسانههاي نوين و گسترش نقش سينما در زندگي مردم، ضرورت پرداختن به موضوعات بنياديني مانند فرهنگ عاشورا، با زبان تصوير و رسانههاي مدرن بيش از پيش احساس ميشود.
با اين حال، خلق آثار عاشورايي تنها در گرو امکانات و ابزار فني نيست؛ بلکه پيوند دروني و قلبي هنرمند با مفاهيم نهفته در اين حادثه تاريخي، شرط نخست اثرگذاري و ماندگاري چنين آثاري است. آثار جاودانهاي که در عرصههاي مختلف هنري پيرامون عاشورا پديد آمدهاند، محصول ايمان، اشک، معرفت و زيست عاطفي هنرمند با محتواي اثر بودهاند؛ نه صرفاً تکنيک و مهارت اجرايي.
تعزيه نيز بهعنوان هنري اصيل، سنتي و برگرفته از بطن فرهنگ ديني مردم ايران، در کنار سينما، جايگاهي خاص در انتقال مفاهيم عاشورايي دارد. اين شکل از نمايش مذهبي که از ديرباز در جايجاي ايران زمين ريشه دوانده، همچنان واجد ظرفيتهاي دراماتيک، عاطفي و روايي است و ميتواند بهعنوان يکي از بازوهاي موثر هنر ديني در مسير آگاهسازي جامعه مورد توجه و حمايت قرار گيرد.
در اين ميان، شناخت دقيق ظرفيتهاي هر شاخه هنري، بازخواني تجربههاي موفق گذشته و تأکيد بر پيوند قلبي هنرمند با فرهنگ عاشورا، ضرورتي مضاعف دارد. پيرامون اين موضوع با محمدرضا شرفالدين، تهيهکننده سينماي دفاع مقدس و مديرعامل سابق انجمن سينماي دفاع مقدس، گفتوگويي انجام شده که در ادامه با آن همراه ميشويم.
در جايگاه يک هنرمند و تهيهکننده باسابقه در سينما و تلويزيون، واقعه عاشورا را نهتنها از منظر ديني، بلکه بهعنوان يکي از قلههاي بلند انسانيت در تاريخ بشر ارزيابي کردهايد. با توجه به اين نگاه، لطفاً تحليل خود را از جايگاه عاشورا در منظومه انسانشناسي تاريخي و تمدني بشر بيان کنيد.
واقعه عاشورا قلهاي است که هيچ رخداد ديگري در تاريخ بشريت از حيث عمق معنايي، شدت ايثار و شکوه حماسه به پاي آن نميرسد. حتي اگر بخواهيم اين واقعه را خارج از منظومه تفکر مذهبي بررسي کنيم، باز هم با پديدهاي مواجهيم که از لحاظ انسانگرايي، اخلاق، فداکاري، وفاداري، عدالتطلبي و مقاومت در برابر ظلم، در اوج قرار دارد. اگر بخواهيم در تاريخ انسانيت، نمونههايي از قلههاي فداکاري و ايمان را برشماريم، براي مثال ميتوانيم از واقعه ذبح اسماعيل(ع) توسط حضرت ابراهيم(ع) يا عبور بنياسرائيل از نيل به رهبري حضرت موسي(ع) ياد کنيم، اما واقعيت اين است که عاشورا در سطحي بالاتر و در موقعيتي بيهمتا قرار دارد.
در واقعه عاشورا، با تجميع تمامي جلوههاي والاي انساني مواجهيم؛ از وفاداري و اطاعت اهلبيت(ع) تا ايثار و ازخودگذشتگي ياران امام حسين(ع)، از شجاعت و استقامت تا بينش عميق و آگاهانه در برابر ستم. خود اين واقعه بهگونهاي است که حتي متفکران و شاعران غيرمسلمان، مثل گاندي، به آن ارجاع دادهاند و آن را الهامبخش نهضتهاي آزاديبخش خود دانستهاند. گاندي بهصراحت گفته بود که از امام حسين(ع) آموخته است چگونه پيروز شود، در حالي که در ظاهر ميدان شکست خورده است. اين همان مفهوم «حماسه شکست» است که در عمق خود، يک پيروزي بزرگ اخلاقي و تاريخي را رقم ميزند.
با توجه به ظرفيتهاي بالاي عاشورا در روايت دراماتيک و داستانپردازي سينمايي، بهنظر شما چرا سينماي ايران هنوز نتوانسته بهصورت جدي و بينالمللي به توليد اثري در تراز عاشورا دست يابد؟ آيا موانعي وجود دارد که مانع از تحقق اين ظرفيت شده باشد؟
اين پرسش بسيار مهم و قابل تأمل است. با وجود برخورداري از غنيترين محتواي روايي، هنوز نتوانستهايم در سطحي جهاني، نمايشي جامع و تأثيرگذار از عاشورا ارائه دهيم. بخشي از اين موضوع به محدوديتهاي تکنيکي و زيرساختي برميگردد، اما بخشي ديگر به دليل پيچيدگيهاي محتوايي و حساسيتهاي ديني است که کار را دشوار ميسازد. ساخت اثري سينمايي درباره امام حسين(ع) و عاشورا، تنها يک پروژه سينمايي نيست، بلکه مسئوليتي تاريخي، فرهنگي و ايماني است.
از سوي ديگر، بايد پذيرفت که روايت عاشورا نياز به زبان بينالمللي دارد؛ يعني بايد بتوانيم با زباني جهاني، براساس قواعد شناختهشده درام، اين واقعه را بازآفريني کنيم بدون آنکه از پيام اصلي و روح معنوي آن فاصله بگيريم. اين کار نيازمند جسارت، دانش، امکانات و پشتيباني نهادهاي فرهنگي و ديني است. همچنين بايد يک اجماع نخبگاني براي ورود به چنين پروژهاي شکل گيرد؛ کاري مشترک ميان فقيهان، هنرمندان، اديبان و پژوهشگران تاريخ و فرهنگ.
بهنظر ميرسد که در نگاه شما، هنر ديني، زماني تأثيرگذار ميشود که هنرمند با آن زندگي کرده باشد. چه توصيهاي براي هنرمندان جواني داريد که در مسير توليد آثار عاشورايي قدم ميگذارند؟ چگونه ميتوانند به کيفيتي برسند که آثارشان ماندگار و اثرگذار باشد؟
نخستين توصيه من به اين نسل، اين است که پيش از آنکه ابزار هنري خود را آماده کنند، قلب خود را آماده سازند. بايد با فرهنگ عاشورا زيست، آن را درک کرد، لمس کرد، و با آن گريست. وقتي يک هنرمند با جان خود به مفاهيم عاشورا متصل ميشود، اثرش جاندار خواهد بود. تنها در اين صورت است که حتي اگر ابزار محدودي هم داشته باشد، اثرش تأثيرگذار ميشود.
نکته دوم، توجه به تحقيق، پژوهش و پروداکشن است. توليد آثار عاشورايي، نيازمند مطالعات تاريخي دقيق، گفتوگو با متخصصان و بهرهگيري از تجهيزات مناسب است؛ اما اگر جان کار خالي از معنا باشد، هيچيک از اينها اثرگذار نخواهند بود. نهايتاً توصيه ميکنم هنرمند، چه جوان باشد و چه باسابقه، خود را در مسير الهام و هدايت قرار دهد. برخي آثار، آگاهانه ساخته نميشوند، بلکه نازل ميشوند.
به گزارش آرازآذربايجان به نقل از ايکنا، هنر ديني بايد زمينه فرود چنين الهاماتي را در جان و دل خود فراهم کند. اينجاست که يک نقاشي، يک قطعه موسيقي يا يک فيلم ميتواند تا هميشه در حافظه جمعي يک ملت بماند.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com