ای کاش آشیقها به دوران خوب دهه ۵۰ بازگردند
گروه فرهنگی:»در دههی ۵۰ که ساز به دست گرفتم هر روز در عروسیها اجرا میکردیم ولی اکنون دیگر اجرای ما در عروسی کم شده است. الان عاشیقهای زیادی را داریم که بیکار هستند و نیازمندند. ای کاش عاشیقها دوباره به آن دوران بازگردند!« جملات بالا بخشی از صحبتهای حسن اسکندری، از جمله عاشیقهای شمال آذربایجان است.
قرار است در جشنواره موسیقی فجر امسال از چهار هنرمند پیشکسوت از جمله نادر مشایخی در حوزه موسیقی کلاسیک، هوشنگ ظریف موسیقی ایرانی، حسن اسکندری موسیقی اقوام و افلیا پرتو نوازنده پیانو تقدیر شود.
به همین جهت تصمیم گرفتیم در ابتدا با حسن اسکندری که از جمله عاشیقهای شمال آذربایجان است صحبت کنیم. این عاشیق از سال ۱۳۴۸ نزد عاشیقهای دیگر، مانند رسول قربانی و عزیز شهنازی به کار قاوال نوازی و آواز خوانی مشغول شد. بعد از مدتی به تشویق عباس عبادیان، نواختن ساز را را یاد گرفت و هنر عاشیقی را پیشه کرد.بحث ثبت میراث موسیقی نواحی یکی از موضوعات مهم و قابل بررسی است؛ چراکه این افراد آنچه را که میدانند به صورت سینه به سینه آموخته و گاهی با از دست رفتن یکی از آنها آنچه که به صورت شفاهی میدانسته و در سینه داشتهاند همراه آنها خاموش میشود.در همین راستا از این عاشیق سوال میکنیم که آیا تا به حال بخشی از موسیقی او ضبط شده است؟ با لهجه شیرین ترکی میگوید: زمانی که احمدینژاد میخواست رییسجمهور شود کارهای من به صورت صوتی و تصویری ضبط شد. ۹۸ قطعه را در تهران خواندهام ولی الان معلوم نیست کجاست؟ یک پژوهشگر موسیقی به نام آقای بهرام که در رادیو و تلویزیون کار میکرد، کارهای من را ضبط کرد. به یاد داردم که کُرد بود. دو ـ سه بار او را دیدم و سراغ آن ویدیوها را از او گرفتم ولی خبری نشد!
او ادامه میدهد: البته خودم هم کارهای ضبط شده دارم. روی ۲۲ تا سی دی خواندهام که همه مجوز دارند. من بدون مجوز چیزی نمیخوانم.اسکندری میگوید که حاضر است همین الآن کارهای دیگری را ضبط کند تا به شاگردانش منتقل شود.از این هنرمند سوال میکنیم که چقدر از او برای برگزاری کنسرت در خارج از کشور یا داخل کشور حمایت شده است؟ پاسخ میدهد: از طریق ارشاد تهران در ۳۰ کشور کنسرت برگزار کردهام. قرارداد بستیم و حقالزحمه را هم پرداخت کردند؛ مثلا در سال ۶۹ به فرانسه رفتیم و ۲۳ روز ماندیم، دو بار به ژاپن رفتیم و یک بار یک ماه در آنجا ماندیم و هر روز اجرا داشتیم، چین هم رفتیم. ولی آخرین بار که به امریکا رفتم خودشان ما را دعوت کردند که دو ماه در آنجا بودیم. ولی برای برگزاری کنسرت در مملکت خودمان خیلی حمایت نمیشود. مثلا اگر بخواهیم کنسرت برگزار کنیم باید چند بار به ارشاد برویم تا مجوز بگیریم و پول سالن را هم باید بدهیم.
میپرسیم، »چه شد که به دنبال عاشیق شدن رفتید؟«
پاسخ میدهد: »قبل از اینکه به دنبال عاشیقی بروم، سال ۴۳ به تهران رفتم و هشت سال آنجا بودم. در تهران به کلاس آواز ایرانی رفتم و استادم آقای پاریا بود. سال ۴۷ ازدواج کردم و سال ۴۸ به تبریز رفتیم و قاطی عاشیقها شدم. یک سال دف زدم و بعد از آن ساز برداشتم. از سال ۵۰ فعالیت میکنم. آموزشگاه موسیقی دارم و شاگردان زیادی دارم که آواز و ساز یاد میگیرند.«
از او میپرسیم که چقدر از هنرمندانی مانند او حمایت میشود؟
در پایان میگوید: من بازنشسته شدهام و خودم، خودم را بیمه کردم. خیلی از عاشیقها برای زندگی کردن مشکلات زیادی دارند. ما قبلا در عروسیها میخواندیم ولی امروزه این اتفاق کمتر میافتد. خود تبریز ۵۰۰ عاشیق دارد ولی در بین آنها شاید تنها سه نفر کار کنند و بقیه بیکار هستند و واقعا لنگ نان شب خود هستند.
در دهه ۵۰ که ساز به دست گرفتم هر روز عروسی میرفتیم و اجرا میکردیم. ای کاش عاشیقها به آن روزها بازگردند و این موسیقی جای خود را دوباره پیدا کنند.
این سومین بار است که از من در تهران تقدیر میشود ولی من میخواهم در تبریز نیز از من تقدیر شود. همه هنرمندان باید تقدیر شوند.
***
عاشیقها منظومهها را سینه به سینه نگه داشتهاند. عاشیقها خودشان هم نقال و هم آهنگسازند و هم داستانهای منظومهخوانی را مینویسند. ترکزبانها به اصطلاح به چنین عاشیقهایی »حاق عاشیقی« میگویند. این افراد کسانی هستند که شعر گفتن از طرف خداوند به آنها الهام میشود. آخرین درجه عاشیقها هم »دده« یا همان پدر است.
عاشیقها همواره مورد احترام مردم بودهاند، اما در زمان صفویه به اوج رسیدند و بیشتر به آنها بها داده شد. عاشیق دده قربانی و عاشیق عباس توفارقانلی از معروفترین عاشیقهای زمان شاهاسماعیل و شاهعباس بودند.«کوراوغلی» یکی از داستانهای کهن و مهم عاشیقی است. آهنگها و خود داستان »کوراوغلی« حماسی هستند.
کوراوغلی به ترکی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور. او کسی است که از خانی که قاتل پدرش بوده انتقام میگیرد. اجرای این داستان توسط عاشیقها در میان مردم خیلی طرفدار دارد. منظومهخوانی در حال پاک شدن از سینه عاشیقهاست، چون مردم دیگر فرصت این را ندارند که بنشینند و داستانها را گوش کنند. در گذشته که تلویزیون و رسانهای در روستاها نبود همه خبرها در اختیار عاشیقها بود. داستانهای عاشیقی هم خیلی طولانی بودند. برای مثال داستان »اصلی و کرم« هفت ساعت طول میکشید که عاشیقها در مراسم مختلف بخشی از آن را میخواندند و داستان نصفه میماند و مردم برای روزهای بعد منتظر شنیدن ادامه داستان میماندند اما حالا نه امکانش وجود دارد و نه مردم برای گوش کردن به آن حوصله به خرج میدهند.
تمام داستانهای عاشیقی، نصیحت و حاوی یک مطلب و پیام هستند. من حالا به شهرهای زنجان، همدان، ارومیه و بقیه مناطق ترکنشین میروم، از من درخواست میکنند که برایشان داستان بخوانم اما طبیعتا دیگر وقت آن نیست که همهی داستان گفته شود. بنابراین یک قسمتی از داستان را میخوانم که پیام و نصیحت داشته باشد.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایسنا، اکنون در جشنوارهها فقط ۲۰ دقیقه به عاشیقها فرصت اجرا داده میشود که در این مدت فقط میشود دو آهنگ اجرا کرد. بنابراین عاشیقها مجبورند که یک داستان کوتاه را بگویند که بتوانند جمعش کنند و پیامشان را برسانند. به هر حال همین هم غنیمتی است و باید بهخاطر آن، از دستاندرکاران جشنواره موسیقی نواحی که به این موضوع توجه دارند تشکر کرد، چون آنها قدر موسیقی نواحی را میدانند و برای فراموش نشدن آن زحمت میکشند. به نظرم پرداختن به موسیقی عاشیقها و منظومهخوانی در جشنوارهها کار خیلی خوبی است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۸ ق.ظ