رشادتهایی که به فراموشی سپرده شد
گروه تاریخی : تلخی شکست ایران در جنگهای اول و دوم ایران با روسیة تزاری، در ذائقه مردم ایران چنان است که بعدها مانع قضاوتهای بیکم و کاست درباره اصل ماجرا گردید. از یک سو مشکلات جنگ یکسویه به پای خسّت و عشرت طلبی فتحعلیشاه و گاه تلختر از آن به پای ضعف ایرانیان، از لحاظ شجاعت، پایمردی و دلاوری جنگاوران ایرانی گذاشته شد.
در باور عمومی ما عباس میرزا، با وجود حضور مستقیم در جنگ و نقش اول در فرماندهی قوا و تخلیه سریع و غیرقابل باور تمامی سرزمینهای مفتوحه، قهرمان ملّی و سلسله جنبان و پایهگذار فکر و اندیشه پیشرفت در ایران به حساب میآید. اما آنچه بیش از همه در شکست ایرانیان با وجود همه سلحشوریهای سربازان و نیز حمایت و اراده شاه و ولیعهد، مؤثر واقع گشت، میتوان به بیاطلاعی ایرانیان از رویدادهای عرصه بینالملل از جمله کشمکشهای روسیه در اروپا، ضعف بنیه فنی ایران در برابر قدرت روبه رشد قوای روسیه که درحال تجربه زورآزماییهای بزرگی در عرصه بینالمللی بودند و نیز رقابتهای داخلی شاهزادگان با عباس میرزا و نیز سایر رجال مؤثر در عرصه سیاستگذاری کلان کشور اشاره کرد، که باعث تزلزل در تصمیمگیریهای کلان سیاسی و نیز در عرصه نظامی و صحنه جنگ میشد. در پایان جنگ اول روسیه و ایران، هنگامی که میرزا ابوالحسن ایلچی نماینده ایران و سرگور اوزلی واسطة تهران عازم روسیه شدند، دولت روسیه چون سخت گرفتار درگیری و کشمکش با ناپلئون بناپارت بود از رسیدن سفیر ایران و تقاضای صلح استقبال کرد، امری که به علّت ناآشنایی ایرانیان با این گرفتاریها، قدرت چانهزنی آنها را پایین آورد و سرانجام در ۲۹ شوال ۱۲۲۸، با هدایت سرگور اوزلی که خواستار تقویت جناح روسیه در برابر جاهطلبیهای بناپارت بود معاهده گلستان به زیان ایران با نماینده روس یعنی یرملوف در ۱۱ فصل به امضا رسید. عهدنامه گلستان در شرایطی بسته شد که تمام فکر و ذکر روسها مقاومت در برابر حمله ناپلئون بود و هیچ تمرکزی برای جنگ با ایران نداشتند ولی شاه قاجار علیرغم مخالفت عباس میرزا ،تحت تأثیر ایلچی و اوزلی این عهدنامه را پذیرفت. از منظر ضعف فنی ایران در عرصه نظامی، همین بس که عباس میرزا که آرزویش این بود که قشون ایران را به شکل ممالک اروپا در آورد، با وجود اینکه میدانست بزرگترین دشمن ایران از دوره نادر تا زمانهاش روسها هستند اما در نهایت تعجب قبل از فرانسویها و سپس انگلیسیها دست یاری به سمت روسها دراز کرده بود و با این عمل اعتراف عمیقی به ضعف نظامی ایران در برابر روسها به عمل آورده بود. این اقدام عباس میرزا در کنار بندی که وی در عهدنامه ترکمانچای برای به ارث بردن پادشاهی در خود و یا اعقاب خود گنجانید از یک سو به ناآشنایی کافی و وافی رجال آن دوره از بایستههای سیاست خارجی اذعان دارد و از سوی دیگر مهر تأییدی است بر نقشی که رقابتهای سیاسی میان شاهزادگان و نخبگان سیاسی در شتابزدگی برای عقد قرارداد و نیز جریان جنگ از خود به جای گذاشته است.
در کنار آن ارتش مجهز روسیه تزاری، ارتشی قرار داشت که دارای ساختار کهنهای بود ،به خصوص به لحاظ ساختار مدیریتی. به عقیده »واتسن« در برابر ارتش بینالمللی روسها، لشکری قرار داشت که »ماهیانة مرتبی دریافت نمیکرد.« یکی از نکات مهمی که در سرنوشت جنگ دوم ایران با روسها چه در آغاز جنگ و چه در شتابزدگی برای عقد قرارداد، بدون توجه به گرفتاریهای روسها در عرصه بینالملل مؤثر واقع شد، رقابت شاهزادگان با عباس میرزا و نیز گروهبندیهای سیاسی مخالفان و موافقان جنگ بود که هر کدام میکوشیدند از این نمد کلاهی برای خود دست و پا نمایند.
به گزارش مک دانلد دو گروه عمده در بین رجال صلح طلب و جنگ طلب به وجود آمده بود، «گروه صلح طلب از میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله و میرزا ابوالحسن خان و منوچهرخان و سفیر انگلیس تشکیل میشد و گروه مایل به جنگ از اللهیارخان آصف الدوله، روحانیون و نظامیان تشکیل میشدند.
شاهزادگان متعدد قاجار نیز میکوشیدند، با تأثیرگذاری بر روی بازیگران سیاسی و رجال برجسته، از نتایج به دست آمده در جنگ به سود آیندة سیاسی خود بهرهبرداری نمایند. تمام نیروهای درگیر، توان خود را بر بهرهبرداری از جنگ قرار داده بودند. اللهیار آصفالدوله نگاه مثبت شاه را با خود به همراه داشت و منصب صدارت نیز بر قدرت وی میافزود.
ماجرای گرجستان چاشنی انفجاری جنگهای ایران و روس بود. هم به لحاظ اقداماتی که آقا محمدخان در آن سامان مرتکب شده بود و هم به لحاظ اینکه اقدامات آقا محمدخان و پیروزیهای وی در گرجستان با شکستهایی که تحت مدیریت فتحعلی شاه به وقوع پیوسته بود مقایسه میشد. امری که برای هر پادشاهی میتوانست تحقیر کننده باشد.
بنابراین اگرچه شاه در جنگ دوم با روسها، جنگ را آخرین وسیله میدانست اما »علاقه صمیمانه شاه بار دیگر وضعی نامساعد، اختلاف خطرناکی بین روس و ایران ایجاد کرد.«
در مورد نقش روحانیون که در ماجرای آغاز جنگ بسیار اشاره شد نیز باید گفت که هر کدام از موافقان و مخالفان جنگ میکوشیدند آنان را با خود همراه سازند وگرنه مجتهد اصفهان شاه را به »احتیاط و تدبیر« دعوت میکند و طی پیغامی محرمانه به شاه، نظر شاه را نسبت به تحریک مذهبی مردم جویا میشود و آقا سید محمد اصفهانی ساکن عتبات نیز تا نظر مثبت پادشاه را جویا نشد به سوی ایران حرکت نکرد. رائین، نقش انگلستان را در شعلهور کردن جنگ مهم میداند و برکناری امینالدوله را از صدارت به دلیل مخالفت با جنگ قلمداد میکند و ادعا میکند که امین الدوله با وجود تلاش مأموران انگلیس برای جنگ، مانع از جنگ با روسیه شده و از فتاوی علمای عصر هم برای صدور جهاد جلوگیری مینماید. در مدیریت صحنه جنگ نیز فرماندهی واحدی حکمفرما نبود. عباس میرزا ورود آصفالدوله به صحنه را »ملال خاطر«ارزیابی میکرد اما با این وجود بدون توجه به هشدار عباس میرزا وی »با یکصد و ده توپ و چند فوج سرباز، به طرف قلعه عباس آباد حرکت کرد«و خیلی زود در نبردی که با قوای روس و ایران رخ داد پشت به لشکر نمود و فرار را بر قرار ترجیح داد.
اما نقش رقابت عباس میرزا با شاهزادگان دیگر چه در شروع جنگ و چه در شتابزدگی برای عقد قرارداد ترکمان چای مؤثر واقع شد. عباس میرزا نیز اگرچه همچون شاه مایل بود »شهرت از دست رفته خود را دوباره به دست آورد« اما برای او نیز جنگ آخرین انتخاب بود. عباس میرزا ولیعهد ایران بود و دیر یا زود بالاترین مقام سیاسی کشور را به دست میآورد اما شاهزادگان و رجال پایتخت میخواستند از این آب گلآلود ماهی بگیرند.
قدرت عباس میرزا به خصوص پس از عهدنامه گلستان افزایش یافته بود، و سیاست خارجی ایران در آذربایجان رقم میخورد اما تعلل عباس میرزا در جنگ دوم برادرانش را به سمت بهرهبرداری از جنگ سوق داد، آنها میکوشیدند »وی را از لحاظ مذهبی مظنون قلمداد کنند«عباس میرزا برای مقابله با این اتهام با اخذ اعلان جهاد از تبریز، سلاح فشار مذهبی برادران را به سوی آنان بازگرداند.
سرانجام فشارهای سیاسی شاهزادگان که میکوشیدند »خاطر خاقان مغفور را از نایبالسلطنه آزرده … و مایل به تربیت حسنعلی میرزا نمایند« عباس میرزا را شتابزده وارد جنگ کرد. اما فشارهای سیاسی بر شاهزاده عباس میرزا و نیز عدم اطلاع از حوادث بینالمللی بیشترین تأثیر را در تصویب عهدنامه ترکمان چای برجای گذاشت، قرار دادن بندی مبنی بر تضمین روسیه برای گرفتن جانشینی شاه بر او و فرزندانش، نشانِ اوج فشارهای سیاسی شاهزادگان به وی بود. از نامههای عباس میرزا شتاب غریبی در تثبیت عهدنامه ترکمان چای دیده میشود و در نامهاش به پاسیکویچ از نوعی انقلاب مملکتی سخن به میان میآورد از جمله واگذاشتن ولایتین ایروان و نخجوان و قبول پانزده کرور وجه خرج و خسارت را که مبنای مصالحه مبارکه بر آن است، ممضی و مقبول خواهیم داشت، باید وضعی قرار داد که دولت علّیه ایران از عهده توانند برآمد و به علت تنگی وقت و انقلاب مملکتی تخلفی از موعد نشود. این در حالی بود که گرفتاری روسها در جبهههای دیگر از جمله درگیریش در عثمانی و نیز شکست امپراطوری در جبهه دانوب، روس را دچار چالشی جدّی کرده بود و اگر رجال سیاسی از عمق گرفتاری روسها در جبهه اروپا اطلاع داشتند، شاید با قدرت چانه زنی بیشتری به مذاکره با روسها میپرداختند. همان عاملی که باعث کوتاه آمدن روسها در ماجرای قتل گریبایدف در برابر حکومت ایران گردید.
*شجاعتهای ایرانیان
شکست نهایی ایران از روسها باعث شد رشادتها و بسیاری از پیروزیهای ایران از دیدگاه عموم مغفول بماند. نبرد ایران و روسها در دو جنگ حدود ۱۲ سال طول کشید و حدود۲۰۰۰۰۰نفر از سربازان شجاع کشور کشته شدند و تلفات روسها نیز کمتر از این نبود و این نشان از جدّی بودن نبرد بین طرفین داشت. این در حالی بود که جیره و مواجب سربازان باعث تزلزل در روحیه سربازان ایرانی میشد. اما با این وجود قاجارها و به خصوص شاه و شاهزاده عباس میرزا در تلاش برای اعمال حاکمیت مجدد بر مناطق اشغالی روسها در گرجستان و قفقاز صادق بودند و نمیتوانستند اشغال مناطقی را که مأمن تاریخی آنها بود تحمل نمایند و از منافع اقتصادی این منطقه حساس چشم بپوشند، با این وجود در عقدنامه ساده انگارانه میپنداشتند با وجود عقد قرارداد گلستان میتوانند از طریق مذاکره به بازگشت مناطق اشغالی امیدوار باشند. با همین امیدواری بود که در مفاد عهدنامه دقت لازم را مبذول نداشتند و در ادامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی را برای راضی کردن روتشیخوف امپراطور روس، راهی سن پترزبورگ کردند تا مگر دوستانه وی را به تخلیه مناطق اشغالی ترغیب نمایند. ایران از عقد قرارداد تیلسیت میان ناپلئون و الکساندر اول تزار روسیه مطلع نبود به همین دلیل به امید وعدههای ناپلئون خود را برای بازپس گیری مناطق از دست رفته آماده میکرد. همانگونه که در پایان جنگ اول ایران و روس زمامداران ایران از گرفتاری روسها در جبهه اروپا و ناپلئون بیاطلاع بودند و شتابزده به عهدنامه گلستان تن دادند.
از دیدگاه نظامی، هماهنگی لازم میان فرماندهان نظامی برقرار نبود، ارتش ایران ستاد فرماندهی یکپارچهای نداشت، سلاح نظامی ایران نسبت به ادوات نظامی دشمن قابل قیاس نبود، ارتش ایران به شیوة سنتی اداره میشد، در میان فرماندهان ارتش درک درستی در استفاده از قوای احتیاط وجود نداشت، قوای نظامی ایران اکثراً به صورت چریک بود و در نبردهای بزرگ با آشکار شدن کوچکترین شکست سیستم دفاعی ایران کاملاً به هم میریخت. فرار نیروهای ایرانی به بیرون از شهر تبریز پس از شکست در جنگ اصلاندوز نماد چنین ناهماهنگیها بود. نقشه عملیات جنگی، مخفیانه و با رعایت اصول امنیتی انجام نمیشد، بلکه در محلی که نوکران هم در آن رفت و آمد میکردند طرح میشد و مستشاران انگلیس نیز در اغلب این طرحریزیها شرکت داشتند. بنابراین کسی نبود که از عملیات نظامی ایران خبر نداشته باشد.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۶:۴۹ ق.ظ