بازسازی عاطفی و روانی شرط لازم ازدواج مجدد
گروه خانواده وسلامت: تا زمانی که فرد پس از طلاق به بازسازی عاطفی و شناختی نرسد، اقدام به ازدواج مجدد اشتباه است و ممکن است منجر به شکست شود.
طلاق همراه با تنش، درگیری و پیچیدگی خاص رابطه است و بعد از طلاق رسمی نمیتوانیم مدت زمان مشخصی را برای ازدواج مجدد زن و مرد توصیه کنیم. بازسازی روانی و کنار آمدن با مساله طلاق بسیار مهم است. این مرحله به پختگی فرد، درجه هوش او و موقعیت و امکاناتی که فرد برای تنها بودن دارد، بستگی دارد.
زنان شاغل و زنانی که مهریه خوبی دریافت کردهاند فرصت بیشتری برای بازسازی روانی خود دارند ولی زنی که از نظر مالی تحت فشار است و خانواده از او حمایت نمیکند و سنتیتر هستند، برای ازدواج مجدد سخت در فشار هستند.
احساس تنهایی برای مردان آزار دهندهتر است چراکه حمایتهای عاطفی لازم را ندارند علاوه بر آن با دشواریهایی برای انجام امور منزل روبهرو هستند. از نظر شرعی زمان برای زنان ۳ ماه و ۱۰ روز است ولی این زمان از نظر روانشناختی حداقل ۶ ماه است؛ چراکه پس از طلاق احتمال بازگشت زوجین وجود دارد به همین علت بهتر است نفر سومی وارد زندگی زن و مرد نشود، چون ممکن است ارتباط جدید آسیب بیشتری را برای فرد به دنبال داشته باشد.
افراد پس از طلاق به سرعت برای آشنایی با فرد دیگر و ازدواج با او اقدام نکنند چون آسیبهای آشنایی و دوستی کوتاه مدت به مراتب بدتر ازطلاق است، چون فرد دوره سوگواری پس از طلاق را سپری میکند و هنگامی که وارد رابطه بعدی میشود به دنبال جبران تمام کمبودها و ناکامیهای رابطه قبلی ممکن است بدون استدلال و استفاده از عقل و منطق دچار هیجان زدگی و ذوق زدگی شود. بنابراین زمانی که به خواستههای خود نرسد این باورغلط در ذهن آنان شکل میگیرد که همه زنها و یا همه مردان مثل هم هستند. غافل از اینکه هر فرد باید سهم خود را از به بن بست رسیدن یک رابطه بشناسد و خود را از لحاظ شخصیتی و شناختی بازسازی کند و چون برخی افراد بدون توجه به این نکته ازدواج مجدد میکنند شاهد هستیم که امروزه طلاق بعد از ازدواج دوم وسوم نیز در حال رواج یافتن است. اگر سن فرزندان آنان ۵ سال است.
موعد مناسبی برای ازدواج مجدد زنان و مردان مطلقه است چراکه کودکان در این سن خاطرات محکمی از والدین خود ندارند و زود میتوانند به والدین جدید عادت کنند البته والد جدید باید درصدد جلب محبت کودک برآید. زنان و مردان مطلقه میتوانند با فرزندان ۵ تا ۱۲ ساله خود گفتوگو کنند و به آنان بگویند که با ازدواج مجدد از میزان محبتشان به فرزند کم نمیشود و دلایل خود را برای ازدواج مجدد با او در میان بگذارند؛ چراکه کودک در این دوره سنی به ویژه از پدر و مادر متابعت پذیر است.
فرزندان دوران هویت یافتگی خود را سپری میکنند و فرد جدید را به عنوان پدر و مادر به سختی میپذیرند و پسران معمولا بیشتر مقاومت میکنند بنابراین یک فرد برای ازدواج مجدد هم باید به بازسازی روانی و عاطفی خود بپردازند و هم به موقعیت فرزندانش توجه کند.
معمولا فرزندان اگر در سنین حساس کودکی یا نوجوانی باشند نسبت به ازدواج پدر یا مادرشان واکنش منفی نشان می دهند، اما نحوه رفتار فرزند در مقابل ناپدری یا نامادری بستگی زیادی به برخورد طرف مقابل دارد.
نکته بسیار مهم در این زمینه خودجوشی و طبیعی بودن عواطف و احساسات است. تجربه نشان داده است، فرد اگر به معنای واقعی همسرش را دوست داشته باشد به طور عادی فرزندان او را که حاصل ازدواج و زندگی گذشته اش هستند نیز دوست خواهد داشت.
چنانچه فرد ملاحظه کند فرزندش نیز مورد علاقه و احترام همسرش است، چنین امری روی نگرش و علاقه مندی او نسبت به همسر دوم اثر مثبت و سازنده ای دارد.حتی در بعضی موارد فرد با مشاهده بی مهری های بی دلیل همسرش نسبت به فرزندش احساسی ناخوشایند نسبت به شریک زندگی خویش در ازدواج دوم پیدا می کند.
اشتباه دیگر افراد را در این مورد مجبور کردن فرزند بویژه در سنین کم به گفتن »مامان« یا »بابا« به شخص تازه وارد در خانواده می داند.
گاهی در برخی خانواده ها می بینیم که کودک را به گفتن بابا یا مامان مجبور می کنند. در حالی که کودک اگر خودش نخواهد طرف مقابل را مادر یا پدر خطاب کند، این اجبار اثر سوء خواهد داشت.
کودکانی که پدر و مادرشان به علت جدایی اقدام به ازدواج مجدد می کنند، شرایط سخت تری را می گذرانند، زیرا کمتر حاضر به پذیرش عضو جدید خانواده می شوند.بهتر است در این مورد تصمیم را به عهده خود کودک بگذاریم و به او زمان بدهیم تا بتواند با این مساله کنار بیاید.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۵۷ ق.ظ