۵۰ درصد کارگران جنسی_کشور را زنان متاهل تشکیل می‌دهند

۵۰ درصد کارگران جنسی_کشور را زنان متاهل تشکیل می‌دهند

گروه اجتماعی : یک مددکار اجتماعی و فعال حوزه زنان گفت: متاسفانه گاهی دخترانی را می‌بینیم که در سنین بسیار کم، حدود ۱۲ سالگی به این مسائل کشیده می‌شوند.
یک مددکار اجتماعی و فعال حوزه زنان گفت: متاسفانه گاهی دخترانی را می‌بینیم که در سنین بسیار کم، حدود ۱۲ سالگی به این مسائل کشیده می‌شوند. از طرفی بر اساس آمارهایی که سازمان بهزیستی ایران اعلام کرده است، ۵۰%از کارگران جنسی ایران را زنان متاهل تشکیل می‌دهند که به دلیل مشکلات اقتصادی به این کار روی می‌آورند.
شهین شمس‌محمدی در خصوص افزایش کارگران جنسی در سطح شهر گفت: مهمترین دلیلی که می‌توان برای افزایش این آسیب اجتماعی عنوان کرد، فقر است.
او ادامه داد: فقر روی تندرستی، چگونگی فرهنگ خانواده و امکانات تحصیلی اثر می‌گذارد. به علاوه این فقر است که از حضور یک فرد به عنوان عضوی فعال در جامعه جلوگیری کرده و در نتیجه او را از گرفتن حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منصرف می‌کند.
این فعال حوزه زنان با تاکید بر اینکه افزایش کارگران جنسی در هر جامعه‌ای می‌تواند متاثر از عوامل گوناگونی باشد، عنوان کرد: از عمده‌ترین این عوامل، بالا رفتن خط فقر و عدم مهارت و توانایی‌های لازم در جهت تامین مایحتاج زندگی، از سوی زنان است که این مساله نیز به نبود برنامه‌ریزی‌های اساسی از سوی دولتمردان برای توانمندسازی زنان و همچنین نبود بستری مناسب در جامعه، در راستای کسب مهارت، درآمدزایی و استقلال مالی، این قشر تاثیرگذار در جامعه باز می‌گردد.
شمس محمدی اضافه کرد: با وجود سیر رو به رشد تحصیل زنان، به دلیل بستر سنتی جامعه و اینکه توجه به توانمندسازی و کسب مهارت برای استقلال مالی برای مردان در درجه اول اهمیت قرار دارد، هنوز آن طور که باید و شاید به این مساله مهم پرداخته نشده و ما غافل از اهمیت و تاثیرگذاری این عامل، به دنبال رفع آسیب‌های اجتماعی ناشی از کارگران جنسی در جامعه هستیم.
این مددکار اجتماعی با اشاره به اینکه کارشناس مسائل اجتماعی به رابطه متقابل میان فقر و پیدایش کارگران جنسی در جامعه تاکید فراوان دارند، توضیح داد: جامعه شرایط را با ایجاد تورم، بیکاری و فقر به نحوی ساخته است که زنان بی سرپرست و بد سرپرست به خاطر درماندگی در تامین هزینه‌های جاری خود و فرزندان‌شان، به این کار روی می آورند، در نتیجه کارگران جنسی نیز افزایش پیدا می‌کنند.
او از کاهش وحشتناک سن ورود دختران به بازار کارگری جنسی خبر داد و گفت: متاسفانه گاهی دخترانی را می‌بینیم که در سنین بسیار کم، حدود ۱۲ سالگی به این مسائل کشیده می‌شوند. از طرفی بر اساس آمارهایی که سازمان بهزیستی ایران اعلام کرده است، ۵۰%از کارگران جنسی ایران را زنان متاهل تشکیل می‌دهند که به دلیل مشکلات اقتصادی به این کار روی می‌آورند که پس از ورود این زنان به بازار کارگری جنسی، در معرض آسیب‌های چون ایدز، مواد مخدر و خشونت قرار می‌گیرند، که به نوبه خود به آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند.
این فعال حوزه زنان ادامه داد: بخش عظیمی از قشر فقیر جامعه را زنان تشکیل می‌دهند. متاسفانه فلاکت و فقر با ستم جنسی و طبقاتی گره خورده و آسیب‌ها را تشدید کرده است. باید تاکید کنم کارگری جنسی، آزار جنسی محسوب می‌شود و هیچ زنی راضی نخواهد بود به این کار تن دهد، اما به دلیل نیاز و تامین مایحتاج خود به این کار روی می آورد.
شمس محمدی در پایان توضیح داد: برای جلوگیری از انحرافات و آسیب‌های اجتماعی باید به توزیع درآمدها در جامعه توجه داشت چراکه یکی از مهم ترین عوامل به وجود آورنده و تشدید کننده فقر، توزیع ناعادلانه درآمدها در جامعه است که این نابرابری‌های اقتصادی زاینده فساد، تباهی و انواع کجروی‌ها خواهد بود.
آنچنان سریع و عجیب خیابانی شدم که مبدا را به یاد می‌آورم اما چگونه…!؟ درک نمی‌کنم. حالا نه ماه است که در این کار هستم. جز چند باری که به اصرار و دریافت پول قابل توجه به مهمانی افراد شاسی‌بلند سوار رفتم، از ترس بروز مشکل و گرسنه و بی‌امکانات ماندن خانواده و پدر مریضم، در همین اتوبان‌ها کار می‌کنم.
در شلوغی هر روزه شهر درست در زمانی که بازار فروش ارز سویه‌ای از شهر را به خود مشغول کرده و مقابل در صرافی‌ها حجم قابل ملاحظه‌ای آدم عجیب و غریب می‌بینی و در عجب می‌مانی که دلار به چه دردش می‌خورد، درست زمانی که شهر ترافیک روزانه‌اش را سپری می‌کند و هیچ‌کس اجازه تردد به دیگری را نمی‌دهد و شاهد ترافیک قفل شده در معابر و اتوبان‌های این شهر شلوغ هستی و باز هم درست زمانی که کافه‌ها و مراکز خرید این شهر مملو از آدم‌های خسته و عاشق یا خریدارهایی که پول خرج می‌کنند تا حال‌شان بهتر شود؛ کسانی مشغول کار و کسب درآمد اما به شیوه خودشان و البته تحمیلی هستند.
سپیده ۲۵ سال دارد. محال بود که بنشیند و دو کلام از خودش و کارش و دیگران که در این کار گرفتار آمده‌اند بگوید. راننده تاکسی یکی از خط‌های مستقر در میدان ونک در ازای لطف و خدمتی که برایش کردم حاضر شد با او حرف بزند و متقاعدش کند که چند دقیقه به من وقت بدهد. بدون عکس، ضبط صدا و حتی مزاحمت بعدی. پذیرفتم و همین چند روز پیش بود که سر قرار حاضر شدم.
می‌گفت با دیگران خیلی فرق می‌کند. دست کم از حرف زدنش مشخص بود. می‌توانستم کاملا حس کنم.
راست می‌گفت. روی پله‌های ابتدایی پارک آب و آتش همانجایی که ماشین‌ها چراغ چشمک زن خطر را روشن می‌کنند تا وارد مدرس شوند ایستادم تا آمد. سخت‌تر از هرکار دیگری برخورد اولیه با این افراد است. کسانی که به نام زنان خیابانی معروفند. کسانی که بخش به اصطلاح فرودست اجتماعی ما را تشکیل می‌دهند‌ اما هیچکس از خودش نمی‌پرسد چرا فرو دست؟ در عوض بخش قابل توجهی از مردان شاید به اصطلاح سلامت و متشخص امروز پایتخت، تشنه دیدار آنها هستند.خودش هم با پوزخندی از این شرایط و واقعیت استقبال می‌کند و می‌گوید: صبر کن روزی که بیماری‌ها عیان شود باید از این شهر بگذاری و فرار کنی. وقتی که پرسیدم از کجا اینقدر مطمئنی؛ چشم‌هایش را درشت کرد و با لبخندی گفت: من از کجا مطمئنم؟! من به تنهایی یک اتوبان را می‌توانم بند بیاورم.
اگر بدانی در این اتاقک‌های فلزی که فکر می‌کنی رانندگان‌شان به جدیت دنبال کار و اتفاقات مهم زندگی‌شان هستند، اکثر قریب به اتفاق‌شان هیچ کاری ندارند و به دنبال هزار کار بزه و نادرست هستند، تازه می‌فهمی که چه می‌گویم. وقتی برای سوار شدن در یک ماشین رانندگان با هم دعوا می‌کنند و زور و ثروت همدیگر را به رخ من کنار خیابانی می‌کشند، تازه می‌فهمی در این شهر چه خبر است. بطری آبش را مقداری سرکشید و در جواب خواسته من برای گفتن از خودش ادامه داد: محال بود که به این کار وارد شوم. با خودم می‌گفتم بساط فروش لباس زیر و بدلیجات و لواشک راه می‌اندازم اما دست به این کار نمی‌زنم‌ اما دقیقا چنان درهای همان کار به رویم بسته شد که یک روز بعد از آنکه فروشندگان مترو تاب حضورم را نیاوردند و بعد از دعوا و تحمل زورگویی یاکوزاها، کل اجناسم را سر یک اتفاق کاملا معمولی مامورها گرفتند؛ فردای آن از خودروی شاسی‌بلندی در ابتدای یک خیابان پیاده شدم!
به ازای شش یا هفت دقیقه کار جنسی۷۰ هزار تومان از صاحب خودرو گرفتم. بسیار محترم و با آرامش هم پیاده شدم. تازه رندی هم نکردم. وگرنه بیشتر هم می‌توانستم بگیرم. تا بیایم به عقوبت کارم و اینکه چه کردم فکر کنم، آن سوی اتوبان درست سر خیابان سوار شدم واز طرف دیگراتوبان پیاده شدم.
این بار پنجاه هزار تومان به همراه شماره تلفنی که گرفتم و گفت هر وقت خودت تمایل داشتی زنگ بزن. من در خدمتم!
آنچنان سریع و عجیب خیابانی شدم که مبدا را به یاد می‌آورم اما چگونه…!؟ درک نمی‌کنم. حالا نه ماه است که در این کار هستم. جز چند باری که به اصرار و دریافت پول قابل توجه به مهمانی افراد شاسی‌بلند سوار رفتم، از ترس بروز مشکل و گرسنه و بی‌امکانات ماندن خانواده و پدر مریضم، در همین اتوبان‌ها کار می‌کنم.
بعد از سکوت چند لحظه‌ای پرسیدم: این مدت توانستی دیگران مانند خودت را در این کار بشناسی؟ یعنی غیر از شما کس دیگری را می‌توان دید و با او صحبت کرد؟ لبخندی زد و گفت: اگر می‌بینی من صحبت کردم دلیل دارد.
چند ماه پیش هم مقابل دوربین یک جوان مستندساز که آرزو داشت با فیلمش در یک جشنواره خارجی مطرح شود رفتم‌ اما چهره‌ام را نگرفت. من دانشجوی رشته ارتباطات یکی از دانشگاه‌های غیردولتی بودم که نتوانستم ادامه بدهم. می‌فهمم چه خبر است. هنوز روزنامه می‌خوانم و پیگیر اخبار هستم‌ اما بعید است بقیه و کلام درست و حسابی و به درد بخور تحویلت بدهند. وگرنه تعداد روسپی‌ها و خیابانی‌ها در تهران کم نیست. دو نفری را می‌شناسم که در خیابان پاسداران و اتوبان صدر کار می‌کنند. ما هم مردم‌آزار در کارمان تا دلت بخواهد داریم. البته در این ۹ ماه اگرچه چیزهایی دیدم که تا آخر عمرت هم بروی و بیایی زیر پوست این شهر شلوغ نمی‌توانی ببینی یا اگر ببینی و بیان کنی کسی حرفت را باور نکند. جز اینکه انگ دیوانه بودن و توهم‌زدگی برایت خواهد داشت. من با این وضعیت هنوز تازه‌کارم و تا حالا با کسی یا مشتری درگیر نشده‌ام. اما یکی از همان دخترهایی که گفتم یک‌بار در خودرویی تا دم مرگ کتک خورده بود.
همین قبل از عید. چند ماه قبل خیلی اتفاقی وقتی که در پاسداران از ماشین یک مشتری پیاده شدم آن دختر گفت که همکارم است. بعد که با او روبه‌رو شدم و چند کلمه اختلاط کردیم شماره‌های همدیگر را رد و بدل کردیم. آن روز تماس گرفت و شماره پلاک ماشینی را داد که من مراقب باشم تا طعمه بعدی شخص مورد نظر نباشم.
مرد پولداری که در ماشینش شیشه می‌کشد و هنگام کار با مشت و کلید به جان سر و صورت زنان می‌افتد. من هم باید اگر مورد مشابهی دیدم، مشخصات او را به دیگران بدهم تا امن‌تر کار کنیم. کار در داخل شهر است. درست است که اینگونه درآمد کمتری داریم، ولی امنیت بیشتری هم داریم.
پرسیدم داخل شهری هم مگه داریم؟ پاسخ داد: فرقی ندارد. اصطلاح است. همین اتوبان داخل شهر است. منتهی کار در ترافیک شهر و میان خودروها و کوچه‌های خلوت، حس چندان امن و ایمنی ندارد.
حتی بدتر از آن. به همان اندازه که مجبور می‌شوی سکوت ‌کنی و با بیماری روانی سر کنی که تمام تلاشش این است تا در اتومبیلش همه کارهای مورد پسند و مورد علاقه‌اش را کند و برای این کار به هر در و دیواری می‌زند تا نهایت لذتش را ببرد و در این وضعیت چنان خوی و خصلت بیمار خود را به نمایش می‌گذارد که کار از تعجب هم می‌گذرد.
طبیعی است که ادعا کنم عامل تخریبش از تن‌فروشی بیشتر است. ما در واقع تن‌فروشی می‌کنیم و علاوه برآن یک مشت آدم بیمار را هم ویزیت می‌کنیم. سعی کردم کمتر صحبت کنم و او ادامه بدهد. به همین خاطر خیلی کوتاه از او چیزهایی را می‌پرسیدم که باید از زبانش می‌شنیدم.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از سلامت نیوز، شاید او راست می‌گفت. انواع و اقسام بیماران و بیماری‌های جنسی در این شهر هرروز به زندگی عادی و طبیعی خودشان ادامه می‌دهند و هیچ مراقبت و راهکاری برای درمان یا عامل بازدارنده برای کنترل در باب جلوگیری از شیوع این معضل و آفت اجتماعی در جامعه نه مطرح می‌شود و نه اجرایی. می‌ماند چند سمینار و همایش که آنها هم به کار یومیه خود مشغولند تا مبادا فلش‌ها در نمودارهای تکراری مثل نمودارهای سال‌های پیش باشند.
پس تغییرشان می‌دهند تا دیگران تصور کنند کاری انجام شده است. پس دیگر هیچ.
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۵ ق.ظ

دیدگاه


هشت − = 1