۴ شکل خشونت علیه زنان

۴ شکل خشونت علیه زنان

ناهید زمانی
گروه اجتماعی: خشونت علیه زنان فقط به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی گفته نمی‌شود. کلمات توهین آمیز، شک، بدبینی که در جماعت مردانه آن را خوش غیرتی می‌دانند همان خشونتی است که بر زنان به اصطلاح مردان، »ضعیفه« اعمال می‌شود و هیچ گاه هیچ کس نمی‌فهمد این زن از چه درد می‌کشد و چه می‌خواهد و چه رویاهایی در سر دارد.بخش اعظم جامعه را زنانی تشکیل داده‌اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی‌دانند و زن خوب بودن را در کدبانو بودن شستن، رفتن، پختن و بچه داری می‌دانند و دلشان خوش است چه موجودات از خود گذشته پاکی هستند و بهشت زیر پای آن‌ها است.خشونت علیه زنان در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی سنی و جغرافیایی یافت می‌شود. اما در برخی از گروه‌ها شایع‌تر است. خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است. خشونت خانگی نوع خاصی از خشونت است که در سطح خانواده اعمال و منجر به آسیب یا رنج جسمی، روانی و جنسی می‌شود.
خشونت علیه زنان
زنان در زندگی خود چهار شکل خشونت شامل فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه می‌کنند. خشونت فیزیکی، همان طور که از نامش پیدا است، شیوه‌های آزار و اذیت جسمانی ضرب و جرح، کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، اخراج از خانه، کتک کاری مفصل، محروم کردن از غذا، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل را شامل می‌شود که این نوع خشونت ممکن است برای همه زنان بدون توجه به نوع تحصیلات نژاد و وضعیت خانوادگی روی دهد.خشونت‌هایی روانی و کلامی نوع دیگری از خشونت‌هایی است که در خانه علیه زنان استفاده می‌شود. از جمله می‌توان به دشنام و به کار بردن کلمات رکیک، بهانه گیری‌های پی در پی، داد و فریاد و بداخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحکم آمیز و دستور دادن‌های پی در پی تهدید به آزار یا کشتن وی، تحقیر زن، قهر و صحبت نکردن و ممنوعیت ملاقات با دوستان اشاره کرد. این نوع خشونت موجب بروز روحیه پوچی یا خودنابودسازی، گریز از مشارکت اجتماعی و اضطراب در زنان می‌شود.زنانی که از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می‌گیرند پنج برابر بیشتر از سایر زنان در معرض آسیب‌های روانی و خطر خودکشی و شش برابر بیشتر در معرض اختلالات روانی قرار دارند.روانشناسان می‌گویند، مردانی که از کودکی در خانواده شاهد کتک خوردن زنان خانواده بوده‌اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران خود می‌شوند. افراد ناپخته، بی حوصله وابسته و متزلزل و کسانی که از احساس بی_کفایتی رنج می‌برند بیشتر علیه زنان مرتکب خشونت می‌شوند.برخلاف تصور عموم، حتی دنیای مدرن نیز خشونت علیه زنان را کم نکرده که بیشتر نیز کرده است. تجارت و بهره برداری جنسی از زنان فروش دختران جوان و نوجوان از سوی پدران فقیر به مراکز فساد و رونق بازار فیلم‌های غیراخلاقی را باید به عنوان مصادیقی از خشونت مدرن علیه زنان یاد کرد.مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آن‌ها دخل و تصرف می‌کنند و با ندادن خرجی خانه و پول کافی برای زنان مضیقه‌های مالی ایجاد می‌کنند. یا با تهدید به طلاق یا ازدواج مجدد از زنان بیگاری می‌کشند و از او در انجام امور و وظایفی که مربوط به او نیست همانند تیمارداری پدر یا مادر شوهر سوءاستفاده می‌کنند.زنانی که با سوءرفتار شدید جسمی شوهر روبرو هستند و او را ترک نمی‌کنند، مصداق این جملات هستند. وقتی از آن‌ها می‌پرسی »چرا او را ترک نمی‌کنی؟« پاسخ می‌دهند: »من شوهرم را دوست دارم«. این مسئله بر می‌گردد به احساس نیاز، که در همه دنیا در هر دو روابط مرد و زن دیده می‌شود. زنی که پایگاه‌های اقتصادی خود را رها می‌کند و وارد پیوند زناشویی وی شود وقتی با خشونت مرد روبرو می‌شود از ترک او و نابسامانی اجتماعی و اقتصادی بعد از آن می‌ترسد. وقتی به این نتیجه می‌رسد که حمایت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نخواهد داشت به خود می‌قبولاند که زندگی او همین است. چیزی که در روانشناسی به آن »درماندگی اکتسابی« می‌گویند. از همه بدتر اینکه این گونه زنان به خود لقب »زن سازش کار« و »زن صبور« می‌دهند.زن آسیب دیده، شیری است که خودش قفسی را به دور خود بسته که میله‌های آن از بهانه‌های مختلف ساخته شده است. اگر اعتماد به نفس داشته باشد و این میله‌ها را بشکند آن‌ها می‌فهمد که چه موجود قدرتمندی است. تغییر ممکن است اما باید عرصه را به روی توانمندی‌های خود باز کنیم و از شیوه‌های مختلف استمداد بگیریم.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۵:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


دو + 7 =