- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
«گویش» یا«زبان»!؟ مسئله اینست
Posted By admin On فروردین ۱۷, ۱۳۹۳ @ ۳:۴۷ ق.ظ In اجتماعی | No Comments
عرفان قانعیفرد
گروه تحلیل: در کشوری که فقط یک زبان رسمی است (!) چنان تبلیغ میشود که تنها زبان رسمی، زبان اصلی و کامل است و بقیه ملیتها و قومیتها و زبانها، خرده فرهنگ و دارای گویشی از تنها زبان رسمی هستند؛ فلذا چنان میشود که عامه مردم تصور دارند که تنها و تنها زبان رسمی دارای قواعد زبانی و قابل اعتماد است و مابقی زبانها که رسمی نیستند و یا دارای زبان ادبی و نوشتاری نیستند، باید در حد محاوره باقی بمانند تا روزی کاملاً نابود شوند!!
نوشته حاضر نگاهی اجمالی به سه پدیده لهجه، گویش و زبان داشته که برای سهولت در بخشهای زیر بحث خواهند شد؛
۱- لهجه و گویش
۲- خطا در به کارگیری عبارت»لهجه« به جای »گویش«
۳- زبانهای مختلف در ایران
بخش اول – لهجه و گویش
در بسیاری از متون دانشگاهی زبانشناسی و به خصوص جامعه شناسی زبان (نام تعداد بسیار معدودی از آنها در پایان این مقاله موجود است) لهجه (accent) دربرگیرنده کلیه ویژگیهای تلفظی و آوایی کلام تعریف شده است. به عبارت دیگر، نحوه تلفظ کلام هم در سطح فردی و هم جمعی، لهجه بوده و مسلماً با افزایش افراد، افزایش دگرگونیهای تلفظی را نیز شاهد خواهیم بود. شاید ذکر چند نمونه در این زمینه مفید واقع شود. خوانندگان کرمانی احتمالاً واقفند که »ق« را به گونه یی خاص خود تلفظ میکنند. کافی است یک تهرانی از هم میهن کرمانی خود بخواهد که واژه »دقت« را بگوید تا متوجه شود که باید تمرین کرده تا بتواند مانند دوست کرمانی خود »دقت« را تلفظ کند. همچنین خوانندگان حتماً با فردی روبه رو شدهاند که نحوه تلفظ وی سریعاً اصفهانی بودن ایشان را آشکار ساخته است. مثال دیگر دوستان یزدی هستند که با قرار دادن تکیه اولیه (primary stress) لغات بر سیلاب اول آنها، تلفظی خاص خود دارند. از یک شهروند یزدی بخواهید که با لهجه خود بگوید؛ »من اصلاً منظورم این که شما میگی نبود.« کافی است از یک دوست اراکی خود تقاضا کنید فقط و فقط واژه بسیار کوتاه »نه« (به معنای مخالفت) را بگوید تا متوجه ویژگی خاص لهجه وی شوید.
خوانندگان محترم دقت کنید که چند مثال معدود فوق (که مشتی است کوچک از خرواری بس انبوه) فقط و فقط در حیطه آوایی است. حال آنکه اگر مثلاً به اصفهان سری بزنید متوجه خواهید شد که ماجرا محدود به تلفظ و لهجه نیست. به عنوان نمونه، آنها در بین خود از اصطلاح »تاب خوردن« برای گشت و گذار استفاده میکنند؛ »غروب که هوا خنک شد بریم تو شهر یه تابی بخوریم.« خیلی از آنان به باجناق »همریش« میگویند. در برخی نقاط دیگر کشور به جای »مال من« میگویند »برای من«. در سفر به شیراز درمی یابید که «عرق» به انواع نوشیدنیهای گیاهی فاقد الکل از قبیل عرق بیدمشک و غیره گفته میشود حال آنکه در بسیاری جاهای دیگر اینگونه نیست. در برخی نواحی ایران رایج است به جای »اشکال نداره« بگویند»طوری نیست«. اینگونه تفاوتها از محدوده تلفظ فراتر رفته و پدیدآورنده گویش (dialect) یا مجموعه خاصی از بیان آوایی لغوی، صرف و نحوی، معنایی و حتی کارکردی یک زبان است. در واقع لهجه، زیرمجموعهیی از گویش است به این معنا که هر گویش لهجه خاص خود را داراست. اما برای شناخت و توصیف یک گویش، بررسی لهجه فقط بخشی از ماجراست. گویشها نه تنها در لهجه بلکه در برخی لغات و اصطلاحات نیز تفاوت دارند. همچنین گویشها دارای تفاوتهای صرف و نحوی نیز هستند که البته معمولاً میزان تفاوتهای صرف و نحوی کمتر از دو مورد قبلی است زیرا اساساً صرف و نحو شالوده سازنده زبان است. گویشها نهایتاً زیرمجموعه یک زبان هستند. به عنوان مثال هر چقدر گویش فارسی دری مشهدی با گویش فارسی دری نایینی متفاوت باشد، نهایتاً اگر قرار باشد یک مشهدی با گویش خاص خود با یک نایینی محاوره کند مخاطب نایینی وی متوجه کلیت مطلب وی میشود ولو آنکه برخی موارد را متوجه نشده و از وی تقاضای تکرار مجدد یا بیان به گونه یی دیگر را کند. در کل این دو فرد دو گویش متفاوت از یک زبان واحد (فارسی دری) را با هم صحبت میکنند. حال آنکه چنین فهم مشترکی بین یک عرب زبان و فارسی زبان به رغم تشابهات لغوی این دو زبان برقرار نیست. دلیل ساده است؛ عربی و فارسی دری دو زبان متفاوتند نه دو گویش از یک زبان.
گویشها شدیداً متاثر از مرسومات فرهنگی و قواعد رفتاری منطقهیی است. فرض بفرمایید که یک تهرانی فارسیزبانِ سنتگرا بخواهد بگوید که از میهمان خود به خوبی پذیرایی کرده، شاید بگوید »یه چلوکباب خوشمزه مهمونش کردم.« حال آنکه در کرمانشاه این جمله بعید است که آنچنان چارهساز باشد چون احتمالاً چلوکباب باید، جای خود را به چلوخورشت خلال باید دهد همانگونه که در مناطق اطراف خزر چلوماهیسفید و نه چلوکباب نشانه میهمان نوازی است. در اصفهان هم احتمالاً بریونی این نقش را ایفا میکند.
البته گویشها را نباید فقط محدود به فاصله جغرافیایی کرد هرچند این فاصله قدیمیترین و اصلیترین دلیل پیدایش گویشهاست. تفاوتهای طبقات اقتصادی اجتماعی، میزان سواد و تحصیلات، رشته تخصصی، آشنایی افراد با زبانهای دیگر، سن و تفاوتهای نسلی، میزان تقلید از مذاهب و ایدئولوژیهای گوناگون و تعدادی عوامل دیگر نیز در پیدایش گویشهای متفاوت تاثیرگذار بوده و بیش از پیش تفاوتها در صحبت کردن افراد متعلق به یک گویش را ایجاد میکنند. در حالی که در روستاهای کوچک یک گویش از زبان پابرجاست، در شهرهای بزرگ شاهد فرهنگها یا پاره فرهنگهای مختلف و متعاقباً گویشهای مختلف هستیم. بر همین منوال و در همان مثال میهماننوازی فوقالذکر، شاید در تهران که شهری است چندفرهنگی و لذا چندگویشی (و حتی چندزبانی)، برای یک قشر اوج میهماننوازی در بیان این جمله باشد که»تشیف (تشریف) بیارین دور هم بیریا یه آبگوشت مشتی با سبزی خوردن تازه و دوغ محلی نوشجان کنین.« حال آنکه قشری دیگر آنچنان میهماننوازی در این عبارت حس نکرده و به جای آن در گویش خود به عنوان نمونه میگویند»اجازه بدهید شام با میزی از اردورهای سرد، پاستاهای متنوع و ژیگو در خدمتتان باشیم« و با چنین عبارتی تلاش کرده تا رضایت میهمانان خود را جلب کنند. باز هم دقت کنید این دو عبارت که از دو گروه با فرهنگها و گویشهای مختلف تهرانی فارسی دری سرچشمه میگیرند با دو لهجه متفاوت تلفظ میشوند. اگر قبول ندارید، دو جمله فوق را با حس و هوای خاص خود خوانده تا متوجه شوید لهجهی خودتان در خواندن آن دو جمله متفاوت است.
بخش دوم – خطا در به کارگیری عبارت »لهجه« به جای»گویش«
نگارنده محترم در مقاله خود »لهجه« را (البته به روش مقالات علمی با اقتباس از برخی متون چاپ شده و نه به رای شخصی خود) معادل گویش گرفته است؛ »لهجه (dialect) یا به اصطلاح جدید، گویش را…« و یا »لهجههای مرکزی ایران و لهجههای شرقی ایران« و غیره. اگر قرار باشد لهجه را فراتر از فقط نحوه تلفظ بدانیم و به تفاوتهای واژگان و اصطلاحات مثلاً گویشهای فارسی دری کاشانی و فارسی دری زابلی، لهجه بگوییم دیگر عبارتی برای تفاوتهای صرفاً آوایی نخواهیم داشت.
شاید مثالی در این زمینه چاره ساز باشد. یک اصفهانی ۴۵ ساله که ۱۵ سال است در تهران به کار و زندگی مشغول است، هنگام صحبت با همکاران و دوستان تهرانی خود دیگر از اصطلاحات گویش اصفهانی استفاده نمیکند اما لهجه وی همچنان به احتمال زیاد حداقل نشانههایی از اصفهانی دارد؛ لذا وی گویش تهرانی را با لهجه اصفهانی صحبت میکند و هر وقت به دیار خود سفر میکند با اقوام و دوستان خود به گویش اصفهانی صحبت میکند. یعنی آن تعداد اصطلاحات و تعارفات و مناسبات زبانی خاص اصفهان را که در تهران رایج نیستند به کار میگیرد.
حال فرض کنیم در مثال فوق، از »لهجه« به جای »گویش« استفاده کنیم؛ »فرد اصفهانی لهجه تهرانی فارسی دری را با لهجه اصفهانی فارسی دری صحبت میکند.« آیا این جمله معنا دارد؟این مسئله را فراتر از گویشها و در ارتباط با زبانها نیز میتوان مطرح کرد. فرض کنید فردی اهل سقز در استان کردستان بعد از اتمام دبیرستان در دانشگاهی در شهر کرمان پذیرفته شده و ۲۰ سال است که در آن شهر ماندگار شده است. وی هر روز زبان فارسی دری را با گویشی کرمانی یا شبیه آن اما با لهجه کردی یا حداقل نیمه کردی کرمانی سخن میگوید.
باز اگر لهجه را معادل گویش بگیریم ناگزیریم که بگوییم؛ زبان فارسی دری را با لهجه کرمانی با لهجه کردی سخن میگوید.خارج از ایران برویم؛ هزاران ایرانی مقیم هامبورگ، آلمانی را با لهجه فارسی دری صحبت میکنند یا با گویش فارسی دری؟ میلیونها چینی مهاجر در کشورهای استرالیا، انگلستان و کانادا، به ترتیب گویشهای استرالیایی، انگلستانی و کانادایی زبان انگلیسی را با لهجه چینی (و نه گویش چینی) صحبت میکنند. موارد فوق فقط چند نمونه است از اینکه به کارگیری لهجه به جای گویش، ما را در توصیف دامنه تغییرات زبانی قطعاً دچار مشکل میکند. البته این مشکل مختص بحثهای فنی زبانشناسی است چرا که همانطور که در زبان عامه خیلی از دقتهای فنی رعایت نشده و در گفتوگوهای روزمره مثلاً جسم، جرم و حجم بسیار جای یکدیگر استفاده شده و الزاماً مشکلی را نیز به وجود نمیآورد، مخدوش شدن لهجه و گویش و حتی زبان نیز رایج است و دردسرساز نیست. اما فرض بر آن است که بحث ما فنی است که الزاماً باید به کارگیری دقیق عبارات پایبند بود.
بخش سوم – زبانهای مختلف در ایران
در مقاله مذکور (و حتی در عنوان آن)، تعداد زبانهای ایران ۶ عدد عنوان شده است؛ فارسی دری، ترکی، کردی، بلوچی، ارمنی و عربی. عدد فوق با عدد واقعی زبانهای موجود در ایران فاصله چشمگیری دارد. عجیب است که حداقل زبانهای لری، لکی، گیلکی، طبری و آشوری از فهرست نگارنده محترم جامانده است.
خوانندگان محترم توجه داشته باشند که برای شنیدن زبانهای فوق (به جز آشوری) مراجعه به مراکز استان از جمله خرم آباد، رشت و ساری شاید چارهساز نباشد بلکه باید به روستاهای دور از شهر رفت تا فهمید که از محاورهی دو ساکن روستایی در لرستان، گیلان یا مازندران به سختی چیزی دستگیر یک فارس زبان، تُرک زبان یا عرب زبان میشود.
شاید در حد برخی لغات و معدودی جملات آن هم با کمک ایما و اشاره اما محتوای کلام مبهم میماند.اینجانب زمانی که نسخهی ویدئویی فیلم »باشو غریبه کوچک« ساختهی بهرام بیضایی را با زیرنویس انگلیسی دیدم متوجه شدم که چه حجم زیادی از صحبتهای سوسن تسلیمی (بازیگر اصلی فیلم) به زبان گیلکی را هنگام تماشای فیلم در سینما بدون آن زیرنویس متوجه نشده بودم. جالب آنجاست که اگر از ساکنین شهر رشت بپرسید که چقدر از صحبتهای اهالی منطقهی تالش را متوجه میشوند، آنگاه متوجه میشوید که تالشی نه یک گویش ِ زبان گیلکی بلکه خود یک زبان است با گویشهای متعدد.
اهالی ایلام، کردستان، لرستان و کرمانشاه میدانند که برخی »لکی« صحبت میکنند که متمایز از لری و کردی است. هم ریشه بودن و اشتقاق و استخراج دلیل بر یک زبان بودن نیست بلکه فهم مشترک معیار یک زبان بودن است. همانطور که قبلاً نیز گفته شد، تا آنجایی که دو نفر صحبتهای همدیگر را از طریق کلامی (و نه با توسل به ایما و اشاره) به رغم تفاوتها متوجه میشوند، آن دو نفر گویشهای متفاوت یک زبان را صحبت میکنند. اما اگر تفاوتها در حدی باشد که این فهم مشترک برقرار نشود، آن دو نفر با دو زبان مختلف صحبت میکنند. در اینجا باید اذعان داشت که معادلات سیاسی بر به رسمیت شناختن زبان و تمایز آن با گویش بسیار تاثیرگذارند.
در این راستا، شاید قدرت سیاسی زبان فارسی دری در ایران مانعی بر آن باشد که فرضاً نظام کلامی روستاییان مازندران را به عنوان زبان بشناسیم و در حد گویش یا حتی لهجه تقلیل دهیم. جالب آن است که این روند چنان قدرت گرفته که گاه خود گویندگان بومی چنین زبانهایی نیز در زبان بودن نظام کلامی خود شک دارند، آن هم به دلایلی چون فقدان نظام نوشتاری. توجه کنیم که زبان، با نظام نوشتاری (از قبیل الفبا) زبان نمیشود؛ صدها زبان در جهان امروز همچنان فاقد نظام نوشتاری بوده و فقط ادبیات شفاهی دارند. برخی هم معتقدند که زبانشان دستور زبان ندارد که البته چنین مسئلهای غیرممکن است. شاید بیان دقیق آن باشد که دستور زبان توصیفی جامع و به روز برای برخی زبانهای ایران تدوین نشده است که این با دستور زبان نداشتن اصلاً یکی نیست. همانطور که عناصر شیمیایی میلیونها سال قبل از آنکه مندلیف جدول تناوبی را تدوین کند وجود داشتند، زبانهای محلی در ایران نیز چه زبانشناسان برای آنها دستور زبان توصیف کنند یا نه، دستور زبان دارند.
نکته آخر اینکه همانند زبان فارسی دری که گویشهای متعدد داشته، هر کدام از زبانهای موجود در ایران نیز شامل گویشهای متفاوت است؛ ارامنه تهران، اصفهان و آذربایجان به گویشهای مختلف زبان ارمنی صحبت میکنند. گویش کردی سنندجی با گویش کردی مهابادی فرق دارد. روستاییان آمل و بابل از دو گویش متمایز زبان مازندرانی بهره میگیرند…
مسلماً بحث جامع درباره لهجه، گویش و زبان مجالی بس فراتر از این حد را میطلبد اما امیدوارم سطور فوق انگیزهیی برای خوانندگان علاقهمند شده باشد تا به مطالعه بیشتر پیرامون زبان بپردازند.
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%da%af%d9%88%d9%8a%d8%b4-%d9%8a%d8%a7%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%86%d8%9f-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%84%d9%87-%d8%a7%d9%8a%d9%86%d8%b3%d8%aa/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.