گوشه ای از نقاشی معاصر آذربایجان با منصور قندریز

گوشه ای از نقاشی معاصر آذربایجان با منصور قندریز

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:نویسنده نوشتار(گردآوری) حاضر با توجه به پیشینه کار قلمی خود تاکنون پیرامون موضوع هنر و ادبیات و به ویژه معرفی کسان و بزرگان این دو عرصه چهارچوب فرهنگی ایران معاصر و تأکیدات تاریخی بر وجوه مختلف آن، به فراخور مناسبتی یا بزرگداشتی و یا به شکل عام و عمومی به گزینش مواردی از چند و چون هنر و ادبیات معاصر و نیز کوشندگان هنرمند و ادیب آن به استناد منابع مشخص پرداخته است.
اینکه هنوز رویکرد تخصصی به موضوع هنر و ادبیات در اشکال مختلف آن در عرصه مطبوعات و رسانه استان آذربایجان¬غربی و همچنین کلانشهرارومیه تبدیل به دغدغهِ شناخت پژوهش، نقد، تحلیل و آسیب¬شناسی و هم بازتاب واقع روز و تاریخی هنر و ادبیات نشده و هر آنچه هست از آغاز دهه ۹۰ شمسی با نخستین و اولین روزنامه استان یعنی روزنامه آرازآذربایجان ( با احتساب روزنامه آبشار، دومین روزنامه استان بعد از آراز آذربایجان) آغاز گرفت و در شکل مکتوب خود گسترش و توسعه یافت.
نویسنده این نوشتار با این پیشینه این بار نیز به سراغ یکی از چهره¬های مهم نقاشی معاصر ایران و از پیشگامان نقاشی مدرن در منطقه آذربایجان_(شرقی) رفته است.
منصور قندریز! از کسانی است که همچون کیومرث کیاست یا همچون بهروز حشمت مجسمه ساز ارومیه¬ای مقیم اتریش که کمتر کسی آنها را در عرصه هنر مدرن ایرانی به درستی می¬شناسد و دکتر سندوزی ( یا سلدوزی) و دیگران!
قندریزی که در نقاشی چند وجهی بود: بومی بود با نگاره های سنتی، طبیعت، روستا و … مدرن بود با خط و رنگ که گاهی او را به سوی امپرسونیسم می¬راند و گاهی قرق در کوبسیم می¬کرد.
آثار او در دو دوره مشخص قابل بررسی هستند: دوره تبریز و دوره تهران
هرچه هست او از پیشگامان نقاشی مدرن ایرانی در مهترین دوره ظهور و بروز جریان¬های نوگرای هنر در ایران در میانه سه دهه ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ بود و امروز و روز نیز در این مقام نامی آشناست اما دیر آشنا همچون همه¬ی هم دوره¬های معاصر خود. مختصر زیر یک روایت از کیسیتی و چیستی منصور قندرریز است:منصور قندریز متولد ۱۳۱۴ تبریز، دانش¬آموخته هنرستان هنرهای زیبا و دانشکده هنرهای تزئینی تهران شرکت¬کننده در بی¬ینال های سوم، چهارم و پنجم تهران، بی¬ینال پاریس و بی-ینال سائوپلوی برزیل و از بنیانگذاران جنبش سقاخانه است. ( که هفتم اسفند سال ۱۳۴۴ در یک سانحه رانندگی – در یکی از جاده های شمال- درگذشت.) زندگی هنری قندریز در مدت کوتاه ده سال شکل گرفت و او را به عنوان یکی از نقاشان مؤثر در عرصه نقاشی مدرن ایرانی مطرح ساخت.
سه سال تحصیل در هنرستان هنرهای زیبای تهران، باعث شد تا او بینش خاصی نسبت به خط و رنگ و بوم بیابد. ردپای این بینش را در پرتره¬های امپرسیونیستی او و »طبیعت بی جانش« در چند نمونه می¬توان دید. در همین نمونه¬ها تعلق خاطر او به نقاشی مدرن کاملا هویدا است.
ظرافت در رنگ گذاری، تقلید درست و ترکی¬¬بندی دقیق نشانه¬هایی امیدوارکننده بود که خیزش و خودآگاهی قندریز را در شیوه کارش آشکار می¬ساخت.
بعد از تحصیل در هنرستان هنرهای زیبا، به تبریز بازمی¬گردد و دوسالی آنجا می¬ماند که نتیجه¬اش رویکرد به فرهنگ بومی و قومی و روستایی خود و خلق یک سری نقاشی_های پاستورال (شبانی) است.
در این دوره قندریز آثاری می¬آفریند که رنگ و فیگور شاخصه اصلی این آثار است. اما رنگ اساس کار او را در این دوره تشکیل می¬دهد. روی همین رنگ فیگورهایی ظاهر می¬شوند که اگرچه گرته¬برداری از نقاشی قدیم ایران هستند، اما حال و هوایی بومی و در عین حال غربی گرفته¬اند.
بومی از آن لحاظ که در فضای فرهنگی آن دوران و در چشم¬انداز طبیعی قندریز با همان شکل و شمایل صوری حضور دارند و غربی، که یادآورد فیگورهای »منه رسیمی« یا احیاناً فیگورهای فربه پیکاسو هستند. آنچه نقاشی قندریز را در این دوره از کارها از الگوهای فکری اش فراتر می¬برد، رسیدن به خلوصی شرقی باشمایی از نقاشی مدرن غربی است، که صمیمیت آن را می¬توان برخاسته از نوع نگاهی دانست که کسی چون »پل کله« به نقاشی و طبیعت داشت. جرأت و جسارتی که قندریز را وادار به این جور دیدن می¬کرد در این نوع از آثار پیدا است. او در این دوره روی زمینه مشترکی دست گذاشته بود که نقاشی غرب و شرق تؤامان داشتند و همین هم باعث »میان مایه¬گی- بینابین« آثارش شده بود. درست مثل تمام کسانی که می¬خواستند با حفظ هویت ایرانی (پا در مسیرهنرمدرن غربی بگذارند وبرای این منظور به آزمایشگری می پرداختند.
قندریز پس از بازگشت به تهران و ارائه نمایشگاهی از این دوره، بازهم روی شیوه خاص خود درنگ و تأکید کرد، که ردپای آن تا قبل از ورود به دانشکده هنرهای تزئینی و تا بعد از آن قابل تشخیص بود. آن سال¬ها نبض هنر معاصر ایران در همین دانشکده هنرهای تزئینی می¬تپید که به نوعی گرایش با عنوان»سقاخانه« نیز منجر شد. قندریز هم به سهم خود در تکوین و تثبیت این جریان دخالت داشت.
حضور در دانشکده هنرهای تزئینی قندریز را یکباره از آرمان¬هایش جدا می¬سازد. او نیز به ساده سازی هندسی اشکال و نقوش صرف تزئینی می_پردازد، که در گامهای نخست از یک ترکیب بندی تخت و متقارن با مسیر مشخص رنگ تجاوز نمی¬کند. در این تابلوها، نقاش فقط سعی دارد که با رجوع به شکل های بنیادین و فرم¬هایی که فیگورهای مسخ شده و ساده شده انسانی را به ذهن می¬آورند، فضای دوبعدی را پرکند.
به همین خاطر تابلوها پر از علایم غیرقابل ترجمه¬ای می-شوند که حضور آذینی آنها ممکن است چشم را بنوازد و یا بیازارد. ماهیت اصلی این آثار را در طرح¬های تک رنگ و کاملاً خطی قندریز و یا در کنده¬کاری¬هایش برای چاپ می¬توان دید. کمترین نقش را در این تابلوها رنگ بازی می¬کند که حضور ثانویه و تحمیلی¬اش قابل رصد است.
این تعادل و تقارن، که از دل هنرهای سنتی ایرانی بر می¬آید و درصدد انطباق با آرمان_های نقاشی انتزاعی و آبستره غرب به ویژه ترکیب¬بندی حسی و هندسی و آزاد آن است، رفته رفته در کار قندریز و دیگر همراهانش جای خود را به فرم¬هایی می دهد که با رنگ خوانده می_شوند. ریشه جهش یا »تصعید«ی را که در واپسین آثار قندریز به وجود می¬آید، شاید نتوان در آثار پیشین او، بویژه کارهای دوره تبریز یافت.
تنوع آثار قندریز خود به خود می¬تواند تأکیدی باشد بر دامنه پژوهش¬ها و مطالعات او برای یافتن راهی نو به نقاشی مدرن. در همین گستره کوچک ردپایی از چندگونه مهم نقاشی غرب و چند نوع نگاه به نقاشی را می¬توان یافت. از رنگ¬گذاری صرف و اکسپرسیونیستی گرفته تا طبیعت بیجان را می¬شود دید. ترکیب¬بندی زیبایی که قندریز از اسب¬ها ارائه داده »طبیعت بی جانش« -همه نمونه¬ها- که نقاش با مهارت و ظرافت تام و تمام اجرا کرده، نمونه¬ای از نقاشی¬های شبانی نمونه¬هایی از ساده سازی¬های تزئینی و انتزاعی و… همه وهمه از جست وجو¬گری بی¬وقفه هنرمندی خبر می¬دهند که متأسفانه عمر کوتاهش اجازه پیش¬برد اهداف و آرمان¬های هنری¬اش را نداد.آدم¬هایی که فقط و فقط با خطوط نه چندان قاطع و کناره¬نما به تصویر کشیده شده¬اند. آثار یادشده مربوط به سال ۱۳۴۴ (آخرین سال زندگی قندریز) هستند. یکی ازدلایل اهمیت قندریز قرارگرفتن در نقطه تلاقی و پیوند هنر تزئینی ایران با هنر آبستره بود، که همچنان او را در رده پیشگامان نقاشی نوگرای ایرانی قرار می_دهد.«

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۴۵ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = دو