گناه رعیت بر دوش پادشاه است
گروه معارف :سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدایتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترین مخلوق خدا ظاهر شد، باران »رحمة للعالمین« باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فیضان کرد و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور نمود. در شهرى که شرافتش را از و لادت او دریافت کرد، چشم به جهان گشود :اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.«
مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که بواسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید:»و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا«
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان درآن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.
ولادت رسول اکرم را در عام الفیل معادل سال ۵۷۰ میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان ۱۷ ربیع الاول بود .
امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را اینگونه توصیف مى کنند:»کریما میلاده« پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.
برنامه انبیاء تکریم انسانهاست. و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر -اکرم انبیاء- براى تتمیم کرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.با میلاد پیامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى کرد وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید، و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.
حوادثى نیز در زمین رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ایوان کسرى و فرو ریختن چهارده کنگره آن، خاموش شدن آتشکده فارس، خشک شدن دریاچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات دیگرى که در کتب تاریخ اسلام به تفصیل بیان شده است.بیش از ۱۴ قرن قبل و در چنین روزهایی آخرین فرستاده الهی به دنیا آمد تا جهانیان را به خیر و نیکی دعوت کند. چنانکه حضرت در احادیثی فرمودهاند:
ـ من پیامبر کسانى هستم که با من به سر مىبرند و [نیز] کسانى که بعد از من به دنیا مىآیند. (الطبقات الکبرى: ج ۱ ص ۱۹۱)
ـ من به سوى همه مردم فرستاده شدهام و سلسله پیامبران به من ختم شده است. (الطبقات الکبرى: ج ۱ ص ۱۹۲)ـ پیش از من هر پیامبرى به زبان قوم خود به سوى امّتش فرستاده شده است؛ ولى خداوند مرا به زبان عربى به سوى هر سیاه و سفیدى فرستاده است. (الأمالی للطوسی: ص ۵۷ ح ۸۱)
ـ پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من، داده نشده است. [یکى از آن پنج چیز، این است که] من به سوى سیاه و سفید و سرخ فرستاده شدهام. (الأمالی للطوسی: ص ۴۸۴ ح ۱۰۵۹)بنابراین به تصریح خود حضرت، مأموریت ایشان جهانی بود و در همین راستا نامههایی به امرا و پادشاهان آن زمان نوشتند و آنها را به دین اسلام دعوت کردند. به همین منظور، ۶ سفیر مأمور رساندن نامههای پیامبر به ۶ منطقه مختلف شدند.
* گناه رعیت بر دوش پادشاه است
دومین سفیری که پیامبر(ص) اعزام کرد، حامل نامهای برای »هرقل« (هراکلیوس) امپراتور بیزانس (روم شرقی) بود. در جلد نخست کتاب «الطبقات الکبری« که از کهنترین و اصلیترین منابع پژوهش و مطالعه درباره تاریخ صدر اسلام و زندگی و سیره پیامبر(ص) به شمار میرود، ماجرا چنین شرح شده است:
پیامبر خدا، دِحیة بن خلیفه کلبى را ـ که یکى از آن ۶ سفیر بود ـ به سوى قیصر روانه کرد تا او را به اسلام دعوت کند. ایشان نامهاى همراه دحیه کرد و به او فرمود آن نامه را به فرماندار بُصرا دهد تا او آن را تسلیم قیصر کند.فرماندار بصرا، نامه را به قیصر داد. در آن روز، قیصر در حمص به سر مىبرد و نذر کرده بود که اگر روم بر ایران پیروز شود، پیاده و با پاى برهنه از قسطنطنیه به ایلیا (بیت المقدس) برود.قیصر، نامه را خواند و به بزرگان روم که همراه او در صومعهاش در حِمص بودند، گفت: اى بزرگان روم! آیا مىخواهید به رستگارى و هدایت برسید و پادشاهىِ شما استوار بماند و از فرمان عیسىبن مریم، پیروى کرده باشید؟
رومیان گفتند: پادشاها! چه باید کرد؟
قیصر گفت: از این پیامبرِ عرب، پیروى کنید.
آنان، همچون گورخرها رمیدند و هیاهو به راه انداختند و صلیبها را برافراشتند. هرقل چون این واکنش را از آنان دید، از اسلام آوردنشان نومید گشت و نسبت به جان و حکومت خود، احساس خطر کرد. از این رو، آنان را آرام ساخت و گفت: آنچه به شما گفتم، در حقیقت براى این گفتم تا اندازه پایدارى شما را در دینتان بیازمایم و دیدم چنانید که من مىخواهم.در این هنگام، آنان در برابر قیصر به خاک افتادند. همچنین در حدیث دیگری که در جلد سوم »صحیح بخاری« و جلد بیستم »بحار الأنوار« نقل شده، متن نامه پیامبر(ص) را چنین بیان کرده است:
به نام خداوند مِهر گستر مهربان. از محمّد، فرستاده خدا، بنده و فرستاده او به هرقل، بزرگ روم. درود بر کسى که راه هدایت بپوید! امّا بعد، من تو را به اسلام فرا مىخوانم. اسلام بیاور تا به سلامت مانى. مسلمان شو تا خداوند اجر تو را دو برابر دهد. اگر نپذیرى، گناه رعیّت به عهده توست.»اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى بایستیم که میان ما و شما یکسان است: جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و هر یک از ما دیگرى را به جاى خداوند یکتا، خدایگان نگیرد.« (آلعمران/ ۶۴)
*چرا پیامبر(ص) سفیرانش را ماه محرم اعزام کرد
نقش مهر پیامبر(ص) در یکی از نامههای ایشان که یک و نیم قرن پیش در مصر کشف شد و اکنون در موزه توپقاپی ترکیه نگهداری میشود به شکل دایره و دارای سه سطر است؛ سطر پایین »محمد«، سطر میانه »رسول« و سطر بالا »الله«.
بیش از ۱۴ قرن قبل و در چنین روزهایی آخرین فرستاده الهی به دنیا آمد تا جهانیان را به خیر و نیکی دعوت کند. چنانکه حضرت در احادیثی فرمودهاند:ـ من پیامبر کسانى هستم که با من به سر مىبرند و [نیز] کسانى که بعد از من به دنیا مىآیند. (الطبقات الکبرى: ج ۱ ص ۱۹۱)
ـ من به سوى همه مردم فرستاده شدهام و سلسله پیامبران به من ختم شده است. (الطبقات الکبرى: ج ۱ ص ۱۹۲)
ـ پیش از من هر پیامبرى به زبان قوم خود به سوى امّتش فرستاده شده است؛ ولى خداوند مرا به زبان عربى به سوى هر سیاه و سفیدى فرستاده است. (الأمالی للطوسی: ص ۵۷ ح ۸۱)
ـ پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من، داده نشده است. [یکى از آن پنج چیز، این است که] من به سوى سیاه و سفید و سرخ فرستاده شدهام. (الأمالی للطوسی: ص ۴۸۴ ح ۱۰۵۹)بنابراین به تصریح خود حضرت، مأموریت ایشان جهانی بود و در همین راستا نامههایی به امرا و پادشاهان آن زمان نوشتند و آنها را به دین اسلام دعوت کردند. به همین منظور، ۶ سفیر مأمور رساندن نامههای پیامبر به ۶ منطقه مختلف شدند.
* نامههایی برای نجاشی
هنگامى که پیامبر خدا در ذى حجّه سال ششم، از صلح حدیبیّه باز گشت، سفیرانى نزد پادشاهان فرستاد و براى ایشان، نامه نوشت و به اسلام دعوتشان کرد. به ایشان گفته شد: اى پیامبر خدا! پادشاهان، نامه بدون مُهر را نمىخوانند. پس، پیامبر خدا، همان روز، یک انگشتر نقرهاى با نگین نقرهاى تهیه کرد که نقش آن، سه کلمه »محمّد رسول الله« بود و نامهها را با آن مُهر زد.
[در یکی از نامههایی که در سال ۱۲۷۵ هجری در مصر کشف شد و اکنون در موزه توپقاپی ترکیه نگهداری میشود، نقش مهر پیامبر به صورت دایرهای و دارای سه سطر است؛ سطر پایین »محمد«، سطر میانه »رسول« و سطر بالا »الله«. همان نقشی که گروه افراطی داعش اکنون از آن استفاده میکند تا خود را مروج اسلام ناب نشان دهد!]
۶سفیر در یک روز [از مدینه] بیرون رفتند و این در ماه محرّم سال هفتم بعثت بود.
[دلیل انتخاب ماه محرم شاید از آن جهت بود که جزء ماههای حرام به شمار میرود و طبق آیه ۲۱۷ سوره بقره، جنگیدن در آن نکوهش شده و گناهی بزرگ است. این مسأله پیش از اسلام و از زمان حضرت ابراهیم(ع) وجود داشته است.]
هر یک از آن فرستادگان به زبان همان مردمى سخن مىگفتند که پیامبر خدا او را به سوى ایشان فرستاد.نخستین سفیرى که پیامبر خدا اعزام کرد، »عمرو بن اُمیّه ضَمرى« بود که او را با دو نامه نزد نجاشى روانه کرد. در یکى از آن دو نامه، نجاشى را به اسلام دعوت کرده و برایش آیاتى از قرآن نوشته بود.
نجاشى، نامه پیامبر خدا را گرفت و بر دیدگان خود نهاد و براى ابراز تواضع، از تخت فرود آمد و روى زمین نشست و اسلام آورد و شهادتین بر زبان راند و گفت: اگر مىتوانستم به حضورش بیایم، حتما مىآمدم. آنگاه نامهاى حاکى از اجابت حق و تصدیق و اسلام آوردن خود به دست جعفر بن ابىطالب و سر فرود آوردن در برابر خداوند پروردگار جهانیان، به پیامبر خدا نوشت.
در نامه دوم، پیامبر خدا به نجاشى فرموده بود تا اُمّحبیبه، دختر ابوسفیان بن حرب را به عقد ایشان در آورد. اُمّ حبیبه همراه شوهر خود، عبیدالله بن جَحشِ اسدى، به حبشه مهاجرت کرده بود و عبیدالله در حبشه مسیحى شد و همان جا درگذشت.
پیامبر خدا، همچنین در نامه به نجاشى فرموده بود تا وسیله بازگشت اصحابش را که در حبشه بودند، فراهم سازد و آنان را روانه کند.نجاشى، طبق دستور، اُمّحبیبه، دختر ابوسفیان را به عقد ازدواج پیامبر خدا در آورد و چهارصد دینار مهریه برایش تعیین کرد و وسایل بازگشت یاران پیامبر را نیز مهیّا نمود و آنان را به وسیله دو کشتى همراه عمرو بن اُمیّه ضَمرى روانه کرد.
آنگاه، جعبه اى از عاج خواست و هر دو نامه پیامبر خدا را در آن نهاد و گفت: تا زمانى که این دو نامه در حبشه باشد، این کشور، همواره در خیر و برکت خواهد بود.پیامبر خدا، در کودکى شایسته ترین مخلوق و در سن کهولت نجیب ترین و کریمترین آنان بود، اخلاقش از همه پاکان، پاکتربود.
به هر ترتیب واضح است، براى کسى که جهت اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده است، لازم است خودش در مکارم اخلاق یکه آفاق باشد و لذا پیامبر اسلام در محاسن اخلاقى یگانه دوران بود، به طورى که دشمنان نیز به کمالات و محسنات اخلاقى وى معترف بودند.پیامبر گرامى اسلام(ص) در دوران قبل از رسالت، به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود، او را به نام»محمد امین« مى خواندند، به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند، در بسیارى از کارها به عقل او اتکامى کردند.
آرى، تاریخ پرافتخار حیات پیامبر اکرم از کودکى تا بعثت، سراسر بر پاکى نفس و طهارت باطن، آراستگى ظاهر و عزت و کرامت حضرتش گواهى مى دهد.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۶:۵۵ ق.ظ