گفتمان فرهنگ وعرفان در شخصیت جامع حضرت امام خمینی

گفتمان فرهنگ وعرفان در شخصیت جامع حضرت امام خمینی

علی رزم ارای
گروه فرهنگی:خردادماه با پیشینه تاریخی خود در چهارچوب تاریخ معاصر ایران چندین مناسبت مهم را برای همیشه¬ی تاریخ با خود یدک می¬کشد.
سالروز آزادی سازی خرمشهر(سوم خرداد) سالروزعروج ملکوتی بنیان گذارانقلاب¬اسلامی حضرت امام خمینی (ره) ( چهاردهم خرداد) و همچنین سالروز قیام خونین ۱۵ خرداد.
نوشتار حاضر (گردآوری) از این جهت، به استقبال یکی از مناسبت¬های یاد شده در بالا می¬رود؛ یعنی چهاردهم خردادماه سالروزعروج ملکوتی بنیان گذارانقلاب¬اسلامی حضرت امام خمینی.
این نوشتار (گردآوری) حول محور جهان¬بینی عرفانی حضرت امام (ره) در ابعاد عملی آن می¬گردد. برای استدلال واستناد بیشتر طرح دیدگاه بزرگی همچون حکیم فرزانه حضرت آیت ا… جوادی آملی نیز روشن کننده مسیر این نوشتار است.
عرفان نظری و عملی در منظومه فکری و معرفتی حضرت امام (ره) دارای سه ریشه مهم تاریخی و معاصر است:
-ادبیات و فرهنگ مبتنی برعرفان که تمامِ قامتِ ادبیات کلاسیک را پهنه حضور خود ساخته است!
– عرفان عملی مبتنی بر مبانی قرآن و شریعت که راه و روش همه بزرگان دین اسلام و مکتب تشیع بوده و هست و حول محور امامت و مهدویت در جریان داشته و نیز دارد!
- عرفان نظری که مبنای معرفتی آن با حکمت اسلامی و فلسفه در اسلام و در ایران گره خود است. حضرت امام (ره) خود از حکمای پیرِ شارح این مبانی بوده¬اند.
با توجه به این سه ریشه می¬توان هم در شعر و ادبیات خاص حضرت امام (ره)، هم در اندیشه انقلابی و عبادی سیاسی ایشان که بر پایه عرفان انقلابی است و هم در شیوه و روش¬شناسی رهبری این بزرگ فرزانه، جهان¬بینی عرفانی خاصی را رصد کرد: بمیرید قبل از انکه کشته شوید و حساب کنید خود را قبل از انکه شما را حساب کنند. ( مولا علی(ع))
مرگ ارادی امام (ره):»خصوصیت بارز امام (رض) این بود که از مرگ نمی¬ترسید؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود. وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده بود، وقتی که ترس از مرگ نباشد انسان چیزی کم نمی¬آورد و بقیه مسائل برای او حل است. از این رو در مورد تبعیدشان بعد از واقعه۵۱?? خرداد می¬فرمودند: این¬ها می¬ترسیدند من نمی¬ترسیدم.
همچنین در واقعه ۵۲ شوال که عوامل رژیم پهلوی بعضی از طلاب را مجروح کردند و بعضی را به شهادت رساندند و بسیاری از آقایان ترسیدند و گفتند: وقت تقیه است و ساکت شدند اعلامیه امام در فردای آن روز که در آن خطاب به رژیم فرمودند: شما روی مغول را سفید کردید! کسی که از مرگ نترسد، چنین آثاری دارد و کسی از مرگ طبیعی نمی¬ترسد که بالاترش را تجربه کرده باشد و آن مرگ ارادی است.
انسان وقتی امیالش را اماته کند، متحرک بالهواء نباشد، متحرک بالهوس نباشد، متحرک بالمیل نباشد، بلکه متحرک بالولایه باشد، از مرگ هراسی ندارد.
وقتی که از مرگ هراسی نداشت، چنین می¬شود. در انجام وظیفه آن چه که جلوی دیگران را می¬گرفت و می¬گیرد، همان ترس از مرگ است. بنده در همان بحبوحه قیام ایشان رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند، دیدم بحار مرحوم علامه مجلسی را باز کرده¬اند و مشغول مطالعه بحث تقیه هستند.
او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را می¬زد و فکر تقیه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را می-زد، فکر جهاد را می¬کرد و قلبش برای جهاد می¬طپید. این خصوصیت را داشت.
این هنر است. دیدن نار تمثیل است که مولانا گفته است، تعیین که نیست؛ خود هنر دان دیدن مرگ عیان، خود هنر دان دیدن بهشت عیان، خود هنر دان دیدن جهنم عیان، خود هنر دان دیدن غیب عیان؛ و امام (رض) در بخشی از معارف اسلامی جزء یومنون بالغیب نبود، جزء یومنون بالشهاده بود.
ما نوعا جزء مؤمنان بالغیب هستیم؛ یعنی به جهنم ایمان داریم، به بهشت ایمان داریم و به جمیع ما جاء به الوحی ایمان داریم. اما همه اینها برای ما ایمان به غیب است. جهنم را که ندید¬ایم به ما گفتند: جهنمی هست، گفتیم: آمنا و سلمنا بهشتی هست، گفتیم:اعتقدنا و صدقنا. ایمان ما ایمان به غیب است و این ضعی¬ ترین مرحله ایمان است که خدای ناکرده انسان اگر از این مرحله سقوط کند، دیگر مؤمن نیست.«
امام، از مصادیق یومنون بالشهاده بود:»این که قرآن فرمود: »یومنون بالغیب«، این بیان حداقل است، نه معیار کمال؛ یعنی از این حداقل نگذرید وگرنه آن که فرمود: »لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا« که ایمان به شهادت دارد.
ایمان به غیب ندارد. او با بهشت همراه است، او جهنم را از نزدیک می¬بیند؛ چون خودش قسیم الجنه و النار است و امام (رضی) جزء مراحل نازله یومنون بالشهاده بود. بنابراین ازمرگ هراسی نداشت.
اغلب ما عاقلانه سخن می گوئیم وهامانه (باوهم) کار می¬کنیم. الان اگر یک مرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: شب پیش او بخواب، برهان عقلی خوب اقامه می¬کند، در آن زمینه ممکن است مقاله¬ای بنویسد که مرده، مرده است و دیگر کاری با آدم ندارد.
استدلال که می¬کند، می بیند بله همراه است، اما اگر بگویید: حالا شب پیش او بخواب، می¬ترسد. این توهمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن آداب خیلی از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل می¬کرد و عقلی که ذات اقدس اله به او داده بوده به حول و قوه عقل¬الهی، کان یقوم و یقعد، نه مثل ما که با عقل حرف می¬زنیم.
اما فی¬الوهم اقوم و اقعد می¬گوییم؛ چون او بمعزل عن تقیه¬الموت بود، هراسی نداشت. ایشان وقتی هراس نداشته باشد، شرح صدر دارد؛ چون انسانی که می¬ترسد، غمگین می¬شود.
غم را که غم گفته¬اند، برای این است که مثل ابر، مثل غمام، فضای دل را می¬بندد و نمی¬گذارد آن شمس اندیشه-ها فضای ذهن را روشن کند. آدم غمگین، غمام زده است.
بنابراین وجود او را آفتاب نمی¬گیرد. یک انسان هراسناک، غمگین است. یک انسان غمگین زیر غمام و ابر به سر می¬برد، و دیگر شمس و عقل و عرفان و… شرح صدر به او نمی¬دهد؛ چون بر او نمی تابد، لذا در اندیشه هایش لرزان است.امام این چنین نبود، شفاف بود، با شرح صدر این کار را می کرد. وجود مبارک موسی و هارون(ع) که درخواست شرح صدر می¬کردند، به همین مناسبت بوده امام هم چون شرح صدر داشت باورش شده بود که این راه حق است و باورش شده بود که این کار را برای رضای خدا می¬کند و باورش شده بود که کاری را که خدا به عهده می¬گیرد، شکست در آن راه ندارد.
بنابراین چون از مرگ نمی¬ترسید، از مبادی مرگ هم نمی¬ترسید، از مؤخرات مرگ هم نمی¬ترسید. بعضی از امور هستند که جزء مبادی مرگند؛ فلان حادثه اگر پیش بیاید، به مرگ منتهی می¬شود. بعضی از امور جزء مؤخرات و لوازم مرگند که اگر انسان مرد، فلان حادثه پیش می¬آید.
کسی که از مرگ هراسی ندارد، نه از مبادی قبل از مرگ می¬ترسد، نه از پیامدهای بعد از مرگ. این خصوصیت ایشان بارز بود.
در مبارزه¬ها کسی موفق است که به بحث ¬ای علمی مبرز باشد و گرنه صرف مبارزه در عمل بدون مبرز بودن در علم، کار را به جائی نمی¬رساند. ایشان دستش در علوم نقلی پر بود مبرز در علم بود، مجتهد مسلم بود، فقیه نامی و اصولی بود و هرچه دیگران داشتند، او داشت و با مبرز بودن علمی فتوا می¬داد…« (بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۵:۰۲ ق.ظ

دیدگاه


× 5 = سی