گره اشتغال از مسیر کارآفرینی حل میشود
مریم رضایی
گروه اقتصادی: نقش بنگاههای کوچک و فرآیند کارآفرینی در تحریک رشد اقتصادی کشورها پیچیده است، چراکه متغیرهای واسطهای مختلفی در این میان نقش بازی میکنند. البته در ابتدای امر باید اشاره کرد منظور از کارآفرینی در اینجا صرفا اشتغالزایی نیست؛ آنچه که در کشور ما به اشتباه از مفهوم کارآفرینی برداشت میشود و اغلب با مفهوم تجارت تداخل پیدا میکند و چهبسا کارآفرینی بهواسطه نوآوریها و تکنولوژیهای مخل و ویرانگر باعث از بین رفتن تعدادی از مشاغل هم بشود، مثل بسیاری از شرکتهای حملونقل تکنولوژی محور جدید که به تدریج شیوه سنتی را کنار میزنند. با علم به این موضوع، باید بپذیریم که کشور ما با وجود همه تلاشهایی که طی چند سال اخیر برای گسترش کارآفرینی صورت گرفته، از تشکیل نهادها و انجمنها گرفته تا گنجاندن سرفصلهای آموزشی در مدارس و دانشگاهها، پیشرفت چشمگیری در این زمینه نداشته است. البته نمیتوان بیانصافی کرد و این تلاشها را بهطور کل بیاثر دانست، اما واقعیت این است که پیشرفت برخی کشورها در این زمینهها بهقدری سریع بوده که گامهای کوچکی که ما برمیداریم، از نگاه موسسات بینالمللی چندان به چشم نمیآیند. مهندس غلامحسین جمیلی در این مورد میگوید: «برای اینکه بتوانیم جایگاهمان را در رتبهبندیها ارتقا بدهیم به هماهنگی و انسجام و بهبود شرایط در چندین و چند مولفه مرتبط با هم نیاز داریم.
ما در حوزه کارآفرینی طی این چند سال اقداماتی انجام دادیم، تشکلهایی ایجاد کردیم، قوانین را تعدیل کردیم، فرصتها را بهبود بخشیدیم اما همه اینها جمعا نمیتواند جایگاه ما را در شرایط کلان اقتصادی تاثیر بدهد. اقدام به انجام یکسری از موضوعات و تسهیل آنها یک فرآیند است و بازتاب و به نتیجه رسیدن آن هم موضوع دیگری است که در ارزیابیها لحاظ میشود. هرقدر هم شرایط را اصلاح کنیم، در نهایت در نتایج کار تاثیر درستی ندارد، پس کار موثری انجام ندادهایم. بخشی از کار هم برای اینکه به نتیجه برسد، زمانبر است و ممکن است چند سال طول بکشد تا نمود واقعی خود را نشان دهد. از این جهت، این بخش از اقداماتی که انجام شده تنها یک یا دو پله جایگاه ما را ارتقا داده است. البته باید گفت در مقایسه با بسیاری از کشورهای دنیا ما کار زیادی هم انجام ندادهایم.
در رسیدگی به درخواستها، پاسخگویی به استعلامها و شرایط و فرآیند ایجاد یک کسبوکار، مسائل تامین مالی، کاهش ریسک و خدمات بیمهای، هنوز مشکلات زیادی داریم که در مقام مقایسه با سایر کشورها شرایطمان سختتر میشود. موضوع دیگری که باید توجه داشته باشیم این است که نتایج امتیازی این رتبهبندیها بهقدری بههم نزدیک است که برای صعود چندپلهای زحمات بسیار زیادی در بهبود شاخصها باید صورت بگیرد. در نتیجه تغییر در این رتبهبندیها خیلی سخت اتفاق میافتد. همه کشورهایی که امروز توانستهاند جایگاه و رتبه حائز اهمیتی برای خودشان دست و پا کنند، سالها و دههها وقت به آن اختصاص دادهاند، فرهنگسازی کردهاند و منابع را هم در بدنه دولتی و هم بدنه غیردولتی در یک راستا قرار دادهاند تا در رسیدن به آرمانهایشان شتاببخشی داشته باشند. ما هنوز بین انتظارات دولت و انتظارات بخشخصوصی تناقضهای جدی داریم و هنوز نتوانستهایم پیوند مشترک بین این دو بخش را فراهم کنیم.»
دکتر مسلم خانی، استاد دانشگاه و مشاور کسبوکار و کارآفرینی سه عامل را بهعنوان موانع مهم محیطی در حوزه محیط کسبوکار و کارآفرینی در کشور نام برده است: «اول، نهادسازی در حوزه کارآفرینی. اتفاقهایی که تاکنون افتاده بیشتر ایجاد ساختارهایی در حوزه حاکمیت بوده است. مثلا در سال ۸۴ دولت وقت مصوبهای را گذراند که کلیه وزارتخانهها و سازمانها یک دفتر کارآفرینی زیر نظر بالاترین مقام آن دستگاه داشته باشند. این موضوع کمکم در حد داشتن یک معاونت اشتغال ارتقا پیدا کرد و بعد نهایتا قرار شد یک معاونت کارآفرینی و اشتغال در کلیه دستگاهها ایجاد شود. اما این سیاست به شکست منجر شد و عملا بخش بزرگی از وزارتخانهها و سازمانها این کار را انجام ندادند. بعد از این، بیشتر از طریق کارگروهها و کمیسیونها و کمیتههای نهادی که به خود دولت برمیگشت، تلاش میشد این خلأ نهادسازی در کارآفرینی جبران شود که بیشتر فرآیندگرا شد؛ یعنی در این جلسات مباحث خوبی مطرح میشد، مصوبات خوبی هم ارائه میشد، اما برونداد و خروجی قابلدفاعی نداشت.
نکته دوم، موضوع باور کارآفرینی است که هنوز این ایمان و اعتقاد به اینکه گره اشتغال کشور از مسیر کارآفرینی حل میشود بهوجود نیامده و بنابراین کارآفرینی را بهعنوان امری زینتالمجلس در برنامهریزیها مینگرند. اغلب برنامههایی که توسط نهادهای حاکمیتی برای توسعه اشتغال داده میشود، با رویکرد کارآفرینی و از مسیر کارآفرینی نیست چون مسیر کارآفرینی یک مسیر بطئی و البته پایدار است. مشکل اشتغال یک مشکل حاد است و تقریبا همه دولتها در مقابل مشکل اشتغال اولین راهکاری که به ذهنشان رسیده راهکارهای زودبازده بوده تا بتوانند نرخ بیکاری را اندکی کاهش دهند و تابآوری را در مقابل مجلس و افکار عمومی افزایش دهند اما رویکرد کارآفرینی رویکردی است که به سرعت پاسخ نمیدهد. نکته سوم این است که ما الان فرماندهی مشخصی در حوزه کارآفرینی نداریم. بارها گفته شده کارآفرینی در کشور ما یتیم است.
کارآفرینی نیاز به یک فرماندهی واحد دارد. باید یک وزارتخانه مشخص، هدایت و مدیریت امور کارآفرینی را به عهده بگیرد و همه وزارتخانهها و سازمانها با این فرمانده همسو شوند و یک تقسیم کار ملی در این حوزه داشته باشیم. در این برنامه ملی نقش خانواده، رسانه، مدرسه، دانشگاه، اصناف و همه بازیگران حوزه کارآفرینی باید مشخص باشد. انتظار میرود در آستانه استقرار دولت جدید و در شروع برنامه ششم توسعه، همزمان با لایحه اصلاح ساختار بخشی از وزارتخانهها موضوع تعیین یک وزارتخانه بهعنوان متولی کارآفرینی را در دستور کار داشته باشد و حداقل وزارتخانهای با عنوان تعاون، کارآفرینی و اشتغال داشته باشیم که بهصورت اختصاصی و کاملا حرفهای و علمی به مباحث کسبوکار و کارآفرینی و شرکتها بپردازد. مساله بعدی، نبود یک قانون جامع کارآفرینی است که مخاطب این موضوع مجلس است تا اقدامی در زمینه قانونگذاری انجام شود و کارآفرینی از حالت بلامتولی بودن و سیال بودن تا حدی خارج شود.
مساله گرایش کارآفرینانه که میزان نوآوری، منفعل بودن و ریسکپذیری را دربرمیگیرد، حدود سه دهه پیش مطرح شد تا شدت رفتار کارآفرینانه را در اتخاذ استراتژیهای مناسب برای شرکتها اندازه بگیرد. از آن زمان، مطالعات تجربی قابل توجهی صورت گرفته که به وجود رابطه مثبت بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد کارآفرینانه پی بردهاند. در این میان، فاکتورهای ملی به واسطه وجود موسسات و اثر آنها بر رفتارهای استراتژیک بسیار تاثیرگذار شناخته شدهاند. نتایج این تحقیقات نشان میدهند در فرهنگهایی که با ابهامگریزی پایین و کم بودن فاصله قدرت شناخته میشوند، گرایش کارآفرینانه کاملا به عملکرد شرکتها مرتبط است. با وجود گسترش جهانیسازی و افزایش شباهتهای فرهنگی بین کشورها، هنوز عوامل تاثیرگذار فرهنگی و اقتصاد کلان که میتوانند بر گرایش کارآفرینانه اثرگذار باشند، در کشورهای مختلف بسیار گوناگونند.
تحقیقات نشان میدهد زمینههای فرهنگی میتوانند رویکردها و مقاصد کارآفرینانه را شکل دهند. مثلا ویژگیهای قومیتی و نژادی یکی از این زمینههای فرهنگی است. هنجارهای ناآشکار، آداب و رسوم اجتماعی و فاکتورهای فرهنگی بر انتخاب نوع شغل و اینکه فرد بخواهد کارمند باشد یا خودش کسبوکاری را راهاندازی کند، تاثیرگذار است. در چین، آغاز اصلاحات نهادی برای تقویت بنگاههای خصوصی، این کشور را در مسیر مناسبتری برای فعالیتهای کارآفرینانه قرار داده است. این کشور به سمت اقتصادی بازارمحور حرکت کرده و کسبوکارهای دولتی در آن اهمیت خود را به تدریج از دست میدهند و بنگاههای کوچک نقش مهمی را در اقتصاد ایفا میکنند. این نشان میدهد وقتی حمایت دولتی از فعالیتهای کارآفرینی صورت بگیرد، کشورهایی همچون چین را دیگر نمیتوان در زمره کشورهای نوظهور قرار داد.
در کشور ما متاسفانه این زمینه فرهنگی یا به وجود نیامده یا اگر هم اقداماتی صورت گرفته، تنها مختص چند شهر بزرگ بوده است. به همین دلیل است که جوانان و عمدتا قشر تحصیلکرده به محض اینکه با کمبود امکانات در شهرهای کوچک مواجه میشود، سودای مهاجرت به شهرهای بزرگ و استخدام در یک اداره خصوصی یا دولتی را در سر میپروراند. این درست است که دولتها باید بسترها و زیرساختهای لازم برای توسعه کسبوکارها را با ایجاد محیط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آرام، رفع موانع قانونی و توسعه آموزش فراهم آورند. اما ما عادت کردهایم به اینکه همه چیز را به دولت بسپاریم و خودمان کاری نکنیم. تخصیص سرمایه به تنهایی نمیتواند حلال مشکلات فقر و بیکاری در کشورهای در حال توسعه باشد. انگیزه اصلی راهاندازی کسبوکار افزایش درآمد و رسیدن به امنیت شغلی است. در کشورهای در حال توسعهای همچون ایران، این انگیزه باید آنقدر قوی باشد که بر موانع قانونی و فرآیندهای اداری و پیچیده غلبه کند. کارآفرینان باید حمایت دولت و مداخلات سیاسی را در موفقیت خود کماهمیت در نظر بگیرند. به همین منظور، تشکیل موسسهای معتبر برای رتبهبندی شرکتها و SMEها و ایجاد فضای رقابتی بین آنها میتواند راهکار مناسبی باشد. مهندس جمیلی معتقد است این کار را باید اتاق بازرگانی انجام دهد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۸:۱۲ ق.ظ