کلان‌شهر ارومیه، موقعیت فرهنگی؟!

کلان‌شهر ارومیه، موقعیت فرهنگی؟!

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: جایگاه و موقعیت فرهنگی یک شهر را چه معیارهای تعیین می‌کند؟ آیا فرهنگ مسلط و هویت اجتماعی اقتصادی یک کشور در صورت‌های مختلف چه نسبتی با جایگاه ذاتی و تاریخی یک منطقه و شهر دارند؟ به ویژه اینکه آن جامعه کشوری از تنوع فرهنگ، زبان، تاریخ و مذهب برخوردار باشد!
به قطع یقین مسیر طرح موضوع فوق، از میان زمینه‌ها و بنیان‌های تاریخی و تمدنی یک شهر و یک منطقه (به فرض مثال) گذر خواهد کرد. یعنی روابط فرهنگی و اجتماعی موجود که در حیات شهری یک شهر در جریان است از یک سرچشمه‌ای تاریخی با نشانه‌هایی ساختاری از تمدن و هنر نشات گرفته است. معماری، ادبیات، موسیقی، علوم عقلی و … از شاخصه‌های این ساختار هستند.به دیگر سخن، هر ساختن و خلقتی (در چهارچوب این جهانی با بعد انسانی) بدون پایه و زیرساخت ممکن نیست. هر بنای رفیعی، از پی و زیرساخت محکم و اصولی برخوردار است. این اصل متوجه تغییرات و تحولات نیز هست. هر تغییری در ظاهر منوط به تغییر در باطن و یا همان زیرساخت و پی است.ساختن یک سازه فرهنگی و یا ارائه و عرضه آن باید متضمن یک پیشینه محکم و منطقی باشد. ممکن است که حتی این پیشینه ذات بومی و منطقه‌ای نداشته باشد اما مهم صورت‌های بعدی و جدیدی است که بر بنیان این پیشینه در زمان حال و رو به سوی آینده ساخته می‌شود. در این مورد می‌توان به بی‌شمار مورد اشاره کرد. سینما، ژورنالیسم یا همان روزنامه نگاری (مطبوعات خودمان)، رسانه‌های تصویری و صوتی مانند رادیو و تلویزیون و… از این دست هستند.
اما در مورد صورت اول ماجرا یعنی بومی بودن و داخلی بودن این پیشینه! اصولا ًچه زمانی مردمان و مدیران یک جامعه شهری و یا کشوری به صرافت ارزش‌یابی و عیار‌سنجی داشته‌های بومی و منطقه‌ای خود می‌افتند؟
به راستی داشته‌ها و نداشته‌های فرهنگی ما چه رنگ و فرمی دارند؟ قابلیت ارائه برای مقبولیت و تکامل در عرصه‌های مختلف داخلی و خارجی را دارند؟ این سوال با توجه به تاریخ معاصر کشور‌مان جواب را خود را یافته است فقط قدر و قیمت و قضاوت در چگونگی استمرار آن شرط اول ماجراست.حال اگر مجموعه و ساحت فرهنگ کشور‌مان در حد استاندارد باشد و توان بالقوه‌ای هم برای استمرار حضور آن در جهان خارج از کشور هم موجود باشد، سهم بوم شهر‌های منطقه‌ای نظیر ارومیه و امثالهم در ساختار شکل گیری و تداوم زمانی آن چه اندازه است؟ و معیار سنجش این اندازه چیست؟ در مورد کلانشهر ارومیه این سوال ابتدا ً به ساختار فرهنگی و موقعیت فرهنگی کلانشهر ارومیه بازمی‌گردد. یعنی فعل حاضر این ساختار در جریان حیات امروزی آن. سپس نوبت به واکاوی پیشینه این ساختار و علت‌های وجودی آن و در نهایت همان زیرساخت مورد اشاره برای ساختنی جدید و پرتاب شدن به سوی آینده می‌رسد.
فراموش نشود که همین موقعیت فرهنگی کلانشهر ارومیه هویت جمعی و شناسنامه جامعه شناختی آن نیز هست. یعنی تعیین می‌کند چه اجزا و چه ابزاری در چالش‌های فرهنگی این شهر دخیل هستند. آثار به جا مانده از شخصیت فرهنگی و جو اجتماعی آن را در صورت یکایک اهالی بررسی می‌کند. حتی روان شناسی اهالی ارومیه نیز از این رهگذر استخراج می‌شود و در کل شیوه و نحوه زندگی کردن مردم ارومیه روی نمودار می‌آید و صورت واقعی خود را نشان می‌دهد.جریان نظم پذیری در کلانشهر ارومیه صورت غریبی دارد. یا شاید بهتر است گفته شود غربت‌نشین‌ترین عامل یک وضعیت سالم فرهنگی در ارومیه جریان نظم‌پذیری آن است و نظم گریزی که در مقابل آن، جولان گاه مناسبی در روابط اجتماعی شهر ارومیه یافته است، از پیامدهای ناگوار موقعیت ناسالم فرهنگی در این شهر است.
هر چیزی فرا از بد یا خوب بودن آن قابلیت فرهنگ شدن و هنجارپذیری دارد. اتفاقا ً متن ماجرا همین جاست. داشته‌های فرهنگی ما در شهر ارومیه در حال غرق شدن در عمق بد فرهنگی اهالی و مدیریت محترم آن هستند …نداشته‌ها جز بعدی ماجراست که حتی در بدو امر تکاپوی برای شناسایی آن‌ها صورت نگرفته است چه رسد به اینکه در مسیر موجودیت آن‌ها گامی عملی برداشته شود.
مسئولین عالی‌رتبه و مدیران بالادستی در ارومیه فراموش کرده‌اند که خود اولین پرچم‌دار ترسیم یک دیدگاه پیرامون موقعیت فرهنگی شهر ارومیه هستند. خود سکان کشتی را در دست دارند و مسیر نامشخص است. اولین رایحه‌های فرهنگی از دهان این پدران جامعه شهری ارومیه بیرون می‌آید و جان همگان را می‌نوازد وای به حال لحظه‌ای که …در تعیین موقعیت فرهنگی یک جامعه شهری نظیر کلانشهر ارومیه چند مولفه مهم خودنمایی می‌کنند.
*فضاها و چالش‌های فرهنگی: وجود بستر‌های مناسب و اهرم‌های عمل و حرکت در یک جامعه شهری از بدیهی‌ترین جلوه‌های مناسبات فرهنگی در آن است. فضاهای فرهنگی فرا از فرم سازه‌ای خود در معماری و حیثیت وجودی از این نظر، مهم‌ترین اماکن در ایجاد روابط و تعاملات فرهنگی، هنری، علمی و… هستند. تبادل نظر و فکر، ایجاد فرصت برای دیده شدن در جمعیت هم‌علاقه و هم‌توان در بین قشرهای مختلف سنی علی‌الخصوص جوانان در این فضاها ممکن می‌شود. به ثبوت رسیدن جریان‌های مختلف هنری و دل‌مشغولی‌های حاصل از آن، در این بسترسازی‌ها به انجام می‌رسد. در کلانشهر ارومیه پارک‌ها که جلوه‌ای دیگر از تعاملات اجتماعی شهر را به نمایش می‌گذارند، با زیر پا گذاشتن این تعاملات به رقیب بی بدیلی برای نداشته‌های فرهنگی از نظر فضا و امکان تبدیل شده‌اند.شهر ارومیه صف‌های دراز و طولانی در داخل و بیرون مطب پزشکان محترمش و بیمارستان‌های خصوصی و دولتی‌اش می‌بیند. وقتی صبح و عصر در خیابان‌های پزشک خیز ارومیه در حال عبور و مرور هستیم یا گذرمان به بیمارستان یا درمانگاهی می‌افتد، لحظه‌ای بیندیشیم که این حجم از بیمار و بیماری از کجا و چگونه قد علم کرده است؟ در کلان‌شهر‌ها صف تئاتر و سینما و کنسرت موسیقی و… بلند و شوق انگیزتر از صفوف کلانشهر ارومیه است! چرا؟

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۲ ساعت ۶:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


9 − = پنج