کلانشهر ارومیه در دروازه تابستان
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: اوضاع فرهنگی کلانشهر ارومیه همیشه خدا تابستانی است و کویری! یعنی برهوت کامل. اما خاصیت فصل تابستان که به گرمای تیر یا همان تموزش معروف است، فقط به برهوت بودن و تفتیدگی محدود نیست. تابستان داغ است و گرم! داغ که مثل است از بازار و به راه بودن امورات، گرما هم نشانه حیات و زندگی است. گرما این نشانه حیات (که آب مایه حیات است و گرما نشانه آن) حد بیشترش سر به تب میزند که علامت بیماری است و کمش تعادل است و فرح بخشی! اما گرمی زیاد و داغ شد گی، حکایت از گرمازدگی دارد و داغ و درفش شدن و یا سایه گستری حکومت قحط و برهوت زنده کش. اینجای ماجراست که با ارومیه و شهرنشینی آن سر و کار پیدا میکند.تابستان فصل فراغت است و تعطیلی. فصل به چشم آمدن خلاءها و به تنگ آمدن حوصلهها است. برنامه ریزی و صحبت در مورد اوقات فراغت … از تنگناهایی است که در چهارچوب اجتماعی و مدیریتی کشور عزیزمان ایران و به طبع آن استان همیشه غربی آذربایجان و کلانشهر ارومیه تبدیل به سنت شده است. تابستان که با گرمایش قد علم میکند فیل مدیریت کلان و خرد (کشوری) استانی یاد جوانان و نوجوانان میکند و صدای سنفونی بد قواره برنامه فرهنگی آن فضای چشمها و گوشها و … را پر میکند.از برگزاری کلاسها و اردوها در قالب نهادها و دستگاههای مختلف دولتی و یا خصوصی خبر میدهند، از اعطای گواهی پایان دوره و… سخن میگویند و با پایان تابستان آمار و ارقام است که از آسمان مدیریتی آن بر سر و روی مردم میریزد و همه چیز به خیر و خوشی تمام شده و ادامه آن به سال و سالهای آینده موکول میشود. سؤال اینجاست که انجام چنین برنامهریزیهایی از سوی دستگاههای دولتی و یا بخش خصوصی تا چه حد مثمر ثمر بوده و خلاءهای موجود فرهنگی و اجتماعی را در کنار پر کردن اوقات فراغت برای نسل جوان کشور و نوجوانان برطرف میکند؟تخصیص امکانات و فضای مناسب برای کاربردی کردن چنین برنامههایی بر اساس تقسیمات کشوری و جغرافیایی، بر چه مبنایی انجام گرفته و آیا مناسب شرایط و وضعیت منطقهای نقاط مختلف کشور بوده است؟ خروجی و بازخورد عمومی یا خصوصی کاربردی شدن چنین برنامهریزیهایی در نقاط مختلف کشور و علیالخصوص نقاط محروم تا چه اندازه بوده و چه ثمراتی داشته است؟ پاسخ گویی به این سؤالات و دهها سؤال از این دست نیاز به یک بررسی و مطالعه همه جانبه داشته و اندازه کردن آن به قامت یک یادداشت گونه و یا مقاله گونه ژورنالیستی سخت ولی غیر ممکن نیست. نوشتار حاضر نیز در پی پاسخ گویی به سؤالات طرح شده از این دست نیست بلکه دغدغه آن، تلاش برای تشریح اصولی این سؤالات و باز نمود ابعاد کلی آنها به عنوان یک زاویه دید به اصل ماجرا است. البته بهترین نمونه و جامعه آماری برای چنین نوشتار و چنین منظوری منطقه دسترس آن یعنی کلانشهر ارومیه و استان آذربایجان غربی است. یکی از بزرگترین چالشهای کلانشهر ارومیه به عنوان مرکز استان آذربایجان غربی نبود فضا و امکانات محیطی مناسب برای انجام فعالیتهای هنری و فرهنگی است. زمانی که حتی برای پرداختن و عرضه کردن برخی برنامههای هنری و ادبی آن هم به شکل عادی و به روز، نظیر به روی صحنه بردن تئاتر، کنسرت موسیقی، جمع اندیشیهای ادبی و…(انجمن، کانون، کارگاه و…) خلاء و مشکلات اساسی وجود دارد، بر کدام مبنا میتوان ادعای برنامهریزی برای فعالیتهای فوق برنامه و مقطعی برای فصل تابستان و… را داشت؟ متأسفانه در برنامهریزیهایی از این دست، آینده این برنامه ریزیها و تبدیل شدن آن به روال عادی و استخراج استعداد و توانمندیهایی که قرار است نه در قالب پر کردن یا پر شدن اوقات فراغت که بلکه ادامه مسیر در بعد خلاقیت این فعالیتها و تبدیل شدن آن به هویت شغلی و اجتماعی جوانان و نوجوانان توجهی نمیشود. استان آذربایجان غربی و کلانشهر ارومیه به عنوان مرکز آن، از جمله مناطقی هستند که از کمبود و خلأ امکانات و فضاهای مناسب و همچنین برنامه ریزی صحیح و عمیق برای فعالیتهای فرهنگی و هنری در رنج است. برگزاری کلاسها و انجام برنامههای فرهنگی برای توجیه اوقات فراغت قشر جوان و نوجوان در کلانشهری مانند ارومیه با شرایط خاص فرهنگی و تاریخی آن از جمله تعدد فرهنگها و مذاهب، رویکردی جدی و عمیق میطلبد!شاید به نظر وجود و فعالیت نیمبند مکانهایی نظیر خانه جوان، باشگاه خبرنگاران جوان، مجتمع فرهنگی هنری ارومیه و حتی حوزه هنری ارومیه (که این آخری را شاید بتوان یکی از پایدارترین این مکانها که دارای بازخورد محسوس بوده، دانست!) کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و… که با آغاز فصل تابستان و پایان خرداد اقدام به اطلاع رسانی و تبلیغ عمومی برای ثبت نام و سپس برگزاری کلاسها و دورههای مختلف ورزشی، هنری و… میکنند، دلیل و توجیه مناسبی برای پاسخ گویی به دغدغه¬های این نوشتار دانست، اما باید توجه کرد که صرف وجود و عرض اندام هراز گاهی و یا ظاهری این مکانها دلیل فعالیت مثبت و مناسب این فضاها نیست آن هم به دلایل مختلف از جمله: نبود برنامهریزی مدون و صحیح با رویکردی آینده نگر و ادامه دار و نه صرفاً مقطعی و فصلی، مناسب نبودن فضاها و مکانهای موجود برای انجام فعالیتهای برنامه ریزی شده و عدم تناسب اجتماعی این فضاها با فعالیتهای برنامه ریزی شده، بهره برداری و استفاده ناصحیح و کم مایه از همین فضاهای موجود، تخصیص نیافتن این فضاها برای انجام دائم این فعالیتها بر اساس یک برنامه ریزی بلند مدت و جای گیری مناسب برنامه کوتاه مدت در دل این برنامهریزی بلند مدت (برای مثال برگزاری کلاسهای هنری در کوتاه مدت میتواند با برنامه ریزی صحیح تبدیل به بخش مهم برنامههای عادی و بلند مدت هنری که در تمام طول سال انجام میشود، شود)، هدف گذاری ناصحیح و غیر¬مرتبط با اصل انجام چنین فعالیتها و نگاه سلیقهای و اقتصادی به آن ( برای مثال بیشتر اوقات درآمدزایی از طریق انجام چنین برنامههایی غالباً مهمتر از بازخورد و نتیجه آنها و رسیدن به یک برنامه¬ریزی بلند مدت جلوه میکند)، تدوین نبودن مباحث و مسائل اصلی برای ارائه و انتقال که باید در چهارچوب انجام چنین فعالیتهایی لحاظ شود خصوصاً در دورههای مرتبط هنری و ادبی که مباحث فکری و نظری مطرح است،و…که از این دست میتوان به جزئیات و کلیات متعددی اشاره کرد که در حوصله این نوشتار نیست و در پیشانی نوشت این نوشتار نیز اشاره شد که به بررسی و مطالعه عمیقتر و گستردهتری نیازمند است.در این خصوص باید اشاره شود که پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان و همچنین قشر جوان در کلانشهری مانند ارومیه نباید در حد گذرا و فصلی باشد، این موضوع فرا از مرزی بودن و چند تکه بودن این کلانشهر از نظر فرهنگی و دینی، به مرکزیت آن هم باز میگردد که مشکلات و معضلات جوانان و نوجوانان آن از جنس شهری و کلان¬ است و با تجویز میانبرهایی نظیر پر کردن اوقات فراغت، درمان پذیر نیستند، آن هم در شرایط عدم وجود ضای مناسب، عدم وجود مدیریت مناسب فرهنگی برای شناسی و مدیریت معضلات و مشکلات جوانان وعدم بهره برداری مناسب از امکانات موجود و برنامه ریزی مناسب برای حال با توجه به آینده!
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲:۳۴ ب.ظ