کربلای جبهه ها یادش بخیر

کربلای جبهه ها یادش بخیر

میثم درستی
گروه سیاسی: تقویم به هفته اول مهر میرسد …در کنار همه مناسبت¬های مهم تاریخی ، یک مناسبت که حالا دارد به یک خاطره تبدیل می¬شود روح آدمی را صدا می¬زند…هفته دفاع مقدس…هفته ای که حالا برای عده ای حسرت جاماندگی را در پی دارد و برای عده ای خاطرات از دست دادن عزیزان و برای نسل نو فقط برگی از تاریخ! اما شاید برای خیلی ها که دوران جنگ را تجربه کردند ، در کنار همه تلخی های آن دوران ، یک جور دلبستگی به حال و هوای حاکم بر کشور نیزهمچنان رخ می نماید. همبستگی وصف ناپذیر ملت ایران از هر رنگ و نژاد و قومیت و مذهب که بودند، توی سنگر مهم نبود مسیحی باشی یا زردشتی یا مسلمان ، مهم نبود ترک یا لر یا کرد یا بلوچ باشی یا گیلک یا عرب! مهم این بود ایرانی هستیم و ریشه در خاک ایران و پشتت گرم بود به هموطنی که شاید ۱۴ سال بیشتر نداشت اما با آتش تهیه ای که برایت با دستان نحیفش تامین میکرد می¬توانستی بلند شوی و چند قدم جلوتر بروی… دلم هوای دیدن عشاق کربلای جبهه ها را می کند… سرزمین گلبرگ های پرپر شده شقایق … چشمانم را لحظه ای می بندم … انگار صدای آهنگران را می¬شنوم …با نوای کاروان …باز صدایی دلنشین روحم را مینوازد…ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش … در همین حال همراه با سبزه های هم نوا با ناله نسیم ، رو به قبله گل ها می ایستم و سلام می کنم … السلام علیک یا انصارالله…
سلام میکنم بر آنانی که در آخرین فراز زیارتنامه خود به زیارت سبزترین سیرت و سرخ ترین صورت تاریخ نائل شدند…
سلام می¬کنم بر زمزمه جاری رودها , با پاهای برهنه… آری اینجا کربلای سینه سُرخانی است که آمدن و رفتنشان یه رویایی بیش نبود , رویایی کوتاه و شیرین.
سلام می¬کنم به آنانی که لباس های خاکی رنگشان ، لباس احرام در “موقعیت ها” بود .
سلام می¬کنم بر اشک های جاری مناجات، بر گونه های خاکی و خونین.
سلام می¬کنم به دست های بریده شده ، بر انگشتهای جدا شده از دست.
سلام می¬کنم بر پوتین های بی پا ، به پاهایی که بند پوتین آنها تا آسمان گشوده شده .
سلام می¬کنم بر سَرهای سرخ بی کلاه .
سلام می¬کنم بر سینه های سوخته در سنگر ها .
سلام می کنم بر پیشانی هایی که بوسه گاه گلوله شده اند .
سلام می کنم بر قطارهای فشنگی که تسبیح شده اند .
سلام می کنم بر کوله پشتی های پر از پرواز .
سلام می کنم بر پلاک پیکرهای قطعه قطعه شده که شماره و شناسنامه یک شهاب شده . و هر کوچه و خیابان شهرمان را تا ابد ستاره باران کرده اند .
سلام می کنم بر لبهای سیراب از عطش عشق .
سلام می کنم بر چفیه ، بیرق همیشه جاودان جبهه یاوران خمینی .
سلام می کنم بر چفیه ای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی، سید علی ، این محبوب دلهاست.
شب است و سکوت است ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشکفته ام
شب و مثنوی های ناگفته ام
شب و آخرین سوز مستانه ام
شب و های های غریبانه ام
کجایند اسیران سوز دعا
کجایند مردان بی ادعا
کجایند شور آفرینان عشق
علمدار،مردان میدان عشق
کجایند مستانه جام الست
دلیران عاشق شهیدان مست
من امشب خبر می کنم درد را
که آتش زنند این دل سرد را
ذوق و شوق نینوا کرده دلم
چون هوای جبهه ها کرده دلم
آه سنگر بهترین ماوای من
آه جبهه، کو برادرهای من
سنگر خوب و قشنگی داشتیم
روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
سرزمین نینوا یادش بخیر
چشمانم را لحظه ای می گشایم…انگار همچون رویا بود…
دیگر آن صدا را نمی شنوم و آن عطر حضور را …
چقدر تار و پود دنیا دورمان را گرفته … خانه آن چنانی…ماشین لوکس…همایش ها… سخنرانی های حزبی…جلسات اصولگرا یا اصلاح طلب… کف زدن ها …
بی اختیار یاد باکری و وصیت نامه اش می افتم:
«دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان امروز سه دسته می‌شوند: یک: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از گذشته خود پشیمان می‌شوند. دو: دسته‌ای که راه بی‌تفاوت را بر می‌گزینند و در زندگی مادی غرق می‌شوند. سوم: دسته‌ای که به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت مصایب و غصه‌ها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.»
آری یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.
آری شلمچه، فاو، دهلاویه و هویزه و شرهانی، طلائیه و مجنون و … هر روز برای ما به بلندای تاریخ انسانیت مثنوی می‌سرایند و فرزندان امروزی حضرت روح‌الله، و یاوران سید علی ، انگار با رزمندگان دیروزی در جبهه‌ها زندگی کردند تا مثنوی “یاد امام و شهدا دل رو می‌بره کرببلا” را سر دهند و چون ابری بهاری در فراقشان آبشار اشک می‌افشانند؛ درود و سلام بر این اخلاص و دل‌های صاف و صیقلی نسل‌های امروزی و صلوات و سلام بر فرزندان رشید و شهید دیروزی. ¬روح تمامی شهدای وطن شاد و راهشان پر رهرو باد .
Arazazarbaijan.siyasi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


9 + = پانزده