اختصاصي آرازآذربايجان ؛

کانی برازان

کانی برازان

اکبر تایوغ
گروه اجتماعی: چقدر روز خوبی بود امروز، وقتی که در محیط زیبا و دل انگیز تالاب بین المللی کانی برازان پای گذاشتم، زیبایی های طبیعت یکی پس از دیگری جلوه می نمود، آبی آسمان در سبزی تالاب آمیخته و پرندگان مهاجر زیبا و بی نظیر با تن نازی و به دور از خشونت انسان با آرامش مثال زدنی در آب شنا می کردند و نگران هیچ خطری نبودند، آنچنان محو تماشای آنها می شدم که دلم می خواست ساعتها تک تک این پرنده های زیبا و این محیط آرامش بخش را نگاه کنم.
ساعتی به همراه محیط بانان زحمت کش تالاب در اطراف آن گشت زدیم، احساس می کردم که به مانند فیلم های مستند در حیاط وحش قدم می زنم، انواع جانوران خصوصاً پرندگان در کنارمان حرکت می کردند بدون اینکه نگران باشند انگار که ما آنجا مزاحم و متصرف بودیم و واقعاً هم خودمان معنی واقعی مهمان ناخوانده را احساس کردیم. پس از گشت و گذار رسیدیم به محلی که بسیار غم انگیز و دردآور بود محلی که زمانی نقطه تلاقی کانی برازان با بزرگترین دریاچه شور کشور بوده است، آری دریاچه به خواب رفته و به خاک نشسته ارومیه.
با کمی دقت در احوال کانی برازان می شد فهمید که این تالاب هم در سوگ از دست دادن خواهر خوانده بزرگ خود اندوهگین است و او نیز مانند مردم آذربایجان به حال و روز دریاچه گریه می کند وقتی بوی لجن های اندکی که در کنار ساحل قدیمی دریاچه باقی مانده بود به مشامم رسید بغض عجیبی گلویم را گرفت یاد دوران کودکی افتادم که چقدر این دریاچه روزگاری ما را در آغوش گرفته است وقتی که روی آبش دراز می کشیدم، و گاهی شادمانه آواز دلنشین دریا دریا دریا، عشق من دریا را می خواندیم و گاهی سنگ صبورمان بود وقتی که غم های دنیا را در گوش موجهایش زمزمه می کردیم و پس از ساعتی شنا زلالی آبش تمام غصه هایمان را می شست و با خود می برد، یاد فلامینگو ها و غازهای کانادایی و درناها که گروه گروه مهمان شهرمان می شدند و در آسمان جلوه خاصی می نمودند، غمگین ترم کرد.
اما تا به خودم آمدم برخی از این پرندگان زیبا را در تالاب کانی برازان دیدم، مرحمی شد بر زخم هایم خوب که نگریستم دیدم خوشبختانه امکان دسترسی انسان به محیط زیبای این تالاب خیلی کم است و به این دلیل هنوز حیات وحش در آن با آرامش در جریان است و آنجا بود که فهمیدم این انسان یعنی ما چقدر مخربیم بخاطر نفسمان و هوسمان دنیای حیوانات را از بین می بریم.
وقتی با دوربین محیط بانان تعدادی از پرندگان را دقیق و از نزدیک می دیدم زیبایی صد چندان آفرینش را حس می کردم و غبطه خوردم به حال انسان که بجای استفاده از این مواهب الهی، در حال از بین بردن آنهاست. تاسف می خوردم به حال مسئولان که نتوانسته اند کار مثبتی و ارزشمندی در حفظ محیط زیست طبیعی مان انجام بدهند.
نمونه بارز آن مرگ دریاچه ارومیه است و البته منظور فقط مسئولان سازمان محیط زیست نیست بلکه سایر نهادها و دستگاههای دولتی و غیر دولتی در این امر مهم سهم شان از سازمان حفظ محیط زیست بیشتر است. جای خوشحالی داشت وقتی دیدم که مردم مهاباد به صورت خودجوش چه قدر در حفظ این تالاب و پرندگان آن تلاش می کنند گروههایی که در زمستان پرندگان را تنها نمی گذارند و برایشان غذا می برند و در تابستان هم آشغالهایی که تعدادی انسان بی فرهنگ در محیط تالاب ریخته اند را جمع آوری می کنند، با خودم گفتم کاش از این انسانهای نیکوکار در کشورمان زیاد داشتیم. بعد از یک روز زیبا در کنار تالاب و محیط بانان زحمتکش آن با دلی که آن را در تالاب جای گذاشته بودیم آنجا را ترک کردیم و من در یک نگاه دیدم چقدر ظرفیت سرمایه گذاری و جذب گردشگر را در محیط داریم چقدر تلاش شبانه روزی چند نفر محیط بان را دیدم که می شد براحتی کار آنها را با نصب چند دوربین مداربسته در قسمتهای مختلف تالاب راحت کرد و حتی تصویر این دوربینها را در روز با تلویزیونی به گردشگران نشان داد و حتی تصاویری که می شد به شبکه های تلویزیونی فروخت و هزینه های تالاب را تامین کرد. چقدر تاسف خوردم وقتی فهمیدم حتی یک قایق پارویی هم در تالاب وجود ندارد که اگر نیاز شد محیط بانان بتوانند از آن استفاده کنند.
دیدم چقدر می توان برای اهل محل خصوصاً جوانان در این فضای بکر الهی کار آفزینی کرد و مردم را به آنجا کشید درحالیکه به جرات می توانم بگویم ۸۰ درصد مردم استان تالاب را ندیده اند و نمی شناسند.امیدوارم مسئولین استان و کشور با درایت و پیگیری مداوم نگذارند این تالاب بین المللی و ارزشمند مانند دریاچه ارومیه بمیرد و از بین برود اما این فقط یک امید است با شناختی که از مسئولین دارم بسیار نگرانم، نگران.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۹:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


هفت − = 0