کارخانه سیمان شاهیندژ و چالشهایی به پهنای بیانتها
سنبله برنجی شاهین دژ
طرح پرسشهای اصولی و شنیدن پاسخهای منطقی حق طبیعی هر شهروند و در درجه بالاتر حق مسلم اصحاب رسانه است که روشنگری افکار عمومی بر عهدهی این قشر است و مردم توقعات وافری از آنها به عنوان پرچم داران اطلاع رسانی و شفاف سازی دارند.
قلب انسان همچون کتاب قطوری است با سرفصلهای بی شمار و نشئت گرفته از ذات او که با مضامین نامفهومی آذین بسته شده است. افراد بسیاری بنا به سلایق و فرهنگ خانوادگی از فصلهای متفاوت کتاب دل، استفاده میکنند که متون آن قابل درک و مورد فهم برای همگان نیست. در این کتاب امواج آلفای مهر که دیگران را با رأفت و عطوفت تحتالشعاع قرار میدهد تا تشعشعات کیهانی خشم که ویرانگر و سوزاننده است به طور اهم و اخص به تفسیر درآمده تا نکاتی همچون خود بزرگ بینی، نداشتن ظرفیت عدم انتقادپذیری، عدم توانایی درک موقعیت و تحلیل علائق مردمانی که وامدار و مسئول سرنوشتهای آنها هستیم، گوشزد گردد، چرا که خاصیت بشر فراموشی است و وقتی اوج نشین موقعیتی خاص و رفیع شد آن قدر از نوشیدن بادهی جاه و مقام سرمست شده و در بهشت خیالات و موقعیتهای رفیعتر غوطه ور میگردد که تنها به فکر حفظ منافع و قدرت و موقعیتی است که به آن چنگ زده، نه به فکر دردمندانی که شانهی آنها نردبان ترقیاش گشتهاند.
برخی ذرات نامرئی انسان با ترکیبات ناسپاسی تا آنجا پیش میرود که اخلاق و تعهد تهی از معنا میگردد و در عوض به شدت دوستدار سیاست و اقتصاد، موقعیتها و مانورهای تشریفاتی معاشرت و حشر و نشر با صاحب منصبان رده بالا گشته و در پی هر ابزار مادی میگردد تا هر چه بیشتر خود را مطرح کرده و بالا بکشد و اقدامات ناکرده را با بزرگ نمایی بی پایان فریاد برآورد که پژواک آن هزاران بار گوشخراش تر از پژواک کوهستان است. چه خوب است افرادی که قبای دو روزهی مسئولیت را در بر میفرمایند (!) بدانند افرادی که طالب فیض الهی و بهشت اخروی باشند سعی میکنند با حرارتی بی پایان و نشاطی خالص تمام فصول کتاب زندگی را مورد مطالعه قرار دهند، اما افرادی که درک کاملی از محبت قلبی ندارند و تعهدی نپذیرفتهاند فقط به زر زیور، جاه، مقام و جام افتخار چند روزهی ناپایدار دنیوی چشم دوختهاند و نه تنها از چشمهی ابدی عشق حقیقی مردمداری ننوشیدهاند بلکه عواطف قلبی عمیق افرادی که چشم امیدشان به این به ظاهر مسئولان اوج نشین است را عمداً به ورطه فراموشی سپردهاند و چه بسیارند دستههایی که شهرت ماندگار را در عالم سیّاس سیاست میجویند و از عالم قلوب و عواطف غافل میمانند.
انسانهایی که برای آباد کردن خانهی آخرت و شاد کردن قلوب مؤمنان می اندیشیند در مقام یک مسئول قادر خواهند بود فاتح عاطفهها گشته و اریکه نشین دلهای رنج کشیده گردند و با تمام توان به آنچه که سرفصل خوبیهاست چنگ زنند و با ایمانی قوی و تعهدی راستین به شیوهی پهلوانان نامی عمل کنند، اما در این میان نیز هستند بعضیهایی که فصل ثروت، موقعیت عوامفریبی و خشم و تنفر را بیشتر مرور میکنند و این جمله را به ذهن متبادر مینمایند »در عصر قلب یخی انسان متعهدم آرزوست…«
بیایید دعا کنیم خداوند عزت پایدار به نمایندگانی اعطا فرماید که هر ساعت و هر روز فصل محبت، تعهد و انسانیت را با خلوصی الهی ورق میزنند تا هر چه بیشتر قلب ملتی را که سکاندار مدیریت اعظم امور آنها بر روی صندلی سبز ریاست هستند شادتر نمایند. به امید روزی که همهی پشت میزنشین ها به جای منم منم های کاذبی که با طنین روح آزار و ساختگی آن گوش عالم و آدم را کر کردهاند زندگی را بر بوم زندگی برای خود و افرادی که در قبال آنها مسئولند و فردای قیامت باید جواب پس دهند زیباتر و رنگینتر و دلپذیرتر نقاشی نمایند.
کارخانههای بحث انگیز سیمان شاهین دژ پروژهای است که با بار بی نهایت سؤالات بی جواب پنجه در پنجه افکنده است و این سوالات همچون اختاپوسی منحوس گلوی جوانان متخصص و زبدهی سرزمینی ما را که امید فراوان به افتتاح این کارخانه بحث انگیز و چالشهای بی پایان آن بسته بودند را می فشارد تا حدی که اکنون دیگر تبدیل به خاطرهای مفقود و وسوسه برانگیز انگشتر »ارباب حلقهها« گشته و سوژهی جدید در عین زجرآوری و کشندهی خاموشی شده که همچون کلافی سردرگم در تارک توحش بار تاریکی جوابی برای آن یافت نمیشود. داستان کارخانههای شاهین دژ تراژدی غم انگیزی است که در دو پرده اجرا شد.کهنگی پردهی اول آن هنوز که هنوز است مشام هزاران سهامدار را میآزارد و بعد از سپری شدن قریب دو دهه همچون پروژهی سینمایی جلوههای ویژهی فیلم «هابیت» جای نشست و طرح سؤالات بسیار و شفاف نمایی فراوان دارد اما در نهایت تألم این پروژهی فریبنده و وسوسه برانگیز ابتدا چنان با جلوههای ویژهی سینمایی خوش آب و رنگ رؤیایی جلوه داده شد که نظر سهامداران بی شماری را به خود جلب کرد ولی بعدها همچون کابوسی توحش آلود زجرآفرین شد و ارمغان آن چیزی جز یأس و ناامیدی محض و از دست رفتن سرمایهی هنگفت برای سهامداران و اهالی صبور نبود. همانطور که گفته شد پروژهی احداث کارخانهی سیمان شاهین دژ دو مرحله دارد و دارای شجرهای عریض و طویل است. پردهی اول (!) از سال ۷۷ کلید خورد و تاکنون نیز نه تنها روند تعالی و رشد را نپیموده بلکه منحل شده و به مدد برخی نامسئولین بی کفایت رانده شدهی از رده خارج نه تنها راه عدم و نیستی را پیمود، بلکه عامداً و از روی بغض به ورطهی نابودی سوق داده شد و رؤیای احداث کارخانهی بحث انگیز و پرمسئله که در پرتو عنایات (!) برخی خیانتهای ناگفتنی خودیهای نخودی که از ابراز اسامی آنها به شدت منع شدهایم در حضیض پرتگاه نیستی کله پا شد و در قبال انحلال کارخانهای که قادر بود شغلهای ثابت مولد و پایداری در منطقه خلق نماید و سبب رونق روزافزون و به کارگماری افراد بی کار عائلهمند و در نتیجه بهبود وضع آشفتهی اقتصادی و معیشتی این منطقهی بسته و محروم گردد از سوی مسئولین ذیربط نه تنها همتی مشاهده نشد بلکه به دلیل بازیهای جناحی رایج و رانت خواری بی شمار و لابی گری بی پایان و … با چوب گذاشتن لای چرخ سرمایه گذار و ارائه اطلاعات کذب محض بعضیهای مغرض زمینهی انحلال آن تسریع شد.
در این بین قریب دو دهه است که سرمایهی میلیاردی مردم ول معطل مانده است. دردنامه ها و استغاثههای فراوانی در رابطه با کارخانهی اول در طول سالهای گذشته به عناوین مختلف به دولتمردان وقت تسلیم شد اما جوابیههای ارسال شده وعدهی سرخرمن نیز تنها در حد شعارهای خوش و آب رنگ لفافه دار خلاصه گشت. وعدههای خوش آب و رنگی که هرگز قبای واقعیت در بر نکردند.وقایع پرده اول پروندهی کارخانهی منحلهی سیمان شاهین دژ رخدادهای شگفتی سازی را از خیانت پشت پرده و سوء درایت و بی تدبیری را از سوی بعضی مسئول نماهای بی کفایت یدک میکشد که اگـــــــر از سوی مستندسازان همتی به وقوع بپیوندد و از واقعیات مستور و حیله گرایانه ی آشکار و نهان آنها فیلمی تهیه گردد قادر خواهد بود به پروژهای عظیم و پربیینده تبدیل شود که توجه جهانیان را معطوف این نقطهی از یاد رفته بنماید و هزاران جایزهی سینمایی معتبر بینالمللی را درو نماید. کسی چه میداند شاید داور بی طرفی پیدا شد و جایزه اسکار خود را بدون اغراض و بی چشم داشت به احداث آن اهدا کرد (!). به اشاره بهتر دود کور کنندهی مچ اندازی و خود نشان دادنهای کاذب و اعمال سلایق مسئول نماهای وقت چشم هزاران آرزومند را کور کرد. وادردا (!) که پردهی دوم بسی فریبندهتر و پرابهام تر از پردهی اول در حال اجرا و اکران است و گوش کسی بدهکار به سوگ نامههای اهالی نیست. سال ۹۲ شاهد بودیم شایعه راه اندازی کارخانه سیمان دیگری در ۴۰ کیلومتر دورتر از شهر و در مکانی که هیچ سودی به حال مردم منطقه ندارد و در آیندهی نه چندان دور به عناوین مختلف سارق رونق اقتصادی کهن شهر شاهین دژ خواهد شد بر سر زبانها افتاد و این سوژهی داغ که از شدت داغی زبان سوز بود نیز خبرساز گردید و لبخندهای فاتحانه، مغرورانه و ژستهای کاذب هالیوودی زیادی را سبب گشت و تعداد معدودی را به خیال خام خودشان به شهرت ساختگی پیوند زد، اما از شواهد و قرائن مستند و مستدل چنین بر میآید از این کارخانه نیز همانند کارخانه قبلی برای جوانان بی شمار آرزومند و جویای کاری که به این دلخوشکنک تابستانی چشم دوختهاند آبی گرم نخواهد شد. هر چه هست سراب است و سراب است و سراب…
این پروژه سر و صدای زیادی برانگیخت و بار مخالفتهای اصولی، عقلانی و بی شمار فراوانی را به همراه آورد و تنها موافقان این پروژه افراد انگشت شماری هستند که ذینفع محسوب شده و در آینده از آن منتفع خواهند شد. در این میان موضع مسئولین خرد و کلان شهری مخصوصاً شورای محترم تنها سکوت بوده و اعضا فقط به تحریر مصوبهای اکتفا کردهاند. به غیر از این شاهد جبهه گیری آشکاری در حیطهی این حق سوزی واضح نبوده ایم که حق مسلم مردم این سرزمین شهیدپرور است.در این زمینهی بحث انگیز و این موقعیت به خصوص که میلیونها علامت سؤال در سر ایجاد میشود، هر کس به فکر کسب موقعیتهای مطلوبتر و ایده آل تر و سکوی پرتاب موقعیتی بهتر برای آیندههای دور و نزدیک است که مبادا با این اعتراض همه رشتههایی که برای مقام و موقعیتهای بهتر تدارک دیدهاند پنبه گردد. کارخانهای که عملاً آیندهی روشنی برای پیشرفت شهر در چشم انداز آتیه نمیگستراند. هنوز نامههای بی شمار و مسکوت ماندهی مردم در رابطه با کارخانه منحله ی قبلی شبهات بی نهایتی را یدک میکشد چه برسد به کارخانهی جدید کنونی که بار ناراضیان و شاکیان آن با وسعت یک شهر برابری میکند.
با وجود فعالیت بی شائبهی فعالان اجتماعی و درخواست مکرر شهروندان برای دیدار و نشست اطلاع رسانی و محفلی برای شفاف سازی و ارائه پرسش و پاسخی منطقی برای کارخانهی جدید که هر عقل سلیمی معترف است حق مسلم و طبیعی یک ملت از نمایندهی منتخب است اما هنوز مردم دردمند این خطه به این مهم دست نیازیدهاند و به سؤالات بی?جوابشان که به وسعت شهر زرخیزشان است نه تنها جوابی درخور از سوی نماینده محترم داده نشده است بلکه افراد نخبه و تحصیل کرده و صاحب نظر شهر با عناوین توهین آمیز مغز گنجشکی و بی سواد مورد خطاب قرار میگیرند، چرا که بسیاری از مردم این شهر و بالاخص جوانان متخصص شهر در مقام انسان انسانی که روح مقدس خویش را وامدار پروردگار عطوفت آفرین است برای ذیربطان این حوزه جایی از اعراب ندارند و دست اندرکاران این حیطه آنها را از ورای جتهای شخصی موقعیتهایشان در فضا (!) و از بالا دست مینگرند نه از فرو دست. در نهایت جواب مؤدبانه جناب آقای نماینده (!) به نویسنده و ژورنالیست و فعال اجتماعی یک مملکت این بود »ناراضیان … ناراضیاند (!)« و …
اکنون رؤیای احداث این کارخانه نیز به دور دستهای خیال و اوهام تعبید شد و حتی شنیدن چکامهها و اشعار سوزناکش قلب دلسوزانی که هنوز دین و دنیای خود را به شیطان نفروختهاند را میدرد و ذهن را متلاشی میکند و روح را افسردهتر مینماید. چرا که ابهامات بی پایان و بی پاسخی را یدک میکشد. هر چند شعارهای زیبایی از اطراف و اکناف به گوش میرسد که در عین فریبندگی نوعی توهین به شعور اهالی فهیم این منطقه محسوب میگردد و وعدهی فرداهای هرگز نیامدنی پیشرفت این منطقه را هر بیشتر در لفافهی ابهام فرو میبرد. گویا دست اندرکاران این حیطه نمیدانند مردم شهیدپرور شاهین دژ بسیار فهمیدهتر و داناتر از این الفاظ عوامفریبانه ای هستند که در قالب سرودههایی وسوسه انگیز با ظاهری فریبنده به خورد آنها داده میشود.
هر عقل سلیم شاهین دژی آگاه است این شعارها نیز از آبشخور دیگری سرچشمه گرفته و از جای دیگری با اهداف عالیه مدت دار از جای دیگری هدایت شده و در مکانی غیر با ساز و دهل کوک میشوند و هر کودک خردسال آگاه است این کارخانه نه تنها بار پیشرفتی برای شاهین دژ به ارمغان نخواهد آورد بلکه توسعه پایدار را از شهر و شهروندان محترم که حق مسلم و قانونی آنهاست خواهد ربود. طبق اظهار نظر کارشناسان محقق و علاقهمند این دیار که تحقیقات دامنه دارشان با علوم و فن آوری مدرن درآمیخته و مستدل و قابل استناد است قویاً معتقدیم شبهات کارخانه سیمان درامی است که آروارههای پولادین و عطشناک مردان و زنان تحصیل کرده و زبدهی این سرزمین که دهههاست امید خود را به این کارخانه بستهاند هرگز نخواهد توانست رنج خرد کردن آن را بر خود هموار نماید و روند رشد آن فرسایش توسعه را به همراه خواهد داشت نه پیشرفت و آبادانی و ایجاد شغلهای مستقیم باثبات و غیر?مستقیم را و تعجب همگان زمانی شدت میگیرد که میبینیم مسئولین ذیربط شهری نیز مهر سکوت بر لب زدهاند. کسی چه میداند شاید وادار به روزهی سکوت شدهاند یا شاید هم ملت و مسئولین شهری جادو و طلسم شدهاند یا شاید هم لبهای این قشر توسط نخهای فولادین نامرئی به هم دوخته شده، شاید هم اعتراضات این حوزه بسی بی بهاست چرا که آیندهی پیش رو مهمتر است نه حال و اکنونِ این مردم انقلابی و رنج کشیده که تاوان بسیار سنگینی با جان و مال خویش برای آبیاری و ابهت پایدار درخت انقلاب پرداخت نمودهاند.
باید افرادی که قبای مسئولیت در بر نمودهاند و شعارهای فریبنده را به خورد مردم میدهند از خویشتن بپرسند ما تا به چه حد، به تحقق علایق و آرزوهای افرادی که در قبالشان مسئولیم ایمـــــان داریم؟ آیا ایمان ما تا حدی قوی هست که ما را به مبارزه برای احقاق حقوق از دست رفتهی آنها ترغیب نماید…؟ و بهشت گمشده ای را به آنها نوید دهد؟ یا خود را عادت دادهایم این شعار را سرلوحهی امور خویش قرار دهیم”فرمانروایی در جهنم، بهتر از خدمت کردن در بهشت است”. چرا خود را صاحب قدرت و فرمانروای مطلق سرنوشت و امپراتور مقتدر و نابود نشدنی دنیا و کائنات فرض میکنیم؟
در انتها بهتر است چند سؤال طرح کنیم: دولتمردان در قبال مردم جامعه خود چه الزامات اخلاقی ای را دنبال میکنند؟ آیا مردم اخلاقاً ملزم به پیروی از همه قوانینی که از سوی دولتمردان به تصویب میرسد هستند؟ آیا دولتمردان به حکم اینکه نماینده منتخب مردماند اخلاقاً موظف نیستند به خواستههای بر حق و اصولی مردم جامه عمل بپوشانند و در قبال سؤالات بی شمار مردم و شفاف سازی اقدامات در ابهام خویش پاسخگو باشند؟ آیا دولتمردان که وظیفه توسعهی اقتصادی و فرهنگی جامعه بر عهدهی آنهاست میتوانند به منظور بهره مندی یک شهر بزرگ از توسعه و سود اقتصادی بیشتر اقداماتی انجام دهند که منافع شهر کوچکتر را به نابودی کشانده و توسعهی پایدار شهر کوچکتر را به عدم سوق داده و توسعه آن را به شدت تحتالشعاع قرار دهد؟ آیا دولتمردان اخلاقاً مجازند تصمیمات خود را صرفاً محور بر سود مادی یک منطقه خاص اتخاذ کنند؟ یا آنکه باید منافع و مصالح اخروی را نیز مد نظر داشته باشند؟ چرا در شعار با بر لب راندان آن لبخند مغرورانه و فاتح ابراز مینمایند »قدرت عمل بیشتری به مطبوعات و روزنامه نگاران داده شود اما در عمل خلاف این را ثابت میکنند؟« چرا بعضیها بعد از مدتی تعهد خود را به ارزشهای اخلاقی را نه تنها از یاد میبرند بلکه آن را با تمام توان لگدمال مینمایند؟ و…؟
انتهای سخن: آنان که به خیال واهی خویش ناممکنها را ممکن ساختهاند افرادی هستند که راستی و درستی را به تمسخر میگیرند و با نیرنگ دیگران را بازی میدهند و سرانجام با تزویر بر راست پیشگان چیره میشوند گویا فراموش کردهاند دست خداوند بالای همه دستهاست و در طول تاریخ بسیار به ندرت اتفاق افتاده است که ماه پشت ابر پنهان بماند.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۷ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ