چرایی شانس کم ادبیات ایرانی در رقابت با ادبیات وارداتی

چرایی شانس کم ادبیات ایرانی در رقابت با ادبیات وارداتی

گروه فرهنگی:نویسنده کتاب »رد انگشت‌های اصلی« ضمن اشاره به تأثیر ادبیات ترجمه بر روند چاپ و نگارش ادبیات تألیفی، از شانس کم ادبیات ایرانی در رقابت با ادبیات وارداتی در بازار نشر کشور گفت.
در میان آمارهایی که طی سال‌های گذشته از بازار نشر منتشر می‌شود، افزایش شمار آثار ترجمه در بازار کتاب کودک و نوجوان، به یکی از دغدغه‌های اصلی فعالان این حوزه تبدیل شده است. در کنار تأثیر غیر قابل انکار آثار ترجمه بر ذهن مخاطب کودک و نوجوان، افزایش بی‌سابقه انتشار این دست از آثار بر معیشت پدیدآورندگان این حوزه تأثیر گذاشته است.
اما آنچه در این میان اهمیت دارد، رکود ادبیات ایرانی در چنین شرایطی است.هرچند توجه به آثار ترجمه‌ای در حوزه کتاب کودک و نوجوان پدیده جدیدی نیست و مسبوق به سابقه است، اما تأثیر شرایط اقتصادی بر نشر و بحرانی‌ شدن اوضاع اقتصاد فرهنگ، ناشران را مجاب کرده که به جای سرمایه‌گذاری در حوزه تألیف و تمرکز بر آثار ایرانی، اقبال بیشتری به سمت چاپ آثار ترجمه شده نشان دهد؛ چرا که آثار ترجمه شده هم هزینه کمتری را متوجه ناشر می‌کنند و هم انتشارشان قبلاً در بازار کتاب دیگر کشورها،‌ جواب داده و ریسک کمتری دارند.
از سوی دیگر، بخشی از این کتاب‌ها پیش‌تر به واسطه ناشران خارجی، تبلیغ شده‌اند و این امر کار را برای ناشر ایرانی که توان کمتری در سال‌های اخیر برای ادامه کار دارد، سهل کرده است.
در آن سوی میدان بازار کتاب کودک و نوجوان، نویسندگان و مخاطبان ایستاده‌اند؛ کسانی که کفه ترازوی ترجمه برای آنها مانند ناشر پربار و سنگین نیست.
برخی از نویسندگان در چند سال اخیر از عدم انتشار آثارشان توسط ناشران ایرانی گلایه دارند و معیشت خود را در خطر می‌بینند؛ این در حالی است که برای بسیاری از نویسندگان، نویسندگی شغل نیست و آنها مجبورند برای تأمین مخارج زندگی خود، به کار دومی نیز پناه ببرند.
اما یکی از مهمترین تأثیرات افزایش آثار ترجمه، متوجه مخاطبان این کتاب‌ها است؛ مخاطبانی که تازه ذهنشان دارد شکل می‌گیرد. کم نیستند عناوینی که حرفی برای گفتن ندارند یا حتی محتوایی را به مخاطب کودک و نوجوان ایرانی ارائه می‌دهند که خالی از آسیب نیست. حسین قربان‌زاده خیاوی، از نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که کتاب »رد انگشت‌های اصلی« او اخیراً برگزیده دومین دوره جایزه شهید اندرزگو شده است. قربان‌زاده معتقد است مسیر رسیدن کتاب تألیفی به دست مخاطب ایرانی سخت است؛ این در حالی است که آثار ترجمه با تبلیغات پر زرق و برق، مجال بیشتری برای معرفی در بازار کتاب دارند. او در گفت‌وگویی با به مشکلاتی که افزایش عناوین ترجمه برای ادبیات ایرانی ایجاد کرده، اشاره کرده است. مشروح گفت‌وگوی با این نویسنده را می‌توانید در ادامه بخوانید:
*آقای قربان‌زاده نشر کودک و نوجوان در سال‌های اخیر شاهد بروز و رشد ادبیات ترجمه بوده است. در دوره‌هایی تعداد کتاب‌های ترجمه شده یا فروش آنها، بیش از کتاب‌های تألیفی بوده است. از سوی دیگر، برخی از نویسندگان از رشد این جریان گلایه‌مند و معتقدند که رشد جریان ترجمه، در نهایت به ضرر ادبیات ایرانی و مخاطب ایرانی است. نظر شما به عنوان یک نویسنده در این حوزه چیست؟ به نظر شما رشد جریان ترجمه در سال‌های اخیر و بر هم خوردن قاعده بازار در این میان، چه تأثیراتی بر ادبیات کودک و نوجوان گذاشته است؟
ادبیات داستانی ما وارداتی است؛ پس تأثیرپذیری بدیهی خواهد بود. اما به مرور زمان احساس می‌کنم که نویسندگان ما به ادبیات داستانی بومی و ایرانی رسیده‌اند.
تکنیک را آموخته‌ایم و هنوز به لطف کتاب‌های ترجمه در عرصه داستان‌نویسی می‌آموزیم. نویسندگان، خوب از این تکنیک بهره برده و به ادبیات داستانی ایرانی رسیده‌اند.
در عرصه ادبیات بزرگسال این مهم با انتشار کتاب‌های مناسب، موفق بوده است. در حوزه ادبیات داستانی کودک و نوجوان نیز اتفاقات خوبی رخ داده است.
بدون شک تأثیر در ادبیات داستانی وجود دارد، نویسنده وقتی کتابی را می‌خواند، بعید است که تحت تأثیر آن قرار نگیرد.
به هر حال یک نویسنده از تجربه زیسته و آموخته‌ها و دیده‌هایش می‌نویسد و تأثیر اجتناب ناپذیر خواهد بود؛ همانطور که می‌گویند جی کی رولینگ از »هزار و یک شب« تأثیر گرفته و نویسندگان معروف دیگر از مولانا، شاهنامه، خیام یا فلسفه شرقی تأثیر پذیرفته و کتاب‌های موفقی نوشته‌اند.
مهم این است که این تأثیر چگونه خود را نشان دهد.در این میان دیدگاه، خلاقیت نویسنده و رسیدن به اثری بدیع و نو مطرح است. گاه در میان نویسندگان ایرانی این اتفاق می‌افتد که هرگاه نویسنده احساس کرد یک اثر در کشورهای اروپایی موفق شده است، تلاش می‌کند اثری مشابه خلق کند. تأثیر منفی از همین‌جا رقم می‌خورد. به هر حال ما هنوز به ادبیات داستانی دارای توان لازم در کشور نرسیده‌ایم؛ یعنی در مرحله‌ای نسیتیم که بیشتر تأثیر بگذاریم، پس بدون شک بیشتر تأثیر می‌پذیریم.
* یکی از موضوعاتی که در مقایسه ادبیات بومی با ادبیات ترجمه به چشم می‌خورد، اقبال بیشتر به خرید آثار ترجمه شده است. این موضوع علاوه بر ادبیات کودک و نوجوان، در حوزه بزرگسال نیز صدق می‌کند. طی سال‌های گذشته درصد قابل توجهی از فروش کتاب‌های رمان و داستان، به ادبیات جهان اختصاص داشت. چرا چنین رویکردی در مخاطب ایرانی ایجاد شده است؟ آیا این نتیجه ضعف در آثار ایرانی است یا یک پدیده فرهنگی و اجتماعی است؛ از این جهت که نشأت گرفته از نوعی خودکم‌بینی باشد.
عده‌ای اعتقاد دارند که ترجمه با تألیف در رقابت نیست و حرف از کتاب خوب می‌زنند که در حوزه تألیف وجود ندارد و در حوزه ترجمه است که این کتاب خوب و تنوع دیده می‌شود. ناشران کشور و مترجمان فهرست بهترین کتاب‌های سال هر کشور را دارند، دسترسی به این فهرست کار سختی نیست. پول در این میان مهم است و ناشر به چرخش سرمایه و سوددهی آن فکر می‌کند و نه به ادبیات داستانی ایران و کتاب‌های تألیفی.
برای ناشر سود مهم است، حق هم دارد باید سرمایه او برگردد. تنوع در چنین انتخاب‌هایی برای کتاب‌های خارجی بالاست. از سوی دیگر، حق کپی رایت در ایران وجود ندار؛ به همین دلیل ناشران می‌توانند بهترین‌ها را انتخاب کنند و به دست مترجمان بسپرند.
مترجمان نیز از یک اثر موفق، انواع و اقسام ترجمه را در بازار ارائه می‌دهند. همزمان ده‌ها ترجمه از یک اثر موفق از کشورهای مختلف روانه بازار می‌شود.
ناشران نیز چون کتاب را در چنین عرصه‌ای با وجود چندین نوع ترجمه چاپ کرده‌اند، مجبور می‌شوند برای فروش بیشتر، خوب تبلیغ کنند. این تبلیغ برای کتاب‌های تألیفی بسیار کم و ناچیز است. منظور از نویسندگان ایرانی، این عرصه رقابتی است که کتاب‌های ترجمه از فرصت تبلیغ و حضور در بازار بهره‌مندند. در این عرصه رقابتی مشخص است که باخت با کتاب تألیفی است. نویسنده ایرانی کتاب خود را به یک ناشر ارائه می‌دهد، اما کتاب‌های ترجمه در دست چند ناشر قرار دارد و این فرصت را دارند که با طراحی جلد متنوع، تنوع ترجمه و … عرضه شوند و بیشتر مجال دیده شدن پیدا کنند.
علاوه بر این، یک نگرش قدیمی نیز نزد ما ایرانی‌ها وجود دارد که می‌گویند جنس خارجی بهتر از جنس ایرانی است.
چنین حجمی از تبلیغ و ارائه توسط ناشران پر زرق و برق، یک کتاب منتخب جایزه گرفته را در بوق و کرنا می‌کند. آنها در این زمینه حرفه‌ای عمل می‌کنند و بازاریابی موفقی نیز دارند.
حالا در چنین شرایطی محتوای کتاب تألیفی نه برای آنها مهم است و نه به چشم می‌آید. هرچقدر هم که نویسنده کتاب خوب بنویسد، کمتر اتفاق می‌افتد که دیده شود؛ مگر اینکه نویسنده از مؤلفان باسابقه و پیشکسوت باشد.در این میان منتقدان صاحب‌نام هم خیلی کم هستند یا اقبال کمی به کتاب‌های تألیفی دارند تا کتاب نقد شود و مخاطب ببیند که این اثر مشخصه‌های خوبی دارد و کتاب خوبی است برای مطالعه.
از این جهت به نظرم منتقدان نیز باید گرایش بیشتری به کتاب‌های تألیفی از خود نشان دهند.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از تسنیم،به لطف ناشران و مترجمان بهترین داستان‌های جهان در کشور ترجمه می‌شوند، اما بهترین کتاب‌های تألیفی ما کمتر شانسی برای حضور در بازارهای جهانی را دارند.
معتقدم ادبیات داستانی ایران توانایی و پتانسیل لازم برای مطرح شدن در کشورهای جهان را دارد، دولت یا ناشران دولتی یا وابسته به دولت بیشتر کتاب‌های تألیفی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان را چاپ می‌کنند و دیدگاه حمایتی نسبت به این حوزه دارند، اما این دیدگاه و حمایت کافی نیست و ما نیازمند حمایت بیشتری در این حوزه هستیم.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از تسنیم،این ناشران که دولتی یا نیمه‌دولتی هستند، اشتیاق زیادی به حضور در بازارهای جهانی ندارند؛ بنابراین کتاب‌هایی که نوشته می‌شود، در این بازارها عرضه نمی‌شود. ضعف تبلیغ و عدم حضور در بازارهای جهانی دو مشکل اساسی است که متوجه ادبیات تألیفی است.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۰ ساعت ۸:۵۷ ق.ظ

دیدگاه


9 × پنج =