چالدران آخرین جنگ شمشیر با تفنگ و توپ

چالدران آخرین جنگ شمشیر با تفنگ و توپ

قسمت اول
گروه تاریخ: شاه اسماعیل صفوی از مردان بزرگ تاریخ ایران و جهان است.
وی نخستین دولت فراگیر شیعی را با احیای ایران واحد بنا نهاد، دولتی که علی رغم عبور از توفانهای تاریخ و ظهور و سقوط سلسله‏های متعدد، همچنان نام شیعی خود را حفظ کرده و ایران را برای همیشه ی تاریخ به کانون شیعیان جهان مبدّل ساخته است، نخستین اقدام شاه اسماعیل صفوی برای احیای ایران واحد و تشکیل دولت شیعی، آزاد‏سازی ولایتهای قفقازی یا منطقه اران و شروان بود.
وی با جمعی از رزمندگان از جان گذشته اردبیلی و گیلانی ، از رود ارس گذشت و دستگاههای خوانینی را که هر یک درگوشه ‏ای از سرزمینهای قفقازی ایران فرمان می‏راندند، درهم ریخت…
بدین گونه نهضت برپایی دولت بزرگ شیعه و ایران واحد که از اردبیل آغاز شده بود با آزادی اران و شروان – که بعد از انقلاب کمونیستی در روسیه ،جمهوری آذربایجان نام گرفت – و الحاق مجدد آن به خاک میهن با موفقیت پیش رفت… در گامهای بعدی، شاه اسماعیل دلاور، بنیاد حکومتهای محلی دیگر را که هر یک خودسرانه بر خطه ‏ای از ایران استیلا یافته بودند، برباد داد…
احیای مرزهای ایران واحد و ظهور دولت مقتدر شیعی، برای امپراتوری عثمانی خوشایند نبود.
امپراتور عثمانی که از تأثیر این نهضت شیعی در میان شیعیان آناطولی و جهان اسلام می‎‏هراسید، برای جنگ با شاه اسماعیل و اشغال ایران آماده می‏شد…
پس از برآمدن شاه اسماعیل و پیچیدن امواج قیامش در ایران ، سلطان سلیم برای برانداختن این حکومت نوپای شیعی کمر همت بست . او از مفتیان درباری درباره ” حلال بودن خون و مال رافضی ها ( شیعیان ) ” فتوا گرفت و صورتی اعتقادی به ستیزه جویی های خود داد تا بتواند سربازانش را با پشتوانه ای از انگیزه واعتقاد مذهبی به ریختن خون ایرانیان و برانداختن حکومت نوپای صفوی وادارد.
امپراتور عثمانی که دشمنی دیرینه ‏ای با شیعیان و ایرانی‏ها داشت، پس از ظهور شاه اسماعیل، شیعیان ساکن در امپراتوری عثمانی را که طرفدار شاه اسماعیل بودند، قتل عام کرد. نسل‏کشی شیعیان توسط امپراتوری عثمانی یکی از فجایع خونین تاریخ است که طی آن حداقل چهل هزار شیعه به قتل رسیدند.
سلطان سلیم دوم پس از کشتار و آواره ساختن شیعیان ساکن در قلمروی امپراتوری خود، برای جنگ با شاه اسماعیل صفوی و اشغال ایران تدارک دید.
وی که می‏دانست دولت نوپای ایران مایل به جنگ با امپراتوری عثمانی نیست، نامه‏هایی اهانت‏آمیز به شاه اسماعیل می‏نوشت و وی را » اسماعیل خان « و » اردبیل اوغلی « خطاب می‏کرد. شاه اسماعیل جوان که درصدد احیای تمامیت ارضی ایران و تحکیم پایه‏ های دولت نوپای شیعی بود، تمایلی به جنگ با سلطان ترک نداشت و در پاسخ به نامه‏های سلطان سلیم دوم، کوشش می‏کرد تا بهانه ‏ای برای جنگ پیدا نشود. اما سلطان ترک تصمیم خود را گرفته بود. وی در نهایت نامه‏ای بسیار اهانت‏آمیز به شاه اسماعیل صفوی نوشت و چادر زنانه ‏ای برای شاه ایران فرستاد و گفت؛ یا چون زنان خانه ‏نشین باش و یا اگر مردی برای جنگ بیرون آی…
شاه اسماعیل نیز پاسخی کوبنده و متناسب به نامه سلطان ترک داد.سلطان سلیم، با سپاهی که احسن‌التواریخ تعداد آنها را دویست هزار سواره و پیاده نوشته عازم ایران شد. از ارزنجان سفیری نزد شاه اسماعیل، که این زمان (سال ۹۲۰ هجری) در همدان اقامت داشت، فرستاد و قصدش را برای جنگ اعلام داشت.
این یک اعلام جنگ غافلگیرانه بود اما شاه اسماعیل، به قول حسن بیگ روملو (تاریخ نویس ترک)‌ در پاسخ سفیر عثمانی گفت که:ـ ما نیز مستّعد قتالیم و هر جا که ملاقات واقع شود، ایستاده‌ایم.
سپاه سلطان سلیم بی‌وقفه، منزل به منزل در حرکت بود و شاه اسماعیل نیز با تأنی به استقبال او می‌رفت. دو سپاه در اوایل رجب سال ۹۲۰ هجری در » چالدران« با هم روبرو شدند.
تعداد سپاه شاه اسماعیل را در این جنگ،هیجده تا بیست هزار نفر نوشته‌اند و سپاه حریف را چند برابر آن. عثمانی‌ها با سلاح‌های آتشین و مدرن آن روز، که عبارت بود از توپ و تفنگ، مجهز بودند. این سلاحها را یا از زرادخانه‌های جنگی اروپا تهیه کرده بودند یا به کمک صنعتگران اروپایی به ساختن آنها دست یافته بودند. سربازان عثمانی، خاصه »ینی‌چری«ها، تحت تمرین‌ها و آزمایش‌های جنگی بسیار طولانی، ورزیده و آبدیده شده بودند.
این در حالی بود که سپاه حکومت نوپای ایران، فاقد سلاحهای مدرن روز مانند تفنگ و توپ بود، گذشته از آن قسمت اعظم نیروی نظامی ایران، در شرق سرگرم جنگ با ازبک‌ها بود و شاه اسماعیل، پس از اعلام جنگ غافلگیرانه سلطان سلیم به زحمت توانسته بود، یک سپاه بیست هزار نفری فراهم کند.
در این نبرد قزلباشان رشادت و جلادت فوق العاده از خود نشان دادند. شاه اسماعیل خود با شمشیر توپخانه عثمانی را مورد حمله قرار داد و زنجیر توپ‌ها را از هم درید. احسن‌التواریخ می‌نویسد:
آن حضرت خود را هفت نوبت به عرابه رسانیده، به ضرب شمشیر، حلقه زنجیر را برید.یورش‌های دلیرانه سپاه ایران هر بار با آتش توپخانه عثمانی درهم می‌شکست و گروهی عظیم از سپاهیان ایران به شهادت می‌رسیدند.
شخص شاه اسماعیل چندین بار در محاصره سپاهیان عثمانی درآمد ولی هر بار با قدرت شمشیر، محاصره دشمن را می‌شکافت و خود را می‌رهاند. در گرماگرم یکی از همین محاصره‌ها، اسب شاه به باتلاقی فرو رفت، اما یکی از قزلباشها به سرعت تمام اسب خود را در اختیار شاه اسماعیل گذاشت و او توانست از معرکه بیرون جهد. عثمانی‌ها، سلطان علی میرزا افشار را به جای شاه اسماعیل دستگیر و نزد سلطان سلیم بردند، و پس از آنکه محقق شد او شاه اسماعیل نیست، فوراً به قتلش رساندند.
آتش توپخانه عثمانی، سپاه قزلباش را که بی‌هراس و با شجاعت و بدون سلاح گرم با ترکهای متجاوز می‌جنگیدند، به خاک و خون کشید. شاه اسماعیل به اصرار فرماندهان ترک قتال کرد.و به درجزین همدان عقب نشست.
در این جنگ گروهی از زبده‌ترین سپاهیان قزلباش به شهادت فایز شدند. سرداران کارکشته‌ای چون: محمدخان استاجلو حاکم دیاربکر، ساروپیرو، حسین بیگ ‌لـله، امیر عبدالباقی، سیدمحمد کمونه نجفی و امیرسید شریف شیرازی، در راه حفظ حکومت شیعه و مرزهای ایران جام شهادت بر سر کشیدند.
احسن‌التواریخ، مقتولین سپاه متجاوز عثمانی را سه هزار نفر نوشته است.
سلطان عثمانی، مست باده پیروزی وارد تبریز شد. گروهی از اشراف تبریز برای جلوگیری از قتل‌عام مردم توسط ترکها از او استقبال کردند و شاه ترک به » مسجد حسن پادشاه« رفت .
سلطان سلیم بیش از شش روز نتوانست در تبریز توقف کند، تبریزی‌ها، علیرغم آن گروه معدود اشراف که جهت جلوگیری از قتل عام توسط ترکها به استقبال دشمن فاتح آمده بودند، بنای مبارزه با سپاه دشمن گذاشتند.
سپاه ترک نیز دست به خودسری و غارت گشاده بودند. اوضاع به گونه‌ای آشفته بود که به نظر می‌رسید انتظام امور از دست سلطان سلیم بدررفته. از این رو به گفته حسن‌بیگ روملو خوف تمام بر خاطرش استیلا یافته، و از اینکه در میانه کشته شود، عزم ترک تبریز کرد و آخر همان ماه طبل مراجعت کوفته به صوب روم روانه گردید.
در تاریخ آمده که حدود یکصد تن از سربازان قزلباش به اردوی سلطان سلیم آمده و خواهان پیوستن به اردوی وی شدند.
سلطان دستور داد که آنها را تفتیش کنند. هر یک از آن سربازان دشنه ی کوچک زهر آلودی در زیر جامه پنهان کرده بود. سلطان دانست که آنها برای کشتن او این نقشه را طرح کرده‏اند.
همچنین نوشته‏ اندکه در نیمه شب، تیری بر خیمه ی سلطان فرود آمد و از آن پس سلطان سلیم بسیار در هراس بود و تصور می‏کرد که سران سپاه در پی کشتن او هستند. بناچار برای حفظ جان و تاج و تخت خویش به حالت فرار از ایران به مملکت خویش بازگشت…
در بررسی علل شکست شاه اسماعیل و سپاه ایران در جنگ چالدران ، اغلب مورخان و تاریخ نگاران نوشته اند که در آن زمان هنوز سپاه ایران به تفنگ و توپخانه مجهز نبود و ارتش عثمانی به این سلاح‏ها مجهز بود. به اعتقاد تاریخ‏نویسان؛ جنگ سپاه ایران با سپاه ترکها در چالدران، آخرین جنگ » شمشیر « با » تفنگ و توپ «بود… اگر چه در جنگ چالدران، ارتش نوپای دولت شیعه ضربات سختی را متحمل شد، با این حال، سلطان سلیم دوم نیز از این جنگ طرفی نبست و نتوانست برای تداوم اشغال و ساقط کردن دولت شیعی در ایران بماند.
وی پس از چند روز مجبور به عقب‏نشینی شد و دولت فراگیر شیعی در ایران به تحکیم پایه‏های خود پرداخت.
در واقع می توان گفت که در این جنگ ، اگر چه سپاه ایران بر دشمن ترک غلبه نکرد ، اما مهاجمان ترک نیز به پیروزی دست نیافتند ، چرا که هدف سلطان ترک از حمله گسترده به ایران با سپاهی دویست هزار نفری ، نابود کردن حکومت شیعه و شخص شاه اسماعیل بود.
او در نامه ای تهدید آمیز که قبل از جنگ به شاه اسماعیل نوشته بود ، آورده بود :
“به سر پنجه قوت کام کاری دست و بازوی ستم کاریت بر کنیم و از سر قدرت سروری سودای صفدری از سر سراسیمه‏ ات به در کنیم. مفاسد شر و شورت از سر عجزه و مسکینان برداریم و از آن آتش که در خانمان‏ها زده‏ای، دود از دودمانت برآریم.”
در نامه ‏ای دیگر به شکلی هشدار آمیز، تهدید می‏کند که » … باید که پنبه غفلت از گوش هوش بیرون کرده کفن در دوش گرفته مهیا باشید که به موجب انما توعدون لات، عسکر ظفر مخصوص… دمار از روزگارت برآرند و در آن دیار دیار نگذارند…«
(رک شاه اسماعیل صفوی ـ مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشت‏های تفصیلی به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی) با توجه به ناکامی سلطان شیعه ستیز ترک در برانداختن حکومت نوپای صفوی ، عدو موفقیتش در کشتن شاه اسماعیل و قرارش از تبریز ، می توان گفت که سپاه و سلطان ترک ، طرفی از لشکرکشی گسترده خود نبست .این جنگ در واقع موفقیتی برای سپاه ایران و حکومت نوپای شیعه بود که با سپاهی اندک به مقابله امپراتوری عثمانی رفت و با دادن شهدای بسیار ، نظام نوپای شیعی را حفظ کرد. البته نباید از یاد برد که در این جنگ ، بخش هایی از خاک ایران مانند دیار بکر به اشغال عثمانی رفت .

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۴:۳۵ ب.ظ

دیدگاه


+ چهار = 12