پیمان سعدآباد سدی در برابر نفوذ شوروی

پیمان سعدآباد سدی در برابر نفوذ شوروی

گروه تاریخی : فکر انعقاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول در میان دولتمردان انگلستان بوجود آمد که از این پیمان سدی در برابر نفوذ روزافزون شوروی استفاده نمایند.
ولی قبل از بسته شدن پیمان می بایست اختلاف بین کشورهای مورد نظر که در همسایگی یکدیگر بودند، حل می شد. برای بسته شدن پیمان سعدآباد بین کشورهای ایران و افغانستان و عراق و ترکیه، مشکلاتی وجود داشت.
در مورد افغانستان: اختلاف مرزی که بین ۲ کشور ایران و افغانستان در نواحی خراسان و سیستان وجود داشت که با حکمیت ترکیه در ۱۷ مارس ۱۹۳۴ م ( ۲۷ اسفند ۱۳۱۲) حل و فصل گردید و موجب بهبود روابط دو کشور شد.
عراق: مسئله مهم مورد اختلاف بین ایران و عراق بر سر کشتیرانی اروند رود بود. عراق برای جلوگیری از اعمال حق حاکمیت ایران در اروند رود با پشتیبانی انگلستان به جامعه ملل شکایت کرد و جامعه ملل طرفین را به مذاکره مستقیم دعوت نمود.
بالاخره در ۱۹۳۷ م (۱۳۱۶) قراردادی بین عراق و ایران یه امضاء رسید که حق کشتیرانی در اروند رود به جز آب های مقابل خرمشهر و آبادان به دولت عراق واگذار شد.
ترکیه: در ۱۹۲۷ م بر اثر درگیری بین یک ستون از ارتش ترکیه با کردها سوء تفاهمی با ایران ایجاد شدکه به خاطر آن سفیر خود را از تهران احضار کردندو روابط بین ۲ کشور تیره شد ولی پس از توضیحاتی که دولت ایران به دولت ترکیه داد بحران برطرف گردید و با ادامه مذاکرات قراردادی در ۱۹۳۲ م (۱۳۱۰) بر سر مسایل مرزی بسته شدکه به موجب آن قسمتی از اراضی مجاور کوه آرارات به ترکیه واگذار شد ودر مقابل قطعه زمین بزرگی در کردستان به ایران داده شد.
در طی این مصالحه ها و همکاری های بین کشورها در ۱۹۳۷ م وزیر خارجه ترکیه(دکتر توفیق رشدی آراس), وزیر خارجه عراق(دکتر ناجی الاصیل) و وزیر خارجه افغانستان (سردار فیض محمدخان) در تهران پس از مذاکراتی با عنایت الله سمیعی پیمان عدم تعرض و دوستی بین ۴ کشور را در کاخ سعدآباد به امضاء رساندند.
آن ها متعهد شدند از مداخله در امور داخلی یکدیگر خودداری کنند، مرزهای یکدیگر ار محترم بشمارند، از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر خودداری کنند و در کلیه اختلافات بین المللی که با منافع مشترک آن ها مربوط است، با یکدیگر مشورت نمایند.
زمانی که این قرارداد بسته شد، در ایران، رضاشاه و در ترکیه آتاتورک و در عراق ملک غازی اول و در افغانستان محمد ظاهرشاه حکومت می کردند. هدف از انعقاد اینگونه پیمان ها در منطقه این بود که علاوه بر به وجود آوردن قدرت های متمرکز در منطقه، آنان از طریق پیمان های سیاسی نظامی به هم پیوند داده شوند تا در مقابل دشمنان قدرتمند انگلستان در منطقه مثل شوروی، منافع اورا حفظ نمایند.
*واگذاری خاک ایران در زمان رضاخان به روایت ولایتی
در سال ۱۳۱۶ در زمان رضاشاه یکی از بدترین قراردادها بسته شد به نام پیمان سعدآباد. بر اساس این پیمان که با سه کشور اطراف یعنی عراق، ترکیه و افغانستان بسته شد، همه‌اش واگذاری خاک ما بوده و یک مورد هم پیدا نمی کنید که وقتی یک تکه از سرزمین ما به آن طرف رفته، یک تکه از سرزمین آنها هم به طرف ما آمده باشد، یعنی مبادله ای انجام شده باشد مثل کاری که مرحوم میرزاتقی خان امیرکبیر در قرارداد ارض روم کرد و سلیمانیه که این طرف بود داده شد به عثمانی، خرمشهر (مهمّره آن زمان) که آن طرف بود، به ایران داده شد. یعنی مبادله ای انجام شد، اما در پیمان سعدآباد همه‌اش واگذاری از طرف ایران بوده است. یعنی بخش مهمی از آرارات که جزئی از ایران بود، واگذار شد به آتاتورک. بخشی از ایران واگذار شد به افغانستان و بخشی از مرز ایران که همین اروندرود باشد که بعداً بر سر آن بین ایران و عراق جنگ شد، در زمان رضاشاه، همه اش به عراق واگذار شد.
اروند رود که در زمان میرزا تقی خان، خط منصّف (به تعبیر امروز خط القعر) مرز قرار داده شده بود، در زمان رضاشاه، کل آن براساس پیمان سعدآباد به عراق واگذار شد. در هر سه کشور وابستگی به انگلیس وجود داشت. در ترکیه، مصطفی کمال پاشا و در افغانستان، امان الله خان و در عراق، فیصل همین وابستگی را داشت و هر سه، یک سیاست را اجرا می کردند. تنها سفر خارجی رضاشاه هم که به ترکیه بود، موقعی که در آنجا دید آنها همه کلاه شاپو سرشان است، دستور داد که مردم کلاه های پهلوی که همان کلاه های ژاندارمهای فرانسه بود، – البته من نمی_دانم این کلاه ها از کجا آمده بود و چگونه این نوع کلاه را انتخاب کرده بودند- بر سر بگذارند. بالاخره همیشه پادشاهان باید یک کلاهی سر ملت می گذاشتند، حالا یا کلاه لبه دار یا کلاه شاپو! ولی ملت ما زرنگ تر از این بود که زیر بار این حرفها برود و مقاومت کرد. به هر حال این وضع سیاست خارجه بود و این گرایش رضاشاه به آلمانیها به توصیه انگلیسی ها بود بحرین، همواره بخشی از ایران بوده و آخرین بار هم صادق خان زند، برادر کریم خان زند برای آرام کردن مناطقی که شورش کرده بودند، رفت. او کناره جنوبی خلیج فارس را طی کرده و از بحرین به کویت رفته و از آنجا به بصره می رود و سپس وارد ایران می شود. اسناد تاریخی متعددی در این رابطه وجود دارد. رضاشاه در سال ۱۳۰۶ رضایت داد که بحرین از ایران جدا شود.
بر اساس پیمان آخال که بین ایران و روسیه بسته شده و مرزهای شمال شرقی ایران را با روسیه تزاری و ترکمنستان امروز مشخص می کرد، دهکده ای به نام فیروزه که بر اساس تقسیم بندی جزو ایران بود، به دست روسها افتاد و الان هم جزو ترکمنستان است. البته حالا کسی در نظام جمهوری اسلامی ایران، ادعای ارضی نسبت به هیچ یک از کشورهای همسایه ندارد، اما اینها بخشی از تاریخ ماست. قرارداد دارسی در سال ۱۹۰۷ یا ۱۹۰۸ بسته می شود و سال ۱۹۰۹ از مسجد سلیمان، اولین چاه نفت را در می‌آورند. در مجله ای که فرانسویها منتشر می کردند نوشته شده بود که باستان شناسان گفته اند در منطقه مسجد سلیمان نفت هست، یک ارمنی به نام کتابچی خان که اهل عثمانی بود و زبان فرانسه می دانست این مطلب را به سفارت انگلیس گفت. فرانسوی ها به لحاظ دیپلماسی همیشه از انگلیسها عقب بودند. اینها یک سرمایه دار انگلیسی داشتند به نام دارسی که در استرالیا بود، او می آید این قرارداد را می بندد. در سال ۱۳۱۲ یا ۱۹۳۳ دیگر اواخر دوره قرارداد دارسی بود که رضاشاه در یک حرکت نمادین، این قرارداد را در بخاری می اندازد که بسوزد. در واقع تظاهر می کند که این یک قرارداد استعماری بوده و ما باید یک قرارداد ملی ببندیم که قرارداد ۱۳۱۲ را می_بندد که تقی زاده از سوی ایران که وزیر دارایی بود، آن را امضاء می کند که قرارداد بسیار بدی بود. بعداً تقی زاده می گوید که ما آلت فعل بودیم. یعنی قبول می کند که این قرارداد، قرارداد بدی بود. علتش این بود که حدود ۱۰ درصد نفت مال ایران بود و ۹۰ درصد سودش مال انگلیسها. چه قراردادی از این استعماری تر؟ اصلاً نهضت ملی نفت برای خنثی کردن و ابطال همین قراردادی بود که زمان رضاشاه بسته شده بود. حالا بعضی ها هستند که هم از ملی شدن صنعت نفت دفاع می کنند، هم از ملی گرایی رضاشاه دفاع می کنند. اینها با هم در تناقض است و جمع نمی شود.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۴:۵۸ ق.ظ

دیدگاه


شش − 1 =