پیش درآمدی بر فرهنگ پذیری جمعی

پیش درآمدی بر فرهنگ پذیری جمعی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: جامعه انسانی در برگیرنده انسان¬ها و میراث بشری است. تعامل انسان¬ها فرهنگ را در محیط پدید می¬آورد که به طور مداوم تکامل می¬یابد. مطالعه تاریخ تکامل فرهنگی در گذشته نشان می¬دهد که به دنبال انقلاب صنعتی تغییرات عمده¬ای در کل ساختار نظام اجتماعی – فرهنگی جامعه بشری رخ داده است.
جهان در چند قدمی انقلاب بزرگ دیگری به نام انقلاب اطلاع رسانی قرار دارد که تأثیر بنیادین آن بسیار بیشتر از انقلاب صنعتی بوده است.
انقلاب اطلاع رسانی را می¬توان برای بیان فرهنگ¬ها و اندیشه¬ها به کار گرفت. استفاده صحیح و مناسب از این فناوری¬ها سطح گفتگوی تمدن¬ها را در میان ملل مختلف ارتقا می¬بخشد و با از میان برداشتن فواصل فیزیکی میان ملل و اقوام مختلف، امکان بیان و شناخت فرهنگ¬ها را هموار ساخته است.
به‌کارگیری این فناوری‌ها دستاوردهای نوینی را برای ارتقای سطح تعاملات فرهنگی در سراسر جهان به ارمغان آورده است.
فرهنگ:اغلب صاحب نظران فرهنگ را مجموعه¬ای پیچیده می¬دانند شامل: دانش¬ها، باورها، هنر، قوانین، اخلاق، آداب و رسوم و دیگر قابلیت¬ها و عادت‌هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آن‌ها را فرا می¬گیرد. فرهنگ به تعبیر گسترده آن عبارت است از نظام مشترکی از باورها، ارزش¬ها، رسم¬ها، رفتارها، و مصنوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهانشان و در رابطه با یکدیگر به کار می¬برند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال می¬یابد . در یک تعریف ساده از فرهنگ به عنوان »میراث ملی« یاد شده است. امروزه فرهنگ بر همه ابزارهایی که در اختیار افراد جامعه است و نیز به تمامی آداب و رسوم، معتقدات، علوم، هنرها و سازمان¬های اجتماعی که در یک جامعه وجود دارد، اطلاق می¬شود. فرهنگ را می¬توان مظهر همه ارزش¬ها و وسایلی دانست که به کمک آن انسان¬ها به طور انفرادی یا دسته جمعی می¬کوشند تا جبر زندگی و محیط را با خواست¬های آزادی و خرد انسانی سازگار کنند و از آن راه زندگی و ارتباط خود را با جهان زیباتر و پویاتر سازند.
عناصر اساسی فرهنگ :فرهنگ شامل عناصر مادی و غیرمادی (معنوی) است. الفعوامل مادی شامل همه موضوعات و یا چیزهایی می¬شود که قابل دسترسی برای مردم یک جامعه است؛ مانند نوشتن، اسکناس، رایانه، تلفن، اجاق گاز، اتومبیل، کاغذ و… منابع همه این‌ها (گیاهان، درختان، معادن، یا مواد معدنی …) که می-توان آن‌ها را به شکل¬های مختلفی برای مقاصد گوناگونی چون: حمل و نقل انسان¬ها، حیوانات و کالاها، برای پختن غذا، برای محاسبه کردن و نظایر آن تبدیل کرد. ب فرهنگ غیر مادی شامل ابداعات غیر ملموس انسانی است (چیزهایی که نمی¬توان آن‌ها را مستقیماً از طریق حواس شناخت).
چهار نوع از این ابداعات که به طور قابل توجهی بر رفتارها تأثیر می¬گذارند عبارتند از: باورها، ارزش¬ها، هنجارها و نمادها.
ویژگی‌های فرهنگ
۱- فرهنگ مجموعه¬ای منتظم و کلیتی سازمان یافته است: یعنی بین اجزای فرهنگ ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارد و هر جزء در بقای کل نقش ایفا می¬کند.
۲- فرهنگ، افراد یک جامعه را قادر به پیش بینی رفتار یکدیگر می¬کند: افراد می¬توانند برحسب رفتار و گفتار خود، واکنش¬های دیگران را از پیش تشخیص دهند و بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند.
۳- فرهنگ آموختنی است: فرهنگ غریزی نیست، به عبارت دیگر فرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می¬شود که افراد در طول حیات خویش می-آموزند. فلسفه وجود تعلیم و تربیت در جامعه انسانی نیز بر اساس همین ویژگی است.
۴- فرهنگ وسیله¬ای است برای کنترل اجتماعی: از آنجا که افراد، شیوه¬های رفتاری و الگوهای فرهنگی جامعه را از طریق آموزش، یاد می¬گیرند، فرهنگ وسیله¬ای است که رفتار و تمایلات و کردار آنان را یکنواخت می¬کند و از طریق مجازات¬هایی که اعمال می¬کند، باعث کنترل و ایجاد نظم در جامعه می¬گردد.
۵- فرهنگ پدیده¬ای پویا، انتقال¬پذیر و پایدار است: فرهنگ با انتقال تجربه¬ها و الگوها قالب¬های رفتاری را در ذهن افراد جامعه، حک می-کند و زمانی که این قالب¬ها حک شد، فاتحان می¬کوشند تا شیوه¬های زندگی‌شان را بر مغلوبان تحمیل کنند و مغلوبان نیز به نوبه خود، شروع می¬کنند به سازگاری با برخی اعمال فاتحان.
گوناگونی فرهنگ¬ها: فرهنگ هر جامعه منحصر به فرد و شامل ترکیبی از ارزش¬ها و هنجارهایی است که در جایی دیگر نمی¬توان یافت. دامنه گوناگونی فرهنگ¬ها چنان گسترده است که حتی درک و فهم شیوه زندگی و ساخت روانی نیاکان ما هم در جامعه خودمان نسبتاً مشکل است. در این جا به چند زمینه قابل توجه که گوناگونی فرهنگ‌ها در آن نمایان می¬گردد اشاره می‌کنیم: زبان، ادراک حسی، رفتار هیجانی، بیان حالات و تغییر چهره، شیوه پرورش نوزادان و پایگاه اجتماعی کودک. پس جامعه یعنی مردم، و فرهنگ یعنی رفتار مردم.
تعادل فرهنگی: روابط اجزای فرهنگ و تعادل فرهنگی را می¬توان به صورت یک مثلث و به شرح زیر بیان کرد: یک ضلع این مثلث اعتقادات یا نظریه¬ها است. این ضلع مجموع ساخت¬های نظری است که جامعه آن‌ها را تکامل بخشیده و زاده تجربیات آن هستند و جامعه آن‌ها را به اصرار نظام¬های فلسفی یا نظام¬های نظری و یا هر چیزی که انسانی را با انسان¬های دیگر مرتبط می¬سازد و با تمامیت جهانی که در آن آدمی خود را باز می¬یابد و با آن باید توازن روحی و ارضای فکری خود را توسعه بخشد، مؤتلف ساخته است. اعتقاد که نتیجه آداب و رسوم است، فرم¬های رفتار را می¬سازد.
دومین ضلع مثلث تجهیزات مادی فرهنگ است. هر فرهنگی حتی فرهنگ‌های اولیه ابتدایی ابزاری دارند. از نظر اجتماعی، ما به گونه¬ای سازمان نیافته¬ایم که استفاده کاملی از نظریه یا تکنولوژی داشته باشیم. از این رو به تعارض بی¬دلیل علوم و انسانیت معتقد شده¬ایم، که در حقیقت نه تنها تعارضی ندارند، بلکه هر دو اجزایی از یک کل هستند. نقص از ماست و عدم تعادل فرهنگی مان.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳ ساعت ۴:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


نُه − 4 =