پرستاری یعنی فداکاری و بی‌خوابی

پرستاری یعنی فداکاری و بی‌خوابی

گروه اجتماعی:دیشب عملش کرده‌اند وضعیت خوبی ندارد و هر لحظه امکان دارد تمام کند؛ پرستار اینها را می‌گوید و به سمت دستگاه می‌رود که داروی نوزاد را تنظیم کند و بعد چند تیک و عدد در برگه‌های پایین پای نوزاد وارد می‌کند. چند برگه که گزارش وضعیت نوزاد در هر ساعت و روز را نشان می‌دهند. نوزادی چند روزه با صورتی کوچک، گرد و رنگ‌پریده، روی تخت آرام به خواب رفته است.
روپوش را کنار می‌زند، هیچ لباسی به تن نوزاد نیست و وسط سینه‌اش با باند و چسب پوشانده شده، یک نگاه دیگر به مانیتور بالای سر نوزاد می‌اندازد و وضعیت را رصد می‌کند. بعداز چک کردن نوزاد، سراغ تخت کناری که پسر حدوداً سه ساله‌ای است می‌رود و می‌گوید خدا را شکر حالش رو به بهبودی است و دیگر به دستگاه وصل نیست. وضعیت را چک می‌کند و دوباره سراغ نوزاد اول بر‌ می‌گردد.
*استراحت و تجدید قوا از لزومات شغل پرستاری
یکی از پرستاران NICU می‌گوید: در اینجا هر پرستار وظیفه کنترل و مراقبت دائمی از دو کودک بیمار را برعهده دارد. کودک یا نوزادی که به علت مشکل قلبی بستری شده وضعیت به مراتب حادتری دارد، مثلاً اگر به بیمار و بزرگسال ۱۰ قطره داده می‌شود، اینجا باید ۰٫۶ دارو تزریق شود. کم یا زیاد شدن دارو می‌تواند بسیار خطرناک باشد. هر لحظه و ثانیه بیمار نیاز به کنترل دارد. کار ما به دقت و تمرکز زیادی نیاز دارد و انرژی زیادی از ما می‌گیرد، به همین دلیل نیاز داریم استراحت کافی داشته باشیم تا بتوانیم تجدید قوا کرده و بهتر ارائه خدمت کنیم، اما متأسفانه به دلیل اینکه پرستار به اندازه کافی نیست و در هر شیفت حتماً باید ۶ پرستار حضور داشته باشند، به ما اضافه کاری اجباری می‌دهند. با وجود اینها، کار ما عشق است، زیرا اگر این نوزاد یا کودک به سلامتی از این بخش خارج شود، خوشحالی من کمتر از خوشحالی مادرش نخواهد بود و اگر برای مریض هم اتفاقی بیفتد روحیه‌ام خراب می‌شود. *محکم بودن و پرستاری
زنگ درب زده می‌شود، مادر همان نوزادی است که دیشب عملش کرده‌اند، مادر با چشمانی قرمز و صدایی که بغض فروخورده‌ای دارد می‌گوید حال بچه‌ام چطور است؟ پرستار با چهره‌ای جدی می‌گوید وضعیت خوبی ندارد، مادر بدون هیچ حرفی بیرون می‌رود. پرستار می‌گوید: کار ما تعارف ندارد، نمی‌توانم در او امید الکی ایجاد کنم، چون بچه‌اش اصلاً وضعیت خوبی ندارد و هر لحظه امکان دارد تمام کند. برای من هم سخت است چنین حرفی را بگویم، اما امید الکی دادن وضعیت را بدتر می‌کند.
می‌گویند پرستاران بداخلاق هستند. دیروز مادر یکی از بچه‌های بیمار با برادرش اینجا بود و دائم می‌خواستند بالای سر کودک بیایند، وقتی با ممانعت من مواجه شدند، گفتند الهی همین وضعیت برای بچه‌ات پیش آید. اما من مثل همیشه وضعیت آنها را درک کردم و هیچ حرفی نزدم. آنها در موقعیت بحرانی هستند و درخواست‌های احساسی زیادی از ما دارند. اما من باید طبق وظیفه‌ام عمل کنم.
*نقش تمام تیم درمان حیاتی است
کار ما تیمی است، همه کسانی که در این بخش کار می‌کنند، در سلامتی بیمار نقش دارند اما متأسفانه در نگاه جامعه و مردم، دکتر بسیار بالاتر از پرستار است و حتی او را نجات‌بخش خود می‌دانند و احترامی که برای او قائل هستند برای هیچ‌یک از اعضای تیم درمان قائل نیستند، در حالی که پزشک در طول روز فقط چند بار در حد چند دقیقه به بیمار سر می‌زند، اما این پرستار است که کل روز خود را با بیمار سپری می‌کند. حتی خدمه این بخش نقش بسیار پررنگی دارد، کافی است جاروی نظافت که روی زمین کشیده می‌شود اشتباهاً به تخت بیمار تکیه داده شود یا با آن تماس داشته باشد سریعاً عفونت سرایت کرده و کار بیمار تمام می‌شود.
حتی اگر بیمار ۶ ساعت در بهترین اتاق عمل و با بهترین جراح باشد، رعایت نکردن بهداشت توسط خدمه، می‌تواند عفونت در بیمار ایجاد کرده و او را بکشد پس کار هیچ یک از تیم درمان را نباید نادیده گرفت، اما متأسفانه نه تنها ما جایگاه و ارزش اجتماعی نداریم، بلکه از وضعیت مادی خوبی نیز برخوردار نیستیم.
*اگر از لحاظ مادی تامین بودم، باز هم پرستاری می‌کردم
کار پرستاری سخت است و در عین حال بسیار عاشقانه. من اگر از لحاظ مادی هیچ نیازی نداشتم، باز هم هفته‌ای یک بار در اینجا حاضر می‌شدم و وظایف کنونی‌ام را انجام می‌دادم. کار پرستاری من را از لحاظ روحی ارضاء کرده و انرژی فوق‌العاده‌ای به من می‌دهد.
*پرستار باید زودتر بازنشسته شود
به سراغ یکی دیگر از پرستاران می‌رویم او هم می‌گوید تاکنون سه بار عمل جراحی دیسک کمر انجام داده‌ام و با وجود پروتز در کمرم، محدودیت حرکتی دارم. همچنین از آرتروز زانو رنج می‌برم. کسی که در سیستم سلامت کار می‌کند باید سالم باشد تا بتواند به جامعه خدمت سالم ارائه کند اما کسی که مانند من مشکل دارد چگونه می‌تواند خدمت موفق و کاملی را ارائه دهد.
هم اکنون ۵، ۶ سال است که درگیر این مشکل هستم و سال ۹۱ عمل جراحی انجام دادم. دکتر به من گفته به خاطر کار زیاد به این مشکلات دچار شده‌ام و نباید فعالیت داشته باشم. در بخش کودکان پرستاری می‌کردم و هم اکنون درمانگاه بخش اورژانس هستم برای بازنشستگی به هر دری زده‌ام اما هنوز جوابی دریافت نکردم.
در قانون آمده که باید پرستار ۲۰ ساله بازنشسته شود، اما در این دولت اجرایی نشد و دلیل آن هم کمبود بودجه عنوان شده است. پرستاری در دنیا عنوان جزو مشاغل سخت و زیان‌آور است.
وی یکی دیگر از گلایه‌های خود را بی‌توجهی به بهیاران عنوان می‌کند و می‌گوید مادر پرستاری، بهیاری است اما هم اکنون معاونت پرستاری، بهیاری را از چارت پرستاری حذف کرده و جای آن کمک پرستارانی آورده که ۶ ماه دوره دیدند و می‌خواهند با نام بهیاری انجام وظیفه کنند. ۴۰ سال پیش کل بیمارستان را بهیاران می‌چرخاندند.
*درخواست بازنشستگی کردم برای اینکه حق بیماران ضایع نشود
ادامه می‌دهد: هم اکنون مشکلات زیادی داریم و تنها چیزی که من را ناامید نکرده عشق به کارم بوده است وقتی مریضی از ته دل برایم دعا می‌کند کل خستگی‌هایم می‌رود، درخواست بازنشستگی کردم برای اینکه حق بیماران ضایع نشود و به خاطر بیماری‌ام چیزی برایشان کم نگذارم. هم اکنون با اینکه مریض هستم اما به خودم فشار می‌آورم تا بیماران کم و کسری نداشته باشند. وقتی یک پرستار به مرحله بازنشستگی می‌رسد بیمارتر از هر بیمار است. با همه رنجشی که در دل دارد می‌گوید اگر صد بار دیگر به اول برگردم شغل پرستاری را انتخاب می‌کنم وقتی بیماری حالش بد است، ما در کنار بیمار هستیم و حتی گاهی اوقات خانواده بیمار تحمل آن شرایط را ندارد. با این وجود ما مشکلات بیمار را نمی‌بینیم بلکه به روح متعالی مریض نگاه می‌کنیم به همین دلیل وقتی سالم و مرخص می‌شود من به شخصه عشق می‌کنم و وقتی مریضی به خاطر شرایط بد از دنیا می‌رود همراه با خانواده‌اش گریه می‌کنم. *پرستاری یعنی فداکاری و بی‌خوابی
یکی از دانشجویان ترم چهار رشته پرستاری هم با ما درد دل می‌کند می‌گوید ابتدا که می‌خواستم این رشته را انتخاب کنم علاقه خاصی به آن نداشتم و بیشتر به دلیل اصرار خانواده و مادرم بود اما وقتی وارد این حرفه شدم بسیار به آن علاقه‌مند شدم و متوجه شدم در اینجا باید فداکاری و بی‌خوابی را یاد بگیرم. مخصوصاً زمانی که یک پرستار شیفت است و باید ۲۰ بیمار را سرپرستی کند واقعاً کار سخت و دشواری است.
از اساتید ماهر خودم مطالب زیادی یاد گرفتم که از جمله آنها جدیت، مسئولیت‌پذیری و دلسوزی است. یکی از اساتیدم گفت در اینجا باید بدانی که با جان یک آدم سروکار داری و همیشه به این موضوع فکر کن که اگر جان خانواده‌ات در دست پرستار دیگری بیفتد دوست داری چگونه با آن رفتار شود. پس خودت نیز همان گونه رفتار کن و برای بیمار چیزی کم نگذار.
این را قبول دارم که از نظر علمی قشر پزشک از پرستاران بالاتر است اما باید بدانید پرستاران فعالیت‌ شان بیشتر است. پس چرا در جامعه ما بین پرستار و پزشک تبعیض ارزشی قائل می‌شوند؟!
از بیمارستان بیرون می آیم و بار دیگر به عقب سر خود نگاه می‌کنم حالا گویا بیشتر زحمات این قشر به چشمم می‌آید قشری که زحمت‌شان کمتر از پزشکان نیست اما تاکنون آنطور که باید به چشم نیامده‌اند.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۷:۴۵ ق.ظ

دیدگاه


+ شش = 8